آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Monday, December 3, 2012

صنایع افغانستان

نوشته کریم پوپل
       هنر صنایع باستان افغانستان
افغانستان نطر به موقیعت جغرافیای خود پرورشگاه تمدنهای چون  یونانیان، چین  و هند باستان اعراب و مصریها بوده‌است. با ورود ابزار تولید و مهارت تولید این خطه  خود بتمدن آغاز نمود.
 که یکی از کانون تمدن بشری تمدن آریایها می‌باشد ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ در ﺣﺪود ﺳﻪ ﻫﺰار ﺳﺎل ﻗﺒﻞ از ﻣﯿﻼد ﻣﺴﯿﺢ در اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن زراﻋﺖ وآﺑﯿﺎري ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﻪ، ﺷﻬﺮ ﻫﺎي ﺑﺎﺷﮑﻮه، ﻗﺪرﺗﻤﻨﺪ  ﭘﺮ و ﻧﻔﻮس وﺟﻮد داﺷﺖ. در ﻫﺰار ﺳﺎل اول ﻗﺒﻞ از ﻣﯿﻼد ﺻﻨﺎﯾﻊ دﺳﺘﯽ، ﻣﺴﮑﻮﮐﺎت، ﻃﺐ، ﻧﺠﻮم، ﻧﺴﺎﺟﯽ و ﻓﻠﺰ ﮐﺎري
وﺟﻮد داﺷﺖ  ، ﮐﻪ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﯽ از ﺳﻄﺢ ﺑﻠﻨﺪ ﭘﯿﺸﻪ وري آن زﻣﺎﻧ  ﺮا ﻣﯿﻨﻤﺎﯾﺪ. صنایع افغانستان در زمان باختریان کوشانیان تیموریان و غزنویان رونق بیشر داشت. هکذا تمدن کشورهای همسایه نیز در انکشاف صنایح  این کشور علاوه گردیده‌است. چنانچه تمدن هخامنشیان (از کابل تا مصر)، ساسانیان  سامانیان تیموریان مغلیان هند، هند بریتانیا، چین،  در  توسعه صنایع افغانستان  جایگاه خاص خودرا داشته‌است. در حالت کنونی صنعت به سه قسمت تقسیم شده‌است. یعنی صنایع دستی، صنایع خفیفه وصنایع ثقیله می‌باشد که در هر بخش وزارت خانه فعالیت داشت.
              سرحدات طبیعی باستان شناسی افغانستان
نام باستانی افغانستان آریانا مردم آنرا آرین یا ایرن نژاد آنرا آریائی میگویند. آریانا سرزمین بود که دارای هشت ولایت بود که این ولایتها شامل آرﯾﺎ، درﻧﮕﯿﺎﻧﺎ، اراﮐﻮزﯾﺎ، ﮔﺪروزﯾﺎ، ﮔﻨﺪﻫﺎرا، ﺗﺨﺎر، ﺑﺎﺧﺘﺮﯾﺎﻧﻪ و ﺳﻐﺪﯾﺎﻧﻪ بود. تاریخ دانان  و ﺑﺎﺳﺘﺎن ﺷﻨﺎﺳﺎن حدود جفرافیای یک قوم یا ملت را ﺑﺎ اﺗﮑﺎء ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻗﺮاﯾﻦ ﺗﺎرﯾﺨﯽ و ﺷﺒﺎﻫﺖ ﻫﺎي ادوات ﺳﻨﮕﯽ  ، ﺗﯿﮑﺮي  ، اﺳﺘﺨﻮاﻧﯽ و ﻓﻠﺰي ﻣﯿﺎن ﯾﮏ دﯾﮕﺮ هکذا  ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ  مشترک ، ﺗﻤﺪن واﺣﺪ را مورد پذیرش قرار داده اند. بدین ملحوظ سرحدات طیبعی بیولوژیکی با شواهد فوق در محلات ذیل قابل مطالعه است .  ﺳﻐﺪ، ﺳﺮدرﯾﺎ (بدخشان تخار) ، ﺑﺎﺧﺘﺮ ( ﺑﻠﺦ) ، ﭘﺎرﭘﺎﻣﯿﺰاد ( ﮐﺎﺑﻞ ) اراﮐﻮزي  ( ارﻏﻨﺪاب ) ﮔﻨﺪﻫﺎرا (ﻗﻨﺪﻫﺎر) ﺳﯿﺴﺘﺎن  (بلوچستان)  و ﻣﺮو (از شبرغان الی بادغیس بشمول ده نو)، ( ﭘﻨﺠﺪه )  ﺳﻨﺪ، ﻫﯿﺮﻣﻨﺪ، ﭘﻨﺠﺎب و ﮐﺎﺷﺎن اﯾﺮان ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ.
تاریخچه صنایع افغانستان
صنایع  هنریست که هویت ملیتها و چگونگی سلاطین افغانستان را معرفی می‌دارد. خانم گالینه پوگاچینکوا محقق روسی در سال ۱۹۶۳ صنایع افغانستان را به سه بخش تنظیم نموده‌است
گریک وباختر، دوره طلائی قرون وسطی، دوره درخشان هرات. افغانستان نظر به موقیعت  خاص جغرافیایی خود مرکز تمدن‌های عظیم بشری بوده‌است. یکی ازین خصوصیات راه و توقف گاهای راه ابریشم بود. موجودیت  چنین راه بزرگ تجارتی جهانی باعث آن گردید تا این کشور پیوند تمدنهای هند، چین، اروپا، اعراب وبلاخره انگلیس گردد. شاهان که درین کشور فرمان روایی کردند وبه نشر تمدن‌های شان پرداختند، ازاختلاط این تمدن‌ها  تمدن جدید به میان آمده‌است. آریایها در صنعت کشاروزی یونانیان  در صنعت معماری صنعت ضرب سکه ومجسمه سازی، کوشانیان در صنعت ظریفه حکاکی سنگتراشی  کشاورزی تیموریان وسایر دولتهای قرون وسطی در معماری شرقی کاشی کاری نقاشی گنبد سازی مدارس قلعه ارگ سازی  راه سازی کتاب ومیناتوری  شاهنامه و شعر سرائی موسیقی وغیره شهرت داشتند. تمدن آریایها در باختر به حیث کانون پنجم تمدن بشری شناخته شده‌است. بخدی از زمان ظهور زردشت الی ورود اعراب شهرت جهانی داشت.  صنایع ظریفه در زمان کوشانیان انکشاف زیادی نموده بود. آثاری که درسال ۱۳۵۸از طلاتپه وآی خانم بدست آمده‌است بنام گنج باختر شهرت دارد. تیموریان در معماری کشاورزی نقاشی مدارس شهرت داشت.
در عهد غزنویان صنایع دستی به بلند ترین مدارج پیشرفت وانکشاف خودرسیده بود خصوصأ در عهد امپراطوری سلطان محمود غزنوی افغانستان به مرکز علم وصنعت منطقه  گردیده بود صنایع معماری کاشی ومنسوجات، زرگری، حجاری  به اوج ترقی رسیده بودند. صنعت اسلحه سازی خصوصأ شمشیر وخنجر آبدار در زمان سلطنت غوریان شهرت به سزای کسب نموده بود. منارجام و مسجد جامع هرات نیز توسط غوریان اساس گذاشته شد بعداً ذریعه تیموریان هرات ترمیم وتغییر شکل یافت.  روضه حضرت علی درمزارشریف ومسجد ابو نصر پارسا دربلخ  در ایام تیموریان اعمار گردید. در ایام شاهنشاهی درانی توجه به صنایع  تولید اسلحه جنگی و معماری مبذول گریده بود. در عصر بابریان کانال کشی وباغداری رونق خوب داشت. باغ شهر آرا وباغ بابر از آن زمان باقی مانده‌است.
درقرن ۱۸افغانستان در گیر دار جنگ بود صنایع دستی  تربیه کرم ابریشم وبافت پارچه‌های ابریشم بافت قالین نمد وغیره انکشاف نموده بود. دراوخرقرن نزدهم تعمیر ماشین خانه کابل (فابریکه حربی) اعمارگردید که بصورت منظم به تولید اشیای مختلف می‌پرداخت ازجمله صنایع اسلحه سازی، ضرب سکه، حکاکی، بوت دوزی، بافت انواع پارچه جات مشغول بود. دراوایل قرن بیستم برعلاوه پیشرفت صنایع ماشینی به صنایع دستی نیزتوجه جدی مبذول گردید. صنایع دستی مثل قالین بافی، گلیم بافی، شال بافی وصنایع نساجی دستی دیگر مثل بافتن پارچه‌های پنبه ئی، پشمی، ابریشمی، حجاری ونجاری، معماری وغیره دولت توجه زیادی داشت. در سالهای ۱۳۰۵-۱۳۰۶ غرض تشویق تکه‌های داخلی منع پوشیدن البسه خارجی از طرف دولت اعلان گردید. که درین صورت  صنایع نساجی دستی انکشاف خوبی نمود فابریکه‌های نساجی کابل، جبل سراج ودستگاهای انفرادی صنعت گران دستی درمزارشریف بغلان کندز  بدخشان، کندهار، جلال آباد، کاشی کاری استالف  جراب دستکش و چاکت هزارجات و غزنی  کسب موفقیت نموده بود. درسالهای پس از ۱۳۴۰ افغانستان از لحاظ تولیدات کشاورزی صنایع دستی روغن شکر  به یک کشور خود کفا تبدیل گردیده بود. درشمال افغانستان  دستگاه‌های تولید  تیل کشی، صابون سازی، تکه بافی، علافی و بافندگی فرش را در خانه‌های خود  مروج ساخته بودند. صنایع ماشینی و دستی در زمان ظاهرخان رونق خوبی داشت در شهرکابل پارکهای صنعتی کابل دارای ۲۸۱  فابریکه ودر مجموع در تمام کشور ۵۲۰۰ فابریکه کوچک وبزرک اعمار و بنا شده بود. فابریکه خانه سازی، پشمینه بافی خشت اختیف نساجی‌ها بوت آهو چاکت سازی پیروز سیلو مرکز داری شهرت بود. علاوه برآن صنایع دستی مانند انتیک سازی ۴۲۰۰۰مودل یا گونه، شییشه هرات، سرامیک استالف، دست دوزی غزنی و بامیان قالین شمال هزاران تورست را بخود جلب نموده بود
                                   صنایع دستی

