آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Thursday, August 8, 2019

تونی موریسون؛ یک مرگ بی‌موقع


رضا نوری روزنامه نگار

لینک را کپی کنید
این لینک‌ها خارج از بی‌بی‌سی است و در یک پنجره جدید باز می‌شود
پنجره همرسانی را ببندید
 "من هیچ چیزی جز تخیلم نداشتم، یک درک وحشتناک از طنز، و احترام ترسناک به کلمات." تونی موریسون، نویسنده آمریکایی آفریقایی‌تبار که شامگاه دوشنبه پنجم اوت در بیمارستانی در نیویورک درگذشت، تجسم سیاهان آمریکا در جهان ادبیات بود و همچون فانوسی بر فرهنگ آمریکایی-آفریقایی می‌تابید.

آکادمی نوبل در سال ۱۹۹۳، زمانی که تونی موریسون را به عنوان اولین زن سیاهپوست برنده جایزه ادبی خود انتخاب کرد، درباره این نویسنده گفت که او "با نیروی تخیل و کلام شاعرانه‌اش، به جنبه‌ای اساسی از واقعیت آمریکا زندگی بخشید".
از تولد تا استادی در دانشگاه
کلوئه آنتونی ووفورد، در ۱۸ فوریه ۱۹۳۱ در شهر لورین در ایالت اوهایو و در خانواده‌ای کارگری با چهار فرزند به دنیا آمد. او که پدربزرگش در خانواده‌ای برده به دنیا آمده بود، بعدا نام تونی را برای خود انتخاب کرد.
تونی که در شرایط فقر، اما در محیطی چندفرهنگی رشد کرد، خیلی زود به ادبیات و به ویژه رمان‌های جین آستین و تولستوی علاقه‌مند شد. پس از اخذ دیپلم، در سال ۱۹۴۹ برای تحصیل در رشته ادبیات در دانشگاه هاوارد واشنگتن ثبت‌نام کرد. او گفته بود که هرگز به تفکیک نژادی در آمریکا آگاه نشده بود، تا وقتی که به این دانشگاه که به "هاوارد سیاه" مشهور بود و به سیاهان اختصاص داشت، راه یافت.
چه میراثی از تونی موریسون برجای مانده؟‏
چه میراثی از تونی موریسون برجای مانده؟‏
اما او با اعتماد به نفس، تحصیلاتش را در دانشگاه کرنل ادامه داد و در سال ۱۹۵۳، از پایان‌نامه‌اش در این دانشگاه با موضوع خودکشی در آثار ویلیام فالکنر و ویرجینیا وولف دفاع کرد.
موریسون کار تدریس را در دانشگاه تگزاس آغاز کرد و سپس به دانشگاه هاوارد بازگشت. در ۱۹۵۸ با هاوارد موریسون، دانشجوی جامائیکایی‌تبار ازدواج کرد، اما شش سال بعد، با دو فرزند پسر سه ساله و سه ماهه از او طلاق گرفت. پس از جدایی، با سکونت در نیویورک، در انتشارات راندوم هاوس مشغول به کار شد و مسئولیت بخش ادبیات سیاهان را برعهده گرفت.
در دوره او، این انتشاراتی زندگی‌نامه‌های محمدعلی کلی و آنجلا دیویس و همچنین گلچین نویسندگان سیاه‌پوست (۱۹۷۳) را منتشر کرد که بارها به چاپ رسید.
همزمان کار تدریس را نیز در دانشگاه ایالت نیویورک ادامه می‌داد، تا این که به عنوان اولین زن سیاه‌پوست، صاحب یک کرسی استادی در دانشگاه پرینستون شد و تا ۲۰۰۶ آن را حفظ کرد.
تونی موریسون، در کنار کار دانشگاهی، منتقد ادبی نیز بود و مقالاتی را نیز منتشر کرد. او در کتاب تحقیقی "بازی کردن در تاریکی؛ سفیدپوستی و تخیل ادبی" (۱۹۹۲) نقش