حکومت سرپرست به ریاست برندهی جایزهی نوبل، دکتر محمد یونس حلف وفاداری یاد کرد. حال که حکومت شیخ حسینه واجد و حزب عوامیلیگ او به تاریخ پیوسته است بحث در مورد علتهای موفقیت بنگلهدیش در توسعهی اقتصادی که بخش بزرگ آن در زمان صدراعظم مخلوع صورت گرفت، بیشتر شده است.
سوال اصلی این است که رشد اقتصادی سریع بنگلهدیش چه عواملی داشت و آیا پس از این تدوام خواهد یافت یا قربانی جنجالهای سیاسی احتمالی خواهد شد؟ اقتصاد بنگلهدیش از سال ۲۰۰۹ به بعد بین ۶ تا ۸ درصد رشد داشت. این رشد و نموی سریع اقتصاد بنگلهدیش سبب شده بود که در رسانهها از الگوی موفق رشد اقتصادی بنگلهدیش و ضرورت صدور آن به کشورهای دیگر سخن گفته شود. در یک راپور بانک جهانی در سال ۲۰۱۳ آمده بود که رشد اقتصاد بنگلهدیش صرف با چین قابل مقایسه است. این رشد سریع در وضعیتی صورت میگرفت که بنگلهدیش یکی از جوانترین دولت-ملتهای دنیا است. بنگلهدیش ۵۳ ساله است و تا سال ۱۹۷۱ بخشی از قلمرو پاکستان بود که به آن پاکستان شرقی میگفتند. پاکستان شرقی فقیرتر از پاکستان غربی بود. به رغم این که بیشتر صادرات پاکستان قبل از سال ۱۹۷۱ از بنگلهدیش کنونی صورت میگرفت، اما بیشترین سرمایهگذاری در پاکستان غربی انجام میشد. کمکهای جهانی در زمان جنرال ایوبخان هم بیشتر در پاکستان غربی در پروژههای آبادانی به مصرف میرسید. الیت نظامی و سیاسی پاکستان غربی، بنگلهدیشیها را برخلاف پنجابیها و پشتونها، نژاد جنگجو و دینشیفته نمیدانستند و زبان و الفبای آنان را به تمسخر میگرفتند. این در حالی بود که پاکستان شرقی اکثریت عددی جمعیت پاکستان را میساخت. به همین دلیل در اولین انتخابات دموکراتیک پاکستان در سال ۱۹۷۰ حزب عوامیلیگ به رهبری شیخ مجیبالرحمان برندهی قاطع و آشکار شد ولی جنرال یحییخان حاکم نظامی وقت، به او اجازهی تشکیل حکومت نداد و این امر سبب راه افتادن جنگ استقلال و تولد دولت-ملت بنگلهدیش شد. تقریبا یک سال بعد از تشکیل دولت-ملت جدید، قانون اساسی بنگلهدیش به تصویب رسید. این قانون اساسی، بنگلهدیش را دولت-ملت سکولار تعریف کرد، به این معنا که هیچ دینی ایدیولوژی دولت نیست، دولت موظف به تحمیل احکام هیچ دینی نیست، آرمان دینی ندارد، هیچ دینی را حمایت نمیکند ولی هر شهروند کشور حق دارد دین داشته باشد. این دستآورد بزرگ را بنگلهدیش مدیون شیخ مجیبالرحمان است. پس از او یک دیکتاتور نظامی اصل سکولاریسم را از قانون اساسی حذف کرد ولی از اثر تلاشهای نیروهای دموکراسیخواه، قبل از سال ۲۰۰۸ سکولاریسم به حکم دادگاه عالی بنگلهدیش دوباره به قانون اساسی راه یافت. این سکولاریسم زمینه را برای امنیت روانی و فزیکی اقلیتهای دینی و توانمندسازی زنان هموار کرد. توانمندسازی زنان که سکولاریسم بنگلهدیش پشتوانهی حقوقی آن بود، یکی از عوامل رشد اقتصادی بنگلهدیش است. بنگلهدیش در زمان حسینه و اندکی قبل از او توانست بخشی از جمعیتش را که زنان را نیز در بر میگرفت به نیروی کار متخصص بدل کند. همچنان بنگلهدیش قادر به کنترل رشد جمعیت شد که این موضوع هم به توانمندسازی زنان ربط دارد، دخترانی که برای متخصصشدن مشغول آموزش بودند با تاخیر ازدواج کردند و به دلیل این که شاغل بودند، فرزند کم آوردند و از آن جایی که صاحب درآمد مناسب بودند، توانستند فرزندان خود را به دانشگاهها بفرستند. رشد صنعت صدور پوشاک و شکلگیری اقتصاد تولیدی پویا در بنگلهدیشی که قربانی ستم طبیعت، فقر گسترده و ترامای جنگ استقلال بود، از اثر سکولاریسم و توانمندسازی زنان به دست آمد. یک عده به این باور اند که رهبری قاطع شیخ حسینه نیز نقش مثبت در توانمندسازی زنان و رشد اقتصادی ایفا کرد. غیر سیاسی کردن اردو و مهار اسلامگرایی که مخالف توانمندسازی زنان و سکولاریسم است، در موفقیت الگوی رشد اقتصادی بنگلهدیش مثبت ارزیابی میشود. آیا پس از شیخ حسینه روند رشد اقتصادی، مهار اسلامگرایی و توانمندسازی زنان ادامه خواهد یافت؟ بنگلهدیشی که جمعیتش در سال ۱۹۷۲ بیشتر از پاکستان بود توانست که ظرف پنج دهه رشد اقتصادی خود را پنج برابر پاکستان بسازد و جمعیت خود را نیز به همان تناسب کاهش دهد. امروز پاکستان ۲۳۰ میلیون جمعیت با دو نیم درصد نرخ رشد نفوس در سال دارد ولی بنگلهدیش ۱۷۰ میلیون نفر جمعیت با نرخ یک درصد رشد نفوس. گذشت زمان نشان خواهد داد که آیا پس از حسینه این تناسب حفظ خواهد شد یا نه؟ اسلامگرایی، از جمله قدرت گیری گروپ جماعت اسلامی، جنجالهای سیاسی و نقش بیشتر نظامیان در سیاست خطراتی است که بنگلهدیش پس از حسینه با آن مواجه است.
روبرداشت
No comments:
Post a Comment