صنایع دستی افغانستان عبارتند از دوزندگی بافندگی نساجی  معماری نقاشی کندن کاری حکاکی نجاری فلز کاری سرامیک سازی کشاورزی گنبد سازی شیشه سازی  بوت دوزی  فلزکاری  عطاری  ادویه سازی وغیره می‌باشد. دانشمندان صنایع دستی افغانستان را در سه بخش مطالعه می‌نمایند. صنعت باستان، قرون وسطی یا دوره پس از اسلامی و صنایع معاصر. با وجودیکه در دامنه‌های هندوکش انسانهای اولیه نیادرتال ایندوگونس از ۱۰۰هزار قبل و انسان مدرن از ۲۰ هزار سال قبل در کناره‌های رود آمو ارغنداب و سند الی مهاجرت آریایها  زندگی نموده‌است نمی‌توانیم در مورد بدون شواهد دقیق بحث نمود. ولی گفته می‌توانیم که باشندگان افغانستان۹۰۰۰ سال قبل   با کشاورزی و مالداری آشنا بودند.
دوزندگی 
 صنعت دوزندگی هنر است که بنا بر ضرورت مبرم اختراع  وانکشاف داده شده‌است. زمانیکه بشر استفاده از پوست حیوانات را شناخت  برای محکم نمودن پوست در بدن خود از گره و سوراخ نمودن کار گرفت. در افغانستان دوزندگی البسه دردوره  کوشانیان  سلجوقیان و خوارزم شاهیان رونق بیشتر یاقت. در مجسمه‌های که بدست آمده کوشانیان از تکمه نیز استفاده می‌نمودند. در قرون وسطی دوره تیموریان غزنویان دوزندگی با سوزن و کروشنیل صورت می‌گرفت. گلدوزی که بخش بزرگ از دوزندگی است  از زمان سکاها رایج یافته  و در دیگر دوره‌ها بهمراه سایر دوخت و دوزها از رواج کامل برخوردار بوده‌است دوره اوج این هنر را در دوران نادر افشار بوده‌است. سوزن دوزی یاسیاه دوزی  در جامعه سنتی ترکمن برای تزیین لباس‌های مردان، زنان و کودکان و هم چنین پرده‌ها نیز استفاده می‌شد. اما امروز عمدتاً در لباس زنان دیده می‌شود. نوع دوخت آن زنجیره فشرده و بسیار ریز است که در ترکمنی به آن «سانجیم» می‌گویند و بیشتر از نقوش هندسی و قرینه به صورت ذهنی بهره می‌گیرند. ترکمنها به فرهنگ تربیه کرم ابریشم زود آشنا شدند. ابریشم  به عنوان ماده اصلی سوزن دوزی تلقی بوده و دختران و زنان لباس‌های خود را با نخ‌های ابریشمین که با رنگ‌های طبیعی رنگ  ریزی می‌شد، سوزن دوزی می‌کرده‌اند. در شمال افغانستان کلا ترکمنی استفاده زیاد دارند. زنان به تعداد سال ازدواج خود کلا می‌پوشند. یعنی زن که ۳۰سال از ازدواجش می‌گذرد ۳۰ کلا می‌پوشد.
مواد اولیه مورد مصرف در سوزن دوزی ترکمن شامل نخ پارچه ابریشمی و پنبه‌ای پشم  نخ‌های مصنوعی  سندمیباشد. برای پارچه نیز از انواع ابریشمی و پشمی استفاده می‌شود.
پس از اختراح ماشین دوزندگی در سال ۱۸۷۰ و ورود وسایل بهتر، دوزندگی به مدارج بلند خود رسید. فعلاًاین هنر در سراسر افغانستان مروج است. سالانه صادرات نیز وجود دارد.  این هنر در بالای تکه، البسه بستر خواب، پرده دیواری، پارچه بالای اشتر اسپ و کلا  نقش می‌بندند. که تا فعلاً از اقلام مهم صادرات این کشور را تشکیل می‌دهد. در بسا حالات از موره دوزی و زرک نیز استفاده می‌نمایند.

  فرش زمین 
 آریایها قوم مالدار بودند که ۹۰۰۰ سال قبل به اهلی ساختن حیوانات آغاز نمودند. قالین در همین محل ساخته شده‌است زیرا مالداربودند و هم قالین وسیله استفاده ازپشم غرض جلوگیری از نم وسردی می‌باشد. فرش برای اولین بار بشکل نمد ساخته شده‌است که ضد رطوبت است وامروز هم در میان کوچی‌ها مورد استفاده قرار دارد. ولی قدامت بافندگی قالین به عمر زردشت است. در افسانه‌ها از قالین حضرت سلیمان یاد آوری می‌شود. کشف یک عدد قالین در زیر یخ سایبری، ارسال یک عدد قالین از طرف سکندر کبیر به مادر خود، کشف ابزار قالین بافی در بلخ شریف نوسط دوکتور لوئی دوبری نمایان می‌سازد که مردم آسیای مرکزی سازنده اولین قالین بوده‌است. در افغانستان این صنعت تا امروز در میان مردم ترکمن زیاده مروج است وقالین سازان مشهور افغانستان ترکمن‌ها هستند. افغانستان فعلاً ۲۰۰ شرکت تولید کننده قالین دارد که سالانه ۵۰۰ هزار متر قالین به ارزش ۲-۱۸۰-۲۰۰میلون دالر تولید دارد. حدود ۸۱۲۰۰۰نفر مصروف بافتن قالین هستند. تعداد مجموعی دستگاه قالین بافی درین کشور به ۴۰۰۰۰ می‌رسد. از لحاظ رنگ گل و دیزاین بیشتر از ۵۰۰نوع قالین در سراسر افغانستان ساخته می‌شود. از اینکه افغانها در پاکستان وایران مهاجر شدند وصنعت قالین بافی را درین دو کشور بیشتر ساختن از مقام اول به دوم وسوم نزول نموده‌است. زیرا ایران وپاکستان راه بحری داشته محصولات گمرکی را بحری خیلی پائین است افغانها قالین‌های خودرا بنام این دو کشور صادر می‌نمایند.
فرش دستی که در افغانستان بافته می‌شود قرار ذیل است.
1 انواع قالین: قرقین آقچه چوب باش هراتی بلوچی قزل اعیاق، دو تار گل، ادرسکن، ساورقی، قلعه زالی، اندخوی ئی، واس برکلی، قالین گل پلیت دار، دولت آبادی، تخته رنگ، خال محمدی، اندخوی، قالین خواجه روشنایی، قالین باغچه‌کندزی، انواع قالین دیواری وغیره می‌باشد که این قالینها در ولایات قندوز بلخ جوزجان میمنه بادغیس هرات فراه کابل زیاده بافته می‌شود.
2 گلیم دومین صادرات فرش افغانستان را تشکیل می دهدکه در ولایات فوق و هزاره جات  بافته می‌شود.
3 سطرنجی این فرش از پنبه خالص ساخته می‌شود. زیاده توسط مردم شمالی ساخته می‌شود.
4 نمداین فرش از موی وپشم حیوانات ساخته می‌شود. توسط مالداران و کوچی‌ها ساخته می‌شود.
                                             معماری
صنعت معماری از زمان تاسیس باختریا در شهرهای بلخ، طلاتپه و آی خانم آغاز می‌گردد. خانم گالیاپوگوچینکو  صنعت معماری  کوشانیان را در مناطق نوبهار سینی‌های بدخشان سرخ کوتل بگرام هده فندقستان، شهکاری‌های قرون وسطی یا دوره اسلامی را در محلات بلخ غزنی مساجد قندهار هرات   منارها مدارس زیارتها وبناهای مشابه، شهکاریهای دوره تیموریان را در موضوعات و محلات  چون مدرسه گوهرشاد گمبدیها  حصار ارگ هرات آرمگاه انصاری در گازرگاه مدرسه خرگرد  بنای جانمرد قصاب، بلخ ارگ غزنی روضه مزارشریف  دوره مشعشع هرات  خیابان مصلی اخلاصیه موارد چون کتاب سازی و مینا توری شاهنامه  مکتب بهزاد و هرمندان و عروج هنری قرن ۱۵ را مورد مطالعه قرارداده‌است.

آی خانم 
شهر باستانی آی‌خانم، واقع در منتهی‌الیه شمال‌شرقی باختر (ولسوالی خواجه غار ولایت تخار) در محل که رود آمو و کوکچه باهم ملحق می شوند موقیعت دارد. سنگ بنا این شهر توسط اسکندر مقدونی گذاشته شده‌است. تندیسها، سکه‌ها و سرستونهای سنگی که از این شهر بدست آمد نماینگر هنر وصنعت پیشرفتهگریکو باختر می‌باشد. ورود مردمان کوچ‌نشین (عشایر) به این منطقه، شهر را بین سدهٔ چهارم پیش از میلاد و سال ۱۳۰ پیش از میلاد دارای سکنه کرده ‌بود. ویرانه‌های این شهر در سال ۱۹۶۱ بطور تصادفی، توسط  ظاهرشاه  هنگام شکار کشف شد. در سا ل ۱۹۶۵ میلادی مطابق ۱۳۴۳ هجری شمسی تیم باستان شناسان افغان – فرانسه به سر پرستی پروفیسور دانیل شلوم برژه Daniel Schlumberger  رًییس دفتر دفه DAFA (نمایندگی باستانشناسی فرانسه در افغانستان) نیز بود سروی مقدماتی ای خانم را بعمل آورد و به زودی معلوم شد که ساحه باستانی آی خانم یک شهر بزرگی یونانوباختری  می‌باشد. شواهد گه از تیکر و سکه‌ها بدست آمد معلوم گردید که این شهر الی سال ۲۳۰ ق م  عمر نموده وبالاخره دریک آتش سوزی از بین رفته‌است.
آثار بدست آمده از آی‌خانم اختلاط عناصر معماری محلی و تزئینات معماری یونانی را در یک مرکز اداری بزرگ، یک سالن تئاتر، و یک ورزشگاه به خوبی نشان می‌دهد. همچنین سنگ نوشته‌ها و نسخه‌های یونانی بدست آمده که به خطی نوشته شده‌اند که از خط شکسته یونانی تأثیر پذیرفته‌است. باشندگان آسیای میانه و شمال افغانستان  به نسبت عدم موجودیت جنگلات و گرمی هوا از خانه های گمبدی با دیوارهای خیلی ضخیم کار میگرفتند.  هندی ها از چوپ  یونانیها از سنگ  واروپائی خشت پخته استفاده می نمودند. بناهای که در باختر اعمار میگردید . هرچها سبک را در نظر میداشتند.
در اعمار ساختمان‌ها و دیوارهای تدافعی دورادور شهر و استحکامات آن  از خشت‌های بزرگ مربع شکل خام کار گرفته شده صرف در اعمار زیر خانه‌ها و بعضی از تهداب‌ها خشت پخته نیز بکار رفته‌است. مجتمع ساختمانی خشت خا م (منازل مسکونی) که ساحه نود هزار متر مربع را احتوا می‌کند همچنان مجتمع ساختمانی قصر یا ساحه دفاتر اداری که ساحه ۱۸۰ در ۱۳۷ متر مربع را احتوا می‌کند و دارای ۱۰۸ عدد ستون پایه با سرستونی‌های سنگی می‌باشد خود نشان دهنده انست که شهری به این وسعت، شکوه و جلال واقعآ پایتخت حکمرانی مستقلی و از جمله شهرهای مهم باختر در تقریبا ۲۳۰۰ سال قبل از امروزبوده‌است. تزًیینات در ساختمان‌ها بخصوص سرستونی‌ها در سه سبک یونانی: کورنتین، دوریک  و ایونیک  می‌باشد. خصوصیت دیگر هنر یونانی در آی خانم عبارت از فرش‌های موزاییک است. در این فرش‌ها از تزیینات نباتی کار گرفته شده و این خود امتزاج هنر شرقی ومحلی را با هنر یونانی نشان می‌دهد زیرا در یونان وقت زیادتر از تزیینات حیوانی در موزاییک کار گرفته می‌شد. صرف در موزاییک فر ش حمام قصر آی خانم اشکال دولفین، اسپ آبی و اهریمن‌های دریایی نشان داده شده که در ان بجای سنگ ریزه‌های مربع شکل یونانی از جغله سنگ‌های خرد وریزه رنگه محل کار گرفته شده‌است.


سرخ کوتل
یکی از مواضع مهم در زمان کوشانیان بوده در مسیر ایبک پلخمری قرار دارد. این محل مرکز انتقال کلتوری کوشانیان پذیرفته شده‌است. درین محل کتیبه دریافت گردید که مربوط به قرن دوم میلادی است. مشابه به این کتیبه دیگری در رباتک یافت گردید. این کتیبه‌ها نشاندهنده فرهنگ و مبدا زبان دری را نشان می‌دهد. که مجزا از زبان فارسی پهلوی و ساسانی است. الفبا این کتیبه مشابه به الفبای روسی امروز است. در حفریات سرخ کوتل – یک ساحهٔ مذهبی که توسط کنشکا بنا گردیده‌است؛ یک مجسمهٔ یزرگ بدون سر بدست آمده که به نمونهٔ متهورا هند و به تصویر کشنکا که در مسکوکات وی نقش شده‌است شباهت زیادی دارد.

بگرام
بگرام شهر باستانی  دولت یونانی باختر  سده‌های سوم و دوم پیش از میلاد  ، دولت هندویونانی و دولت هندوپارتی  سدهٔ دوم پیش از میلاد تا اول پس از میلاد.  کوشانیان سده اول تا سوم میلادی ترکی‌شاهیان کابل‌شاهیان ، غزنویان غوریان سده یازدهم تا سیزدهم   ، پایتخت تابستانی  امپراتوری کوشانیان بود.  این شهر یکی از توقف گاه راه ابریشم  بود. بدین منظور کوشانیان درین شهر ثروت زیادی را جمع آوری نموده بودند. هنر باستانی افغانستان نخستین بار در گنجینه‌های بگرام در مدخل    استوپه‌هایی بودایی نمایان شد. گنجینه‌های  بگرام ، که پیشینهٔ آنها به سده‌های اول و دوم میلادی برمی‌گردد، طی سال‌های ۳۹-۱۹۳۷ توسط  ژزف هکن و تیم وی در هیئت باستان‌شناسی فرانسه در افغانستان   کاوش شد. این گنجینه شامل ظروف شیشه‌ای، ظروف و تندیس‌های   بُرُنزی ، قالب‌های  گچی با بُن‌ مایه‌های یونانی، و اشیائی است که اغلب آن از مناطق مدیترانه آمده‌ بودند. این گنجینه همچنین متشکل از قطعات چوبیِ سامان (اثاثه) خانه‌است که با عاج  هندی حکاکی و تزئین شده‌اند
آثار بدست آمده  متعلق به فرهنگ‌ها و تمدن‌های مختلفی در جهان باستان می‌باشد و از نقاطی مانند قلمرو امپراتوری رم، هند و چین به بگرام آورده شده بودند. به نظر می‌رسد این اشیاء بخشی از گنجینهٔ پادشاهان کوشان بوده که به مرور زمان گردآوری و اندوخته شده‌است.  احتمال  دارد که این اشیاء بخشی از محموله‌های تجاری بزرگ بوده باشند. با این حال مطالعات بیشتر نشان دادند که افغانستان در آن زمان تنها پذیرنده این اشیاء گرانبها از نقاط دیگر نبوده بلکه خود به صورت فعال در تولید بخشی از این آثار، مانند کنده‌کاری‌های روی عاج و نقش برجسته‌های گچی، فلز سازی  مشارکت داشته‌است
قندهار
در جنوب افغانستان اثرات تمدن بودائی زیاده دیده می‌شود. چنانچه تندیس‌های گِلی کوچک و ساده از  دورهٔ نوسنگی  که احتمالا ایزدان محافظ بودند در تمامی پایگاه‌های باستان ‌شناسی از خاور میانه  تا  هند  یافت می‌شوند؛ در افغانستان هم این پایگاه‌ها در مُندیگک نادعلی تپه ده مراسی واقع هستند.سندیس سنگی کوچک  که با همتاهای آن در میان‌رودان  (بین‌النهرین) مشابه‌است، نشان می‌دهد که این سردیس مربوط به یک نجیب ‌زاده بوده‌است.  باختری‌ها  و بعدها کوشانیان   و جانشینان آنها، با الهام گرفتن از سنت بومی آریائی  خود و سنت یونانی، با چهره ‌نگاری  شهریارانشان بر روی  سکه‌ها، گونه‌ای مهم از هنر و منبعی غنی از داده‌های تاریخی را بوجود آوردند. چهره‌نگاری‌های شاهان را می‌توان بصورت حکاکی شده  بر مدخل معابد سنگی و یا بر روی دیوارهای نیایشگاه‌ها یافت.
تاثیرپذیری از هنر غرب، در سده‌های ششم و پنجم پیش از میلاد آغاز شد. آثار بجای‌مانده از این دوران در ناد علی قندهار بلخ طلا تپه التن تپه  دهانه غلامان یا «زرین»، پایتخت سرزمین باستانی زرنگ (قابل مشاهده‌است. تاثیر فرهنگ یونانی در این شهرها به دوران فتوحات اسکندر مقدونی  در سدهٔ چهارم پیش از میلاد برمی‌گردد. جانشینان اسکندر در مشرق‌زمین، یعنی سلوکیان ،  یونانی‌باختری‌ها   در واقع ناقلین واقعی هنر یونانی آسیائی  در عصرشان (سدهٔ سوم پ. م - سدهٔ ششم میلادی) بودند و تاثیر هنرشان در معماری  (نقشه‌های شهرها و دژها، ستون‌ها، بناهای شهری و غیره)،  تندیس‌گری  (ستون‌های شبه‌کُرینتی ، سرستون‌های فرتوردار، نقش و نگارهای گُل‌دار و طومارشکل)، و نگارگری قابل رویت است که در آن عناصر تزئینی در  مغاره  بنا گردیده بود. مردمان کوچ‌نشین  استیب ها، زرگرهای  سکایی تاثیریافته از هنر یونانی، و صنعتگران جنوب سیبری  و   اُردوس  هم سنت‌ها و سبک‌هایشان را به افغانستان انتقال دادند. در سدهٔ اول میلادی،   راهبان  بودایی  منطقهٔ  گَنگ  در   هند ، برای نیایشگاهایشان نمادها ، نگاره‌هایی آفریدند که بسرعت در منطقه متداول شد. این هنر  پیکرنگاری  که از سرزمین‌های باستانی هند و گندهارا الهام گرفته شده بود تا عصر پیدایش اسلام دوام پیدا کرد.
طلا تپه
طلاتپه نام یک پایگاه باستانی در نزدیکی شهر شبرغان در شمال افغانستان است که کاوش آن در سال ۱۹۷۸ میلادی توسط گروهی از باستان‌شناسان افغان و روس به سرپرستی ویکتور ساریانیدی صورت گرفت. این باستان شناس در جستجو گنج افسانوی باختر بود تا آنکه آنرا از طلا تپه دریافت. این گنج از شش گور (پنج زن و یک مرد) بدست آمده‌است و تا آن‌زمان بخوبی نهفته و دست‌نخورده باقی مانده‌بودند. اجساد مدفون در این گورها در پارچه‌هایی ظریف پوشانده شده‌بودند که از مدال‌های زرین دوخته شده‌بودند، و جامه‌های آن‌ها از تارهای طلایین بافته شده و با  مروارید   نقش‌دوزی شده‌بودند. شمشیرها و خنجرهای آن‌ها در غلاف‌های طلایی و تزئین‌شده با نقش‌هایی از حیوانات، جای گرفته‌بودند، و کمربندهای آن‌ها با نقش‌های مدالی آذین داده شده‌اند؛ گردنبندها و آویزه‌ها با الهه آریای و یونانی، همچون  کوبله  (Cybele) به شکل الهه زن حیوانات نقش‌نگاری شده‌اند.  گمان می‌رود این آثار هنری توسط زرگران سیتی (Scythian) یا  سکاها   ساخته شده‌باشد که در خدمت شاهزادگان کوچ‌نشین سرزمین  باختر (بلخ) بودند و در سرزمین  گندهارا  تندیس‌هایی تهیه می‌کردند که هنر بکار رفته در آن تلفیقی از هنر یونانی-پارتی و هنر مردمان باشندهٔ   اِستِپ‌ها  بوده و شامل زبورآلات و تندیس‌های از بوداسف  می‌شده‌است.

باختر
در تاریخ باستان، باختر را همان "بخدی" اوستا می دانند که با استناد به اقوال محققین، این شهر باستانی کانون رهایش و مدنیت آریائی است که بعداً تمدن  هندویونانی  را در جنوب و شرق افغانستان بسط و توسعه دادند.  باختر مرکز و آغازگر زبان اوستایی و دین زرتشتی بود. بیشتر خاورشناسان زادگاه زردتشت را باختر (بخدی) می دانند.
در اوستا با کلمات ساده، از زندگی بدون تکلف و آرایش یما (جمشید) پادشاه سخن رانده شده است. نام پادشاهان آریایی پیشدادیان باختر نیز معروف است. در سرودهای ودائی از "یاما" که در اوستا "یما" است، نام برده اند.
پادشاهان قدیم بلخ عبارت بودند از پیشدادیان، کیانیان، اسپه ها بود. آریایی ها به باختریان ثروتمند نیز شهرت داشتند، میان سالهای ۵۴۰ و ۵۴۵ قبل از میلاد مورد حملات مادها و سپس هخامنشی ها قرار گرفتند. درزمان هخامنشها بسوس والی باختر  اعلان پادشاهی نمود.  در سال ۳۳۰ ق.م. به این سرزمین لشکرگشایی نمود .سکندر با دختری زیبا شاه بخدی رخسانه عروسی نمود. پس از مرگ سکندر رخسانه قومندان معروف باختر زمین گردید. باختریا در دوره یونانیان یکی از پر ثروت ترین و با شکوه ترین کشور تبدیل  گردید. در میانه‌های سدهٔ سوم ق.م. دولت موریای هند در گسترش دین بودایی در باختر سعی نمود. دولت یونانی باختری از این نفوذ دینی جلوگیری نکرد و می خواست خود را در ثروت هند شریک سازد. از این رو دین بودایی جای دین زردتشتی راگرفت. کوشانی ها با تشکیل دولتی مستقل، تمدنی جدید را در تاریخ باختر رقم زدند. کانیشکا مقتدرترین پادشاه کوشانی در ۱۲۰ میلادی پایتختش را از باختر به بگرام و کاپیسا انتقال داد. این سلسله تا ۲۲۰ میلادی دوام نمود که گرایش خاص در سیطره هند داشتند. یکی از قویترین حکومات محلی کوشانی ها، دولت کابلستان بود که از کاپیسا در جنوب هندوکش تا سواحل سند تسلط داشت. در پژوهش‌های اخیر، مناطق شهری و فرهنگی حیرت‌ انگیزی در این سرزمین نمایان شده‌  که حاوی نمونه‌هایی شگفت‌انگیز از تزئینات و معماری هستند.
شهر دوم باستانی باختر آی‌خانم ، واقع در منتهی‌الیه شمال‌شرقی باختر بود که  یکی از شهرهای مهم دوره یونانی باختری بود  که توسط اسکندرمقدونی اعمار گردیده بود. باختریا در زمان دیودت به ارج تمدن رسیده بود که بنام هزار شهر یاد می گردید.
                                             نقاشی
هنر نقاشی و میناتوری در افغانستان توسط استاد کمالدین بهزاد(۱۴۵۵ م) طور وسیع  بنا شد. کمالدین هنر نقاشی عربی را با هنر آسیائی میانه مخلوط نمود واز سبک جدید را بمیان آورد که تا اکنون در ایران افغانستان ازبکستان مروج است. روی کاغذ ظروف تکه وسایر اشیا نقش می‌نمایند. بهزاد در هرات زاده شد. در جوانی به دربار سلطان حسین میرزا بایقرا راه یافت و مورد توجه سلطان و وزیرش امیر علیشیر نوایی قرار گرفت. شاه اسماعیل صفوی هنگام تصرف هرات بهزاد را که، در نقاشی شهرتی داشت، با خود به تبریز برد. بهزاد در خدمت شاه اسماعیل و پسرش شاه طهماسب به اوج شکوفایی هنری رسید و شهرتش از مرزهای کشورش تادوردست‌های دربار بابر پادشاه مغولی هند رسید. سلطان حسین او را استادی بی چون وچرای و زبان زد همگان خواند. در ازبکستان انستیتوت بنام بهزاد وجود دارد که نقاشی رسامی و کرامیک درس داده می‌شود در افغانستان انستیتوت هنرهای زیبا وجود دارد که در آن آثار بهزاد و غلام محمد میمنه گی درس داده می‌شود. تعمیر  نگارستان وجود دارد که در آن نقش‌های بهزاد  استاد غلام محمد میمنه گی وسایر نقاشان به نمایش گذاشته شده‌است.
                                      صنایع فلزی
حدود یک هزار سال قبل از میلاد آریایها در کناردریای کم عمق بلخاب شهر بنا نمودند که دارای ۱۸ نهر داشت به تولیدات زراعتی پرداختند. در کشت وکار زراعتی  مجبور شدند تا آبزار آهنی را تولید نمایند.
فرهنگ عصر بُرُنز (عصر مِفرَغ) اولیه در شمال و شرق  افغانستان  ظهور کرد. یکی از دلایل آن استفاده ابزار بمنظور استخراج لاجورد می‌باشد. سنگ لاجور به دو منظور استعمال داشت. برای رنگ آمیزی و زیورات. سنگ لاجورد  در فلزات ازقبیل طلا نقره و مس استفاده داشت  .   تجارت لاجورد الی تمدن مصر و بین النهرین  کشانیده شد.
باید یاد آوری نمود که درجه سختی لاجورد ۵-۵٫۵ و درجه سختی مس ۲٫۵ است. یعنی با مس تنهای نمی‌توان لاجورد را استخراج نمود. ابزاری که برای استخراج لاجورد استعمال میشده خیلی سخت بوده‌است. ممکن مفرغ (مس با عنصر سختر) ویا آهن
هکذا پس از ورود یونانی‌ها آریایها با فرهنگ و ابزار اروپائی آشنا شدند. این  نژاد در عصر برنز به  سه تمدن  تمدن آمودریا ،  تمدن دره سند   تمدن عیلام    آشنا شدند که بالای مردم این خطه اثر گزار گردیده بود. ساختن زیوران نفیسه و استفاده از طلا در شمال افغانستان بواسطه یونانی‌ها مروج گردید. ضرب سکه ظروف مسی وبرنجی در همین ایام  زیده مروج گردید.  باستان شناسان  در  جنوب افغانستان  در مُندیگک (در نزدیکی قندهار امروزی) شواهدی از یک شهر واقعی پیدا کردند، و شواهدی از بناها و اشیائی که شهرهای واقعی برجای می‌مانند: بناهای مذهبی و آثار هنری حجاری‌شده و نقاشی‌شده. در مندیگک، باستان‌شناسان بنای ستون‌دار بزرگی متعلق به هزارهٔ سوم پیش از میلاد کشف کردند که درگاهش با خط سرخ ترسیم شده بود، و احتمالا برای اهداف مذهبی بنا شده بود. در تپهٔ دِه‌مُراسی، باستان‌شناسان مجموعه‌ای از یک زیارتگاه را پیدا کردند که حاوی اشیایی بود متعلق به مراسم مذهبی همچون شاخ‌های بُز، یک کاسه، مُهر  مِسی ، نل مسی میان خالی، جام کوچکی از  سنگ مرمر ، و یک تندیس  سفال‌گری  و کنده‌کاری‌شده از یک ملکهیا مادر و تندیسی که نشانهٔ فراوانی بوده و مشابه تندیس‌هایی بود که در مندیگک نیز یافت شده بودند. کوشانیان وبخصوص  سکها زیاده پیشه ور بوده در ساختن ظروف مسی، زیورات طلا و ظریف سازی مهارت داشتند.
مس
عنصر مس در طبعت به فیصدی مختلف وجود دارد. درجه سختی این عنصر ۲٫۳-۳ مباشد که یک فلز نرم گفته می‌شود. در افغانستان حدود ۳۰۰ رسوبات مستند مس وجود دارد. سه معادن مس افغانستان  مانند می عینک مس بلخاب ومعادن مس غزنی از قدیم الایام استخراج می‌گردید. از معادن شمال افغانستان آریایها یونانیان باختر کوشانیان سیتی‌ها وغیره استخراج می‌نمودند در معادن عینک آثار کوشانیان بزرگ و سامانیان دیده می‌شود. از طلا ومس غزنه غزنویان استفاده می‌نمودند.



زراعت
درمنطقه  هزار سُم و در دامنه های  هندوکش زمین‌های زراعتی کشت شده  با قدمتی ۲۰٫۰۰۰-۳۰٫۰۰۰ پیش از میلاد، کشف گردید ، با تائید این واقیعت گفته میتوانیم که شمال افغانستان یکی از نخستین مناطق حیوانات و گیاهان خانگی بوده‌است. و بعدها، قریه های  زراعی، با قدمتی ۵٫۰۰۰-۷٫۰۰۰ سال پیش از میلاد، در نزدیکی تپهٔ دِه‌مُراسی (پشتو: دِه‌مُراسی غوندَی) در ولایت قندهار،یک دورهٔ تحول انسان را نشان می‌دهد که قریه ها  با زمین‌های کشاورزی پدیدار شده و جایش را به شهرهای کوچک  تحویل داده‌است. در این دوران، شواهدی از فرهنگ عصر بُرُنز  وفارفور پدیدار می‌شود. با رشد و رونق کشتزارها و روستاها مردمان ساکن جلگه‌های حاصلخیز اطراف   هندوکش  بتدریج شیوه‌های ابتدائی آبیاری  را ابداع کردند که به آن‌ها اجازه می‌داد تا به کشت غلات در دشت‌های شمالی افغانستان روی آورند. این مناطق شمالی همان سرزمین باختر (بلخ)   است که بعدها در نوشته‌های غربی بنام «باکتریا» (Bactria) یاد می‌شود. در سرزمین باختر مجموعه‌ای از  واحه ‌های مصنوعی دلتامانند توسط سیستم‌های گسترده آبیاری در ۴۰۰۰ سال پیش پدید آمد. باشندگان این آبادی‌ها زیستگاهایشان را در برابر مهاجمان مستحکم می‌کردند. شیوهٔ معماری گمبزی  از قدیم تا امروزه  در شمال افغانستان مورد استفاده قرار دارد. فرهنگ باشندگان این کشور در واحه‌ها با فرهنگ همسایگان و  بین‌النهرین  رابطه مشترکاتی داشتند ، بگونه مثال  صنعتگری هنرمندانه، وجود طبقهٔ نخبگان و رسوم همگانی پیچیده.
با این وجود این همه  بدلیل فقدان خط و نوشتار نام بومی تمدن آن‌ها مشخص نیست. محققان امروزه این تمدن گمنام را « مجموعه باستان‌شناسی بلخ-مرو  » (BMAC)، یا «تمدن آمودریا» (Oxus Civilization) می‌نامند. مدرک علمی بر موجودیت تمدنی پیشرفته در شمال افغانستان با قدمتی در حدود ۱۸۰۰-۲۱۰۰ پیش از میلاد از حفریات در بیشتر از دوازده ساحهٔ باستان‌شناسی در طی دههٔ هفتاد میلادی در BMAC بدست آمد. گنجینهٔ تپه فلول  در شمال افغانستان آثار بجای مانده از این تمدن است و نشان می‌دهد که مردم افغانستان در عصر برنز در تجارت جهانی آن زمان سهیم بودند. زمین‌های کشت شده و اسباب زراعتی در شمال افغانستان نشان دهنده آنست که باشندگان این کشور چند هزار سال فبل از تاریخ به کشاورزی و مالداری  مصروف بوده از پوست وپشم حیوانات برای خود نیز استفاده مینمودند..



شیشه سازی
صنایع شیشه سازی ممکن  در افغانستان در دوره حاکمیت کوشانیان و تیموریان مروج بوده باشد. آثار بدست آمده از کاپیپا نشان می‌دهد که کوشانیان در شیشه از نقاشی استفاده می‌نمودند. در افغانستان تا فعلاً فابریکه شیشه سازی وجود نداشته صرف شیشه‌های زینتی توسط کاگران  هرات گلس با دست ساخته می‌شود که تا اکنون فعال وسالانه مقداری به خارج صادر می‌گردد.
حجاری ونجاری
زمانیکه باشنده گان افغانستان  توانست از مفرغ (برنج) اجسام سخت سازند  به ساختن ابزار نجاری نیز آغاز نمودند. نجاری در کشور چین و مصر بار آول رواج یافته‌است. سپس به دیگر کشورها ترویج گردیده‌است. نجاری در افغانستان زمانیکه شهر سازی  آغاز شد  مروج گردیده‌است. پس از اینکه دین بودای در کشور رایج یافت  سرنشینان افغانستان به حجاری کندن کاری و سنگتراشی آغاز نمودند. گنجینه‌های که از  کاوش بگرام توسط  ژوزف هَکین  هیت افغانی وتیم فرانسوی در سالهای ۱۹۳۷-۱۹۳۹ بدست آمد  به  پیشینهٔ  سده‌های اول و دوم میلادی تعلق می‌گیرد. این گنجینه شامل ظروف شیشه‌ای، ظروف و تندیس‌های برنجی، قالب‌های گچی با بُن‌مایه‌های یونانی، و اشیائی است که اغلب آن از مناطق مدیترانه آمده بودند. هکذا   تعداد از قطعات چوبیِ سامان و لوازم  خانه  که با عاج هندی حکاکی و تزئین شده‌است یافت گردید.. نجاری و حجاری  طور وسیع در زمان باختریان کوشانیان مروج گردید. شهرهای  کاپیسا بامیان  یکی از نمونه‌های آن وفت است که آثارش باقی مانده‌است. هنر نجاری پس از ورود اعراب رونق بیشتر یافت  درین زمان اشیا ولوازم چوبی  ساخته می‌شد که نمونه این دروازه‌ها در روضه مزارشریف مسجد جامع هرات دیده می‌شود. هنر کندن کاری چوپ پس از تیموریان درین کشور مروج گردید. در قرن ۱۸ در کوجه علی رضا خان شهر کابل   بازار نجاری بنا شدکه تا امروز موجود است. در زمان ظاهر شاه فابریکه حجای بتون واقع کارته چهارم و فابریکه حجاری و نجاری در گذرگاه بفعالیت آغاز نمود این دو فابریکه در جنگهای کابل به آتش کشانیده شد.
سرامیک
سفالگری یکی از مهمترین و قدیمی ترین هنرهای دستی بشر است که از سالهای متمادی  در افغانستان رونق داشته‌است. درافغانستان  ۶۰۰۰ سال پیش از میلاد اولین نشانه پیدایش کوره پخت در صنعت سفال دیده می‌شود در ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد چرخ سفالگری ساده‌ای که آن را با دست می گرداندند ساخته شد. در طی جستجوها در تپهٔ دِه‌مُراسی، باستان‌شناسان مجموعه‌ای از یک زیارتگاه را پیدا کردند که حاوی اشیایی بود متعلق به مراسم مذهبی، مانند شاخ‌های بُز، یک کاسه، مُهر مِسی، لولهٔ مسی میان خالی، جام کوچکی از سنگ مرمر، و یک تندیس سفال‌گری‌شده و کنده‌کاری‌شده از یک رب النوع مادر که مشابه تندیس‌هایی بود که در مندیگک نیز یافت شده بود. حدود  ۵٫۰۰۰-۷٫۰۰۰سال پیش از میلاد، دهقانان و چوپانانی در دامنه های حاصلخیز اطراف هندوکُش زندگی می‌کردند. این مردمان صنعت ابتدائی خانه‌سازی را با خشت خام و سفالگری  با خود به شهرها  آوردند و بعدها، در عصر مس (Chalcolithic)، از فروش لاجورد و تجارت آن به کشورهای اولیه باختری از طریق ولایت  ایرنا (ایران امروزی) و بین النهرین  ثروتمند می‌شدند. در زمان تیموریان آبریزی سفال وکشیدن نقشها بالای اشیا سفالی بنا شد. هکذا ساختن کاشی در زمان تیموریان نیز ساخته شده‌است. که نمونه آن تا قعلاً در شهر مزارشریف دیده می‌شود. ساختن ظروف سفالی تا اکنون در تمای افغانستان مروج است. در افغانستان ظروف سفالی در شهر کوچک بنام استالف ساخته میشودکه شهرت جهانی دارد. رنگ ظروف استالفی معمولاً سبز می‌باشد.

                                نساجی
شواهد که از DNA شبش بدن انسان دریافت شده‌است نشان می‌دهد که بشر برای اولین بار ۶۵۰۰۰۰سال قبل برای بدن خود پوشش ساخته است. چینایان ۳-۴هزارسال قبل از میلاد تکه بافی می‌نمودند. و۴۰۰۰ سال قبل مردم هندوستان از پنبه پارچه می‌ساختند. ۲۲۰سال قبل از میلاد جاده ابریشم تاسیس شده‌است. شواهد نشان داده‌است  که مردم آسیای میانه ۴۰۰۰-۶۵۰۰سال قبل از پوست حیوانات بخصوص گوسفند البسه وکلا برای جلوگیری ازسردی وگرمی مساختند. تکه بافی درشمال افغانستان در زمان باختریان کوشانیان یفتلیان مروج بود. تکه بافی مدرنتر در زمان سلجوقیان وساسانیان پدیدار گشت. که تا اکنون در محلات شمال و غرب افغانستان توسط دستگاه‌های کوچک دستی مردم پارچه می‌بافند. نساجی ماشینی برای اولین بار در سال ۱۳۳۲ در گلبهار ولایت کاپیسا تاسیس گردید. این فابریکه درزمان فعالیتش دارای ۲۵۰۰ ماشین بافنده گی،۵۲ هزاردوک ریسنده گی یانخ تابی دارای ۳۰۰ منزل رهایشی و ۱۴۰۰۰  کارگر بود. سپس فابریکه‌های نساچی افغان نساجی بگرامی نختابی پشمینه بافی وغیره تاسیس گردید. که سالانه مقداری هم بحارج صادر می‌گردید.


هنر صنعت بودیزم در افغانستان
علایق و روابط کلتوری جنوب هندوکش  و هند از سالهای ماقبل میلاد  بوده‌است. ولایات قندهار کابل جلال آباد محل تلاقی کلتور و ترافیک خشکه بین افغانستان، هند با سایر کشورها بود. شاهراه ابریشم و راه هند در بلخ که برای قرون متمادی مرکز تجارتی و ثقافتی ممالک شرقی شده بود. تماس بین افغانستان و هند قدیمتر از آنست که در کتاب ریگویدا به آن اشاره شده‌است.
حفریات ساحه مندیگک، ده موراسی تپه فلول تپه سردار غزنی  سمچ‌های بودا در سمنگان  هده مس عینک  قندهار؛ نوبهاربلخ   فندقستان سرخ کوتل بامیان  وغیره نشان می‌دهد که هنر حکاکی سنگتراشی و تندیس گری بودا و سایر رب النوع  الی حملات اعراب در افغانستان  خیلی پیشرفته بوده‌است. اشوکا پسر چندراگپتا  امپراطور خاندان موری به آئین بودای معتقد شده فرمان خودرا در سنگها نوشته از هند تا قندهار نصب نمود. به افغانستان آئین  بودائی را مروج ساخت. آشوکا در سال۲۳۰ قبل المیلاد در هند بیشتر از ۱۲ تعمیر حیرت آور را از سنگ خشت و حک بنا نمود که تا اکنون سالم باقی مانده‌است. تمام نباتات داروی را جمع نموده دریک محل کشت نمود. که این هنر به افغانستان نیز انتقال نمود . پس از ورود یونانیان ، افغانستان و هند محل  تقاطع دو تمدن  یعنی اروپائی وهند گردید.  بخصوص میناندر یونانی باختر  و کنیشکا  شاه کوشانی در توسعه صنعت تندیس سازی و مجسمه سازی حکاکی بودا توجه زیاد نمودند.  این دو به آئین بودائی اعتقاد داشتند. مکتب گریکو بودیک را بنا نمودند. این  مکتب برای اولین بار مجسمه بودا را طور مکمل تراشید.
تندیسهای بامیان با پوشش طلا و جواهرات   و تصاویر رنگه  اطاقهای آن یکی از شهکاری کوشانیان می‌باشد که توسط اعراب و یعقوب لیث تاراج و توسط طالبان تباه گردید.

مشخصات تماس‌های افغانستان را با نیم قاره هند؛ در صنایع تیکری ساحه باستانی (هرپه) مشاهده می‌کنیم.  موتیف سه برگ درخت انجیر که از یک شاخه مستقل برآمده؛ در هرپه و کالی بنگان  پیدا شده که در ساحه  مندیگک بحیث یک تزیین صنعت تیکر سازی؛ بطور عام مورد استعمال بوده‌است. این شکل تیکر در دیمراسی نیز ساخته می‌شد.
(سیلوکوس) حکومت مقتدر  باختری را درشمال افغانستان بر قرار ساخت که مرکز حکمروایی وی بود. موصوف سلطه خویش را به سمت دریای اندوس توسعه بخشید و سرزمین هند را اشغال نمود و تحت اداره خوددرآورد پادشاهان هندی مثل چندرا گوپتا و دیگران تصاویر خدایان یونانی: زیوس، هراکلیس و ارتمیس را در سکه‌های شان ضرب می زدند  دلایل آن این بود  که شاهان یونانی باختری افغانستان تمام قلمرو مفتوحه اسکندر مقدونی را در شرق (هند) اداره می‌نمودند. سکه‌های که در اثر حفریات از آی – خانم بدست آمده‌است  دارای اشکال خدایان هندی: واسودیوا، کرشنا و غیره می‌باشد که همه در خود هند بضرب رسیده‌است.
در سال ۱۹۴۵ در شهر کهنه قندهار روی یک  سنگ کتیبه از فرمان  اشوکا کشف گردیده که  به زبان یونانی آرامیک نگاشته شده‌است. این فرمان در چهارده سنگ بزرگ نگاشته شده‌است. یک کتیبه دیگر آن در سال ۱۹۶۳ م. پیدا شد که روی یک پارچه سنگ مستطیل شکل یک عبارت بزبان و الفبای یونانی نگاشته شده‌است. تنها در مورد کتیبه‌های آرامیک آشوکا از ساحه پل درونته نزدیک جلال آباد و لمپاکا (لغمان جدید) راپور داده  شده‌است. تا کنون جمعا پنج عدد کتیبه و چهار عدد جعبه تبرکات مربوط اشوکا از کندهار، جلال آباد وغیره نقاط افغانستان کشف گردیده در حالیکه در هند صرف سه عدد جعبه تبرکات مربوط  آشوکا بدست امده‌است. بدین معنی که آئین بودائی در گنداره قوی تر از هند بوده است.
مطابق تحقیقاتی که توسط باستانشناسان هندی، برمایی و کوریایی بعمل آمده‌است. بودیزم درعصر حیات بودا توسط دو شاگرد او بلیکا و تیوس به افغانستان آمده‌است قصه آنها در منابع کتبی ذکر است ونیز و موزیم ملی افغانستان (کابل) موجود است. برمایی‌ها میگویند که استوپه یی بنام بلیکا در آنکشور وجود دارد. هکذا مظاهر این دو راهب  در مجسمه‌های هده و بگرام دیده شده‌است.  و این مسأله را هم منابع باستانشناسی و هم منابع کتبی تاریخی به اثبات میرساند که این دو از جمله پنج شاگرد بودا بوده سپس در  بلخ ستوپه ویهاره یا نوبهار بلخ را می‌سازند. بعضی منابع می‌گوید که آنها اول به پشاور رفتند و استوپه‌های ایشان را در آنجا احداث نمودند. بعد از آشوکا؛ انتشار دین بودایی در افغانستان و شمال غرب هند در زمان پادشاه بزرگ یونانی میناندر – شخصی که در متن) Pail) به نام  Millina Panha یاد شده؛ به اوج کمال ترقی و تحرک خود رسید. اما در زمان کوشانیان بخصوص در عصر حکمرانی کنشکا که حدود امپراتوری خود را در آسیای مرکزی الی کشمیر و وادی گنگا توسعه بخشیده بود؛ دین بودایی در این مناطق بطور استوار و ثابت توسعه یافت. موصوف  یک علاقمند، دلباخته و جانثار بودیزم بود و مجلس چهارم بودایی را در ویهارای (محل بود و باش راهبین بودایی در یک معبد بودایی) کندل ون Kundalavana   کشمیر برگزار کرد و به گسترش و انکشاف مکتب مهایانای بودیزم کمک نمود. 
در مسکوکات کنشکا  تصویر بودا در حال ایستاده بیک سمت نقش شده؛ قسمیکه به روی دیگر آن؛ خدایان اصلی هندویی نقش می‌باشد. کنشکا در افغانستان دو پایتخت داشت: پایتخت زمستانی وی (پشاور) و پایتخت تابستانی اش (کاپیسا) در نزدیکی‌های کابل بود. او برعلاوه این دو؛ یک پایتخت دیگری هم در (متهورا) داشت تا امپراتوری وسیع خود را در مراتع سند و گنگا کنترول و نظارت نموده بتواند.
پایتخت تابستانی کنشکا (کاپیسا) نزدیک بگرام – در تقاطع دو دریای پنجشیر و غوربند؛ با کشف آثار عاجی و دیگر سامان و لوازم شیشه یی و برنجی و عمرانات مهندسی گوناگون – به اثر حفریات در هما ن محل معلوم گردیده‌است. در یک عمارت بزرگ که در قدیم محاط به دیوارها بود قرابت با مکتب هنری (متهورا) و (امره وتی) هند دارد. علما و محققین باستانشناسی چنین حدس می‌زنند که کندن کاری‌های عاجی بگرام دارای سوابق تاریخی نیمه اخیر قرن اول و اوایل قرن دوم میلادی می‌باشد. در جمله اشیای بدست آمده: یک لوحه سنگی که قسمتی از تخت سلطنتی را تشکیل می‌داد و در آن رقاصه‌ها و اهل دربار با حالات و قیافه‌های  مختلف نشان داده شده؛ کشف گردیده‌است. یک تصویر آن واضحآ با قسمت بالایی تورانا (سردر) که با رلیف آن در متهورا و سانچی شباهت دارد.( محقق اکبر امینی  در کبل ناته)

هنر گندهاره
جلوه هنری وتلفینی از یونان باستان و بودا گری  است که الی حمله اعراب به افغانستان رواج داشت. هکذا  مبداو تهداب  هنر یونانی و بودایی،  دولت یونانی باختر  (۲۵۰ پ. م-۱۳۰ پ. م.)، در  افغانستان  امروزی است و با روی کار آمدن دولت هندویونانی  (۱۸۰ پ. م. -۱۰ پ. م) به  شبه‌قاره هند گسترش یافت.
تلفیق هنر یونانی و بودایی، در دوران  دولت هندویونانی و کوشانیان میباشد این هنر  پیش از اینکه در هند توسعه یابد در سرزمین باستانی گنداره (کناره های رود کابل) به اوج شکوفایی خود رسید. و ازین رو به '''هنر گنداره''' معروف است. درین عصر سنگتراشی تندیسگری به مدارج اعلی خود رسیده بود.
بخصوص جنوب افغانستان حدود ۱۱ قرن پیرو بودیزم بود. علت آن این بود که این کشور دیگر کدام مذهب ودین  رقیب درین ساحه نداشت . در بلخ آئین زردشتی ظهورنمود  با مهاجرت فارسها پارتها مادها  و سکاها  درایرنا  پارس یا ایران امروزی  توسط مادها ، هخامنشیان و ساسانیان مروج گردیده به یک دین قوی تبدیل شد.واین آئین   در بلخ از شهرت افتاد. هکذا در هند بودیزم نتوانست انکشاف کند دلیل آن این بود که هندویزم یکی از مخالفین سرسخت بودیزم بود. بدین اساس بودیزم در گنداره بسرعت انکشاف نمود تا نوبهار بلخ رسید زیرا گندهاره پس از اشوکا متعلق به افغانستان گردید. سرحد گندهاره از تاکسیلا  الی کابل بود. مذهب هم میتواند سرحد شوددر شرق با هندویزم ودر غرب با زردشتیان هم سرحد بودیم . گندهاره الی حملات اعراب مربوط افغانستان بود. باوجودیکه حکومتهای چون هند یونانی هند سکاها  هند کوشانی  در گندهاره ساخته شد ولی این حکومتها شکست خوردگان بودند که از شمال افغانستان رانده شدند. در زمان محمود غزنوی  غوریان   هوتکیان ( الی پشاور) وابدالیان گندهاره مربوط افغانستان بود.

      
       هنرصنایع اسلامی در افغانستان
 هنر اسلامی یکی از دوران‌های شکوهمند تاریخ هنر و یکی از ارزشمندترین دستاوردهای بشری در عرصه هنری به ‌شمار می‌آید و شامل انواع متنوعی از هنر همچون  معماری ،  خوشنویسی ،  نقاشی ،  سرامیک  میناتوری  گنبد سازی و مانند آن‌ها می‌شود. خوشنویسی  بارزترین هنر اسلامی است  سرزمین‌های اسلامی خط زیبا را نه فقط در نگارش قرآن ، بلکه در اغلب هنرها به‌کار می‌بردند. نقاشی اسلامی به‌تدریج در سرزمین‌های اسلامی اهمیت یافت. با سقوط  خلافت عباسی طی دوره ایلخانی هنرهای کتاب‌سازی و نقاشی رشد شگرفی کرد. تاثیر هنر چین و نقاشی‌های آسیای شرقی  و آسیای مرکزی  در این دوران مشهود است. سنت نقاشی ایلخانی در دورهٔ  تیموریان پی گرفته شد و در دورهٔ  صفوی به اوج رسید. کمال‌الدین بهزاد ، بزرگ‌ترین و مشهورترین نقاش (مینیاتور) اهل  هرات  عصر تیموری در قرن دهم هجری بود. معماری اسلامی زیاده در دوره سلطنت غزنویان غوریان تیموریان ومغلیان هند مروج بوده‌است. که اکثریت تا حال موجوداست.
شاید یکی از مهم‌ترین نمودهای هنر اسلامی معماری     مساجد چهار ایوانه و ستون‌دار است که معرف هنر  معماری اسلامی  است. این عمارت‌های باشکوه، می‌تواند نأثیر فرهنگ‌های متفاوت در درون تمدن اسلامی را نشان دهد. از نخستین بناهای اسلامی در افغانستان  مسجد نه‌گنبد (حاجی پیاده یا  نوبهار باستان) در  بلخ  است که در نیمهٔ سدهٔ نهم میلادی به سبک  سامانی  بنا شده‌است. (آرتوکونا)


هنر صنعت در دوره غزنویان
حکومت غزنویان از نظر هنردوستی و توجه به شاعران فارسی‌سرا از اهمیت بالایی برخوردار است. در زمان سلطان محمود و پسرش  سلطان مسعود غزنوی غزنی  به مرکز سیاسی و فرهنگی آسیای میانه و هند تبدیل می‌شود. آثار آنرا می‌توان در تعداد زیادی از ویرانه‌های بناهای یزرگ و عظیمی نشان داد که هنوز در اظراف و محلات غزنی پراکنده‌اند. مولفین اولیه اسلامی عصر غزنویان، از تعداد زیاد باغ‌ها، مساجد، منارها، مدرسه‌ها و قصرهای غزنی یاد می‌کنند. از بناهاي‌ مشهور دوره‌ غزنوي‌ مي‌توان‌ به‌ كاخ‌ سلطان‌ مسعود اول‌، مقبره‌ سلطان‌ محمود غزنوي‌، مسجد جامع‌ عروس‌ آسمان‌ و مسجد لشكري‌ بازار اشاره‌ نمود. در دربار محمود چهارصد شاعر و عالم جمع شده بودند، عنصری بلخی، فرخی سیستانی، عسجدی مروزی و دانشمند تاریخ نویس ابوریحان بیرونی از آن جمله بودند. زرگری شیشه سازی اسلحه سازی معماری  درین دوره رشد نموده بود.
هنر صنعت در دوره غوریان
از آثار بجای‌مانده از عصر  سلسله غوریان  در افغانستان، منار جام  در  ولایت غور  است که در سدهٔ دوازدهم میلادی، در عصر سلسله غوریان   بنا شده و گمان می‌رود این  منار  یا بُرج پیروزی نمایانگر شهر فیروزکوه، پایتخت سلسلهٔ غوریان باشد. منار جام ۶۵ متر ارتفاع داشته و متشکل از یک قاعده هشت ضلعی است که ۹ مترعریض بوده و ۴ استوانه مخروطی مانند در بالای آنست. در اینجا یک راهزینه دوگانه درداخل قاعده و استوانه اولی است. تمام برج که از خشت پخته ساخته شده، در بیرون بواسطه خشتکاری تزئینی پوشانیده شده، بشمول شبکه‌کاری‌های که تشکیل‌کننده کتیبه‌ها و سوره ۱۹  قرآن  ( سوره مریم) است. درهمسایگی جام یک‌تعداد زیاد استحکامات و برج‌ها کشف شده‌است. اینها شاید بخشی از کارهای دفاعی محافظت کننده قلب سرزمین امپراطوری غوری باشد. در سال  ۲۰۰۲ (میلادی)  مرکز حفظ میراث جهانی یونسکو خواستار ثبت این منار در  فهرست میراث فرهنگی جهان  شد  یکی از آثاربزرگ غوری‌ها،  مسجد جامع بزرگ هرات  است. این مسجد شامل قبر  غیاث‌الدین محمد غوری نیز است که در ۳-۱۲۰۲ م در  هرات می‌میرد. یادگار مهم دیگر مدرسه شاهی مشهد در شمال‌شرق هرات به امتداد ساحل چپ  رود مرغاب است. بقایای غوری‌ها یا حداقل تعمیرات مربوط به زمان غوری‌ها در بامیان  ( شهر ضحاک و  شهر غلغله) و در چشت غرب هرات نیز تشخیص شده‌است. یک منار مشهور از این‌زمان، منار دولت آباد در شمال  بلخ است که در اوایل سدهٔ ۱۲ ساخته شده‌است. بالاخره کمان (تاق) مشهور بُست نیز می‌تواند مربوط به دوران غوری‌ها باشد. این ساختمان در پای ارگ بُست برافراشته شده و شاید مدخلی برای یک مسجد بزرگ یا خود ارگ باشد. تزئینات این کمان با منار دولت آباد قابل مقایسه‌است.
                                            تیموریان
دورهٔ  تیموریان  ۷۷۱ – ۹۱۱ ه‍. ق/۱۳۷۰ - ۱۵۰۶ م) به رغم نابسامانی و منازعات داخلی و خارجی، دوره رونق فرهنگ، هنر، ادبیات، تاریخ، ریاضی و نجوم بود. دربار  هرات  به‌سبب هنرپروری و هنرمندی فرمانروایان تیموری، محل تجمع و آمد و شد هنرمندان و ادیبان برجسته بود تیمور  با اینکه بسیار خونریز بود ولی به دانش و هنر علاقه نشان می‌داد. از این‌رو هنرمندان و صنعتگران از کشتارهایش در امان بودند. فرزند او  شاهرخ  و نوه‌هایش  الغ‌بیگ ،  بایسنقر میرزا و  ابراهیم میرزا  نیز این سیاست را پی‌گرفتند. هنر  نقاشی و  خوشنویسی  در دوره تیموری به شکوفایی قابل توجهی دست یافت.
فرمانروایی شاهرخ را سرآغاز یک عصر جدید و تجدید حیات در بعضی از انواع هنر معرفی کرده‌اند . در کتاب‌های پدیدآمده در این دوره شامل نفیس‌ترین مینیاتورها و استادانه‌ترین خوشنویسی‌ها هستند که به زیبایی تمام صحافی و جلدآرایی گشته‌اند. پاره‌ای از زیباترین نقاشی‌ها، ریشه در مکتب هرات دارند که بطور کامل با حمایت شاهزاده‌های تیموری در شهر هرات شکل گرفت و استاد بزرگ نقاشی یعنی کمال الدین بهزاد برخاسته از چنین مکتبی است. خطوط زیبای فارسی نظیر خط نستعلیق در دوره جانشینان تیمور شکل گرفت و آخرین مراحل تکاملی اش را در این دوره طی نمود. همچنین پاره‌ای از زیباترین آثار معماری ایرانی در این دوره به وجود آمد که از آن جمله می‌توان به  مسجد گوهرشاد  در  مشهد  و  مسجد جامع گوهرشاد  در هرات اشاره کرد.  سلطان حسین بایقرا  از فرمانروایان متاخر تیموری نیز حامی هنرها، علوم و ادبیات بود. ابوسعید  پادشاه توانا، با کفایت، هنردوست این خاندان نیز خود هنرمندی قابل بود. میراث فرهنگی و هنری تیموریان در دوران صفوی  در ایران و گورکانیان  در هند پی گرفته شد.

بلخ
شهری باستانی که با دیوارهای بلند دفاعی محاط بوده و توسط  دژ  بالاحصار واقع در شمال آن مستحکم می‌شده‌است. آثار تاریخی که در احاطهٔ این دیوارها قرار دارند عبارتند: از  تپه زرگران ، تپه‌ای مصنوعی که قدمت آن به سدهٔ دوم پیش از میلاد برمی‌گردد کاشی‌کاری‌شدهٔ  مسجد خواجه ابونصر پارسا  از جمله بناهای تاریخی بجای‌مانده از عصر  تیموریان ، متعلق به سال ۱۴۶۰/۶۱ میلادی است، و  مدرسه سید سبحان‌قلی‌خان ، متعلق به سدهٔ هفدهم، که از آن تنها یک  ایوان (درگاه قوسی) با مقداری تزئینات باقی مانده‌است. آثار تاریخی دیگر در جنوب بلخ عبارتند از:  تخت رستم (افغانستان) ، و  مسجد نه‌گنبد  (حاجی پیاده یا  نوبهار  باستان) که در نیمهٔ سدهٔ نهم میلادی به سبک  سامانی  بنا شده و یکی از نخستین بناهای اسلامی در افغانستان است.
غزنی
از شهرهای تاریخی افغانستان است و زمانی پایتخت  غزنویان  و سلسله غوریان  (سده‌های یازدهم تا سیزدهم میلادی) و بعدها  تیموریان  (سده‌های پانزدهم تا شانزدهم میلادی) بود. در زمان  سلطان محمود  و پسرش سلطان مسعود غزنوی به مرکز سیاسی و فرهنگی آسیای میانه و هند تبدیل می‌شود. آثار آنرا می‌توان در تعداد زیادی از ویرانه‌های بناهای یزرگ و عظیمی نشان داد که هنوز در اطراف و محلات غزنی پراکنده‌اند. مولفین اولیه اسلامی عصر غزنویان، از تعداد زیاد باغ‌ها، مساجد، منارها، مدرسه‌ها و قصرهای غزنی یاد می‌کنند. چیزهای زیادی از غارت در امان نمانده، اما حوزهٔ وسیعی از ویرانه‌های بناهای تاریخی، بین شهر کهنهٔ غزنی، که با حصاری احاطه شده، و روستای روضه واقع بر روی یک تپه، هنوز وجود دارد. دو منار بلند بجای‌مانده از دورهٔ غزنویان از ارزشمندترین این بناهاست که هنوز در وضع خوبی پابرجاست. هر دو منار از خشت پخته و در بالای پلان یک ستاره هشت ضلعی ساخته شده‌است. یکی از اینها توسط سلطان مسعود غزنوی (مسعود سوم) ساخته شده و دیگری در جوار او توسط  بهرامشاه اعمار گردیده‌است. آثار معماری اولیه اسلامی، که مشابه آن در شمال افغانستان و ترکستان نیز یافت می‌شود، در غزنی خودنمایی می‌کنند. قصر مسعود سوم مجموعه‌ای وسیع از چهار ایوان، یک مسجد و  چند شبستان  است. تزئینات باشکوه، از خشت پخته و گچ، با رنگ‌های روشن رنگ‌آمیزی شده‌اند. نقش‌های هندسی و متن‌های فارسی حک‌شده از ابتکارات غزنویان بوده که اوج شکوه و شوکت آنان را نشان می‌دهد. برخی از قطعات آن به موزیم کابل  انتقال داده شدند. بسیاری از آرامگاه‌های شخصیت‌های مهم غزنوی در اطراف شهر پراکنده‌اند، که از آن جمله می‌توان به مقبرهٔ  سبکتگین   ، مقبرهٔ شاهِ شهید و [آرامگاه سلطان محمود غزنوی (که ارزشمندترین آنهاست) و باغ آن که امروزه روضه نامیده می‌شود، اشاره کرد. تعداد زیادی ابزار  برنز  و سفال نیز در اطراف و محلات غزنی کشف شده‌اند.   

لشکری بازار
پایگاه باستان‌شناسی لشکری بازار که امروزه در منطقه‌ای بیابانی در امتداد سواحل رود هلمند ، در بین بُست و  لشکرگاه  (مرکز ولایت هلمند ) واقع است، در عصر غزنویان  و سلسله غوریان   و حتی بعد از آن مجموعه‌ای از قصرها، مسجد، و بناهایی همچون بازار و کارگاه‌های صنعتگران و هنرمندان را در خود جای داده بود که هنوز بقایای آن بشمول قصرهای متعدد مانند غزنی توسط حیاط‌ها با ایوان‌ها و مجسمه‌های گچی و نقاشی دیواری تزئین‌کننده دیوارها امروز دیده می‌شود. بازهم مانند غزنی، مواد تعمیراتی عمدتا خشت بوده و خشت‌ها بعنوان یک اثر تزئیناتی بسیار مرغوب بکار رفته‌است. بزرگترین و جنوبی‌ترین سه قصر تشکیل کننده یک مستطیل حدود ۱۰۰ در ۲۵۰ متر است. اتاق‌های قصر بدور یک حیاط مستطیلی قرار دارد که در هر چهارجانب بواسطه یک ایوان جابجا شده در وسط هرجانب قراردارد. نقاشی‌های گچی و رنگی بالای دیوارها و پایه‌ها نشاندهنده محافظین کاملا مسلح دربالای یک زمینه گل‌ها، حیوانات و مایه‌های دیگراست. دیوارهای با برجهای نیم‌دایروی تقریبا تمام مجموعه را احاطه نموده‌است.

هرات
شهری بزرگ است، که بخش قدیمی آن (شهر کهنه) توسط بقایای دیوارهای عظیم گِلی احاطه شده‌است. بناهای پابرجا که در احاطهٔ این دیوارها قرار دارند عبارتند از:  ارگ هرات  یا قلعهٔ اختیارالدینٍ دژی از خشت پخته، متعلق به سدهٔ پانزدهم میلادی، که بر روی یک بلندی قرار دارد، و  مسجد جامع هرات  ، که اگرچه قسمت اعظم آن نوسازی شده، نمونه‌هایی برجسته از تزئینات اسلامی، از خشت‌کاری‌های سلسله غوریان  متعلق به سدهٔ دوازدهم میلادی تا  کاشی‌کاری‌های تیموریان  متعلق به سدهٔ پانزدهم و شانزدهم میلادی است.
با این وجود، بناهای مهم شهر خارج از این دیوارها واقع هستند. درست در بخش شمالی این دیوارها کُهندِژ قرار دارد، که احتمالا بقایای سدهٔ سیزدهم این شهر است. در بالای آن، بُقعهٔ شاهزاده ابوالقاسم واقع بوده، که یک زیارتگاه بجای‌مانده از عصر تیموریان متعلق سدهٔ پانزدهم است. کمی آنطرفتر بسوی شمال،  مسجد گوهرشاد هرات  و شش منارهٔ بسیار ظریف کاشی‌کاری‌شده از خشت فاینز  (faience) و متعلق به سده‌های چهاردهم و پانزدهم میلادی دیده می‌شود. همگی اینها بقایای مجموعه‌ای از سه بنای بجای‌مانده هستند: مجتمع مصلای هرات|مصلای گوهرشاد  ، مدرسهٔ سلطان حسین بایقرا ، و بقعهٔ میرِ شهید یا عبدالله الولید، بنایی گنبدی متعلق به سال ۱۴۸۵/۶، واقع در ۲۰۰ متری جنوب‌غرب دیوارهای شهر در اوایل سدهٔ نوزدهم، منشوری با  خط میخی  از دورهٔ  هخامنشیان  و نشان‌ها و گوهرهایی از دورهٔ  ساسانیان  بطور تصادفی در هرات پیدا شده‌است.
کابل
شهری است بزرگ که بخاطر نوسازی‌های اخیر بر روی بناهای تاریخی، ویژگی و گستردگی آن نامشخص است. کابل در میان سه کوه شیردروازه، آسمائی و تپه مَرَنجان واقع است. تنها بقایای موجود  بالاحصار کابل  و دیوارهای شهر بر روی کوه شیردروازه‌است که مجموعه‌ای است از دژهای سنگی و گِلی و احتمالا متعلق به عصر  یفتالیان که بر روی آن نوسازی‌های گسترده صورت گرفته‌است. دیوارهای شهر در اصل تا پهنای کوه آسمائی و دشت اطراف دِه‌افغانان نیز امتداد می‌یافتند، و شش دروازه داشتند. در کابل شمار زیادی آثار تاریخی چشمگیر بطور تصادفی بدست آمده‌اند، از آنجمله آثار بودایی است که در سال ۱۹۰۵ در زیارت خواجه صفا در شیردروازه کشف شده‌اند، و قریب به ۱۰۰۰ سکهٔ یونانی و هخامنشی که در سال ۱۹۳۳ توسط کارگران ساختمانی در چمن حضوری بدست آمده‌اند.

مزار شریف
مسجد کبود (مزار شریف)  زیارتگاه علی بن ابی‌طالب  (مسجد کبود یا روضهٔ شریف) از ارزشمندترین نمونه‌های  معماری اسلامی  شهر  مزار شریف  است که در دورهٔ سلطان حسین بایقرا  بنا شده و در سال‌های اخیر نوسازی‌ها و تزئیناتی دردروازه  ورودی و دیگر بخش‌ها صورت گرفته‌است. در قسمت جنوب‌غربی روضه  گنبد  و   درب  (بارگاه) بزرگی دیده می‌شود که احتمالا متعلق به عصر  تیموریان  است. در داخل رواق کوچکی، در سمت چپ درب ورودی، سنگ قبری تزئین‌شده از مرمر  وجود دارد که احتمالا از عصر غزنویان  است
.
صنایع معاصر افغانستان
صنایع افغانستان پس از قرن ۱۸
برای نخسین بار تکنالوجی پیشرفته غرب به کشور هند  همسایه افغانستان توسط انگلیسها سرمایه گذاری شد. رویمرفته دولت و مردم افغانستان باین تکنالوجی آشنا شده تقاضا به این شد تا در کشور از این تکنالوجی استفاده نمایند. صنایع ماشینی جای صنایع دستی را گرفت.
رشد صنعت در زمان امیر شیر علی خان
امیر شیرعلی خان اولین پادشاه بود کوشید تا در کشور تجارت تولیداد کشاورزی و صنعت رشد یابد. انتشار نخستين نشريه به نام شمس النهار در دوران همین شاه صورت گرفت. مطبعه  لیتوگرافی، کارخانه توپ ریزی، تفنگ سازی و باروت سازی ساخته شد. تولید سالانه (ماشین خانه کابل) بر طبق احصائیه میر غلام محمد غبار مولف "افغانستان در مسیر تاریخ" یکصدو چهار توپ جلو پر و دنباله پر صحرا، توپ طاهری، توپ بزرگ استحکام قلعه، ماشیندار و ۲۵۰۰ تفنگ نوع هنری مارتین، تفنگ ۳۰۳ بور، تفنگ بغل پر، تفنگ ۱۲ تکه، تفنگ پنج تکه، جاغر دار، تفنگ دومیله شکاری، خنجر، کارد، چاقو، باروت، کارتوس، پتاقی، توپ و تفنگ فیوز برنجی و چوبی بود. هکذاتولیدات زراعتی بلند رفت و  در عرصه  سرمایه گذاری خصوصی و دولتی پا  نهاده شد.

رشد صنعت در زمان عبدالرحمن خان 
عبدالرحمن در ۲۰ سال سلطنت خود اصلاحات دولتی رشد سرمایه داری، توسعه تجارت کوشیید. بیمارستان ابن سینا و نخستین آب آشامیدنی صحی  بنا شد. تصدی‌های رسمی تجاری تشکیل شد. صادرات  پوست قره قل، بادام، پسته، چوب و سنگهای معدنی به خارج کشور آغاز گردید. استخراج معادن  با آلات و افزارهای ابتدایی آغاز شد. صنایع دستی و پیشه وری دوباره زنده شد. تقاضای بازارهای کشور این صنایع بخصوص نساجی کرک، برک، بشرویه، قناویز، الچه، قالین، گلیم، پوستین و غیره  توسعه یافت. تولیدات کارخانه حربی کابل و کارخانه چرم گری در رشته‌های فلزکاری و تولید افزارهای چرمی، سبب ارتقای ظرفیت‌های  صنعت کاران و پیشه وران گردید. سکتور ساختمانی در این دوره گسترش یافت. اولین دسته موسیقی از هند داخل کشور شد. واردات تولیدات انگلیس آغاز شد. (ایمل هاشور)
رشد صنعت در زمان حبیب اله خان 
حبیباله خان پادشاه ترقی پسند بود. در رشد معارف، تولیدات داخلی، تولیدات زراعتی، بناهای دولتی، رشد سرمایه داری، مساعی بخرچ داد. هکذا غلامی  که حاصلات ننگین جامعه فیودالی بود از بین برده شد. موسیقی رشد یافت، مطابع جدید تیپوگرافی به کار انداخته شد. یک شرکت تورید موتر توسط درباریان ساخته شد. درهمین وقت کارخانه چرمگری در کابل به سرپرستی متخصص انگلیس تاسیس گردید. این کارخانه چرم بوت،  موزه و سلیپر مورد نیاز برای اردوی افغانستان تهیه می‌نمود و هم در بازارهای کابل عرضه می‌کرد. در ۱۹۱۳ کارخانه پشمینه بافی کابل به قوای ۵۰۰ اسپ بخار بنیاد گذاشته شد و در ۱۹۱۴ به تولید آغاز کرد. این کارخانه در ابتدا سالانه برای ۵۰۰۰۰ سرباز تکه دریشی نظامی تولید می‌کرد و به بازار سرج عرضه می‌کرد. فابریکه برق آبی جبل السراج در ۱۹۰۷ زیر ساختمان قرار گرفت. برای نخستین بار در کارخانه حربی کابل باروت سفید یا باروت بیدود تولید شد. تمدید لین‌های تلفن کابل ـ ننگرهار و کابل ـ جبل السراج و... نیز در همین دوره صورت  گرفت. در ۱۹۱۱ میلادی شفاخانه ملکی کابل تاسیس شد. اعمار و ترمیم جاده‌ها روی دست گرفته شد. شمار کارگران درین مقطه از ۱۵۰۰ به ۵۰۰۰ رسید. سیر صعودی افزایش کارگران در دورهٔ سلطنت امیر حبیب الله خان نشاندهندهٔ گسترش سرمایه گذاری در این دور است. (ایمل هاشور)

رشد صنعت در زمان شاه امان اله خان 
شاه امان اله توسط جنبش شاهی مشروطه به سر اقتدار آمد. او خود یک شخص ریفورم طلب بود می‌خواست خیلی بسرعت کشور را به مدارج ترقی رساند. در قدمه اول ریفورمها و قوانین را تصویب نمود تا زمینه رشد را آسان سازد. در سال ۱۹۲۲ قانون تشویق صنایع تصویب شد و شاه از راه رفورم مالیات، رشد صنایع را تشویق کرد. همچنین برای تقویت تولید،  قانون "تقاعد" وضع گردید. در این دوره مالکیت خصوصی تحکیم یافت. به علت  لغو گمرکات متعدد داخلی،  روند گسترش سرمایه داری تسریع شد. شرکتهای تجارتی تنویرات، موتر، ادویه، رفقای افغان، اتحاد افغان، قمر و ضیا جرمنی تاسیس گردیدند. دولت موسسات تجاری به نام شرکت امانیه و شرکت ثمر ساخت. ار آنجائیکه در افغانستان کالاهای خارجی مانع توسعه بیشتر صنایع داخلی می‌گردید، اقتصاد کشور به حالت بدوی باقی مانده بود. مملکت فاقد کارخانه‌های عمده،  خط آهن و کتله‌های وسیع کارگری بود. لذا حکومت امانیه در صدد تورید کارخانه‌ها  و خط آهن برآمد و در لویه جرگه ۱۳۰۷  هجری خورشیدی اعلان نمود که دولت برای تهیه یک کارخانه ترمیم طیاره‌ها کارهایی را روی دست گرفته‌است و همچنان یک کارخانه دیگر باروت سفید ساخته خواهد شد. در این دوره با دو شرکت  آلمانی و فرانسوی قراردادهایی بسته شد که بر بنیاد آن قرار بود از جنوب به شمال افغانستان در مدت ده سال خط آهن احداث شود. تمدید لین تلگراف و تلیفون بین مرکز و ولایات کشور زیر دست گرفته شد. ستیشن‌های برق در پغمان،  جلال آباد و کندهار زیر کار گرفته شدند. به کارخانه‌های چرم گری، باروت سازی، کارخانه‌های  سمنت و تولید گوگرد انرژی برق داده شد؛ کارخانه‌های ترمیم موتر و پرزه سازی، صابون، عطریات، نختابی و پارچه بافی، نجاری و یخ سازی، پنبه و روغن کشی در کندهار،  مزارشریف و هرات تاسیس شدند. همچنان در این دوره قرار بود تا کارخانه‌ها و سرمایه گذاری‌های ذیل روی دست گرفته شوند: قندسازی، نساجی نخی و جیم، دکمه سازی، حفظ میوه، مسکه و پنیر سازی، آبکشی و تیل خاک کشی، پوسته هوایی بین المللی کابل و مزار با اتحاد جماهیر شوروی، ایران و ترکیه در برنامه دولت قرار گرفت؛  بند آب غازی و بند سراج غزنی تکمیل شد و بستن بند آب چمکنی و تکمیل نهر رزاق روی دست گرفته شد؛  به منظور انعقاد قراردادهایی معادن لاجورد بدخشان، نفت هرات و ایجاد یک کارخانه ذوب آهن و توسعه معادن آهن، زغال سنگ، گوگرد، سرب، ابرک، تباشیر، مرمر و گِل سفید برنامه‌های روی دست گرفته شد و دوخت لباس از تکه‌های ساخت کشور برای کارمندان دولت اجباری گردید. سیستم نوین مسکوکات در دورهٔ امانی شکل گرفت و در اخیر این دوره پول کاغذی به وجود آمد. پایتخت توسط تلگراف با مراکز بزرگ بین المللی وصل شد. در عرصهٔ صنایع، سیاست امان الله خان ادامهٔ سیاست گذشته بود. این سیاست مبنی بر تاسیس کارخانه‌های عصری با سرمایهٔ دولت بود. در دوره سلطنت شاه امان الله بخش خصوصی آمادگی‌های لازم برای سرمایه گذاری در عرصه صنایع را نداشت و از آنجائیکه کارخانه‌های دولت  بدون بررسی مواد خام و سنجش درآمد و مصارف خریداری شده بودند، به صورت مطلوب و موثر مورد بهره برداری قرار نگرفتند و سبب رشد چشمگیر تولید نشدند. امان الله خان تلاش ورزید تا صنایع ملی را در برابر صنایع خارجی تقویت کند و به این منظور  مستهلکین را وادار به مصرف  امتعه داخلی می‌کرد و سعی می‌ورزید تا به این صورت صنایع داخلی را تقویت کند و مارکیت وارداتی افغانستان را به مارکیت صادراتی و متکی بخود مبدل سازد.(ایمل هاشور)
رشد صنعت در زمان نادر خان
پس از سقوط شاه امان اله یک دوره تاراج بمیان آمد که دولت میان تهی شد. نادر خان بنا دوباره  دولت افغانستان را از صفر آغاز نمود. در تقویه اردو، معارف و تولیدات وطنی خیلی کوشش نمود. درین دوره دولت به نسبت ضعف اقتصادی نتوانست صنایع کشور راه تقویه نماید. در سال ۱۳۰۹ یک شرکت سهامی بسرمایه ۵میلون افغانی ویک بانک را تحت نام بانک ملی تاسیس نمود. (ایمل هاشور)
  رشد صنعت در زمان ظاهر شاه
عصر پیشرفت وترقی در افغانستان از زمان اعلحضرت محمد ظاهر شاهآغاز گردید. در کشور پلانهای انکشافی ۵ ساله و ۲۵ ساله طرح و تا۲ مرحله کاملاًتطبیق گردید. درمرحله سوم مشکلات در بودجه وارد گردیده ومرحله چهارم نیز موفقانه به اکمال رسید. درنتیجه افغانستان صاحب شاهراه حلقوی ۱۱سد برق ۵۲۰۰ موسسات صنایع کوچک و فابریکات گردید. وضع ترانسپورتی خصوصی و دولتی بهتر ومنظم گردید. از تاسیسات و فابریکه‌های مهم آنوقت فربریکه  نساجی گلبهار ، نساجی بگرامی، نساجی افغان، پشمینه بافی، نختابی کابل، بوت آهو، پشمنه بافی قندهار، کود وبرق مزارشریف، صابون سازی، سیلوها، فابریکه سمنت غوری، جبلالسراج، و هرات، بایسکل سازی پامیر، پلاستیک سازیها، دستگاه ساختمانی هلمند، افغانی،  بنائی، سپین غر، راه میدان سازی، فابریکه پایه سازی، تصدی جنگلک، فابریکه حجاری بتون، فابریکه حجاری و نجاری، کابل فلز، خشکه شوئ‌ها،  کامازها، افسوتر، فابریکه‌های کشمش پاکی، بانکها شرکتهای صادراتی بین المللی، بنادرتجارتی، سفارت خانه‌ها، وزارت خانه‌ها، تاسیسات وبناهای دولتی، فابریکه شکر بغلان، فابریکه جین وپرس مزارشریف، فابریکه روغن سازی سپین زر، استخراج زغال سنگ وسایر معادن، ایجاد مکاتب ولیسه‌ها، توزیع کوپون مواد اولیه به مامورین، توشیع قوانین، قوای مسلح مجهز، تشکیل احزاب سیاسی، کوپراتیفها و اتحادیه‌های صنفی، مطابع، میدانهای هوائی، محلات رهایشی، شرکت صادراتی قالین،  قره قل  وغیره می‌باشد. در آنزمان افغانستان از لحاظ تولیدات زراعتی متکی بخود بوده سالانه صادرات میوه جات خشک تازه پوست قالین ونباتات طبی را داشت. که توازن اقتصاد کشور را  مستحکم حفظ نموده بود. در طول سلطنت محمد ظاهرشاه نرخ اسعار ثابت بوده از ۳۴ افغانی هیچگاه بلند نرفته‌است. تشکیل سرای صرافی شهزاده مشکلات هزاران تاجرین و سایر افغانها را مرفوع ساخته‌است که الی امروز این مارکیت موجود است.
رشد صنعت در زمان داود خان
داود خان شخص مقتدر وسیاست مدار افغانستان بود. او در طول حکومت محمد ظاهر شاه اردو افغانستان را مجهز به سلاح مدرن روسی نمود. محمد داود خان در زمان حکومت خود در توسعه اقتصاد و پروژه‌های عام المنفعه کمک زیاد نمود. وی طرح ۲۵ ساله انکشافی  را در عمران کشور روی دست گرفت، پروژه اعمار تلویزون افغانستان، سروی خط آهن از اسلام قلعه تورغندی قندهار غزنی الی کابل، طرح میدان هوای دشت قلعه لهوگر، استخراج مس عینک، سد برقی، اسفالت سرک کابل گردیز وغیره را در پیش گرفت. دواود خان در ۷ ثور سال ۱۳۵۷ توسط افسران کودتا چی کشته شد. بنا دو آسمانخراش در شهر کابل و....

رشد صنعت از سال۱۹۷۸-۲۰۰۱
افغانستان از سال ۱۳۵۷ الی ۱۳۸۰ نه تنها رشد نموده بلکه به اثر جنگهای داخلی آنچه که اعمار گردیده بود ویران گردید. راه کابل بگرام در زمان دوکتور نجیب اله ساخته شد.
رشد صنعت پس از سال ۲۰۰۲

پس از سال ۲۰۰۲ بالاثر توجه کشورهای جهان افغانستان از صفر در مسیر رشد پا نهاده وضع اقتصادی بهتر را دریافت. پس ازین سال در حصه سرک سازی، احداث پروژهای برق آبی آفتابی و باد، معماری، صنایع دستی و ماشینی خدمات ارزنده صورت گرفت. پروژه‌های مرغداری و زنبور داری وضع بهتر یافته‌است. در وضیعت مطبوعات تب ونشر، واطلاعات جمعی تفاوت خیلی ارزنده بوجود آمده‌است. به صدها مدرسه و مکتب وبه دها دانشگاه تاسیس گردیده‌است. به هزاران پروژه رهایشی خصوصی بنا شد. وضع مخابرات بکلی بهتر شد. آزادی احزاب اعلان گردید. به اساس ارقام اداره سرمایه گذاری افغانستان  از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۱ میلادی۲۵۲۶۵ شرکت داخلی و ۳۸۵۴ شرکت خارجی ثبت شده که میزان سرمایه گذاری آن‌ها در بخش‌های مختلف در افغانستان، به بیشتر از۵،۲۵۵ میلیارد  دالر می‌رسد. هکذا در ۱۳۸۴٫۹٫۱۵ قانون سرمایه گذاری افغانستان در ۹ فصل ۳۳ماده تصویب گردید تا در کشور صنعت رشد نماید. وغیره وغیره

پارکهای صنعتی
مناطق صنعتی در تمامی کشورها باید یک منطقه دور از بودباش مردم باشند.  در افغانستان بنا بر لزوم دید وقت در سال ۱۳۵۳ برای اولین بار پارکهای صنعتی به کمک کشور هندوستان در منطقه پلچرخی شهر کابل اساس گذاشته شد. بعداً پارک صنعتی بگرامی در کابل و یک پارک صنعتی در ولایت هرات از جمله پارک های معیاری شمرده می شوند  تاسیس شد ، این مناطق دارای برق ۲و۳ فاز ، کنالیزاسیون می‌باشند. دو پارک صنعتی دیگر در شهرهای مزار شریف و ولایت کندهار ساخته شده که تا حال توزیع نشده‌اند. بزرگترین پارک صنعتی در جلال آباد در حال ساختمان است. هکذا بیشتر از 20 پارک صنعتی در ولایات در نظر است اعمار گردد. نظر به معلومات که از انجمن صنایع افغانستان ارایه شده در شهرکابل به تعداد (۲۸۱) فابریکه فعالیت دارند. قابل تذکر است که تعداد (۳۵۰) فابریکه در ولایت هرات، (۲۹) فابریکه در ولایت کندز، (۱۱۵) فابریکه در ولایت ننگرهار، (۶۰) فابریکه در ولایت بلخ و همچنان به تعداد (۸۶) فابریکه در ولایت کندهار فعالیت دارند که جمعاً در پنج ولایت فوق به تعداد (۹۲۱) فابریکه فعال عملاً فعالیت دارند.


                                                                                           

No comments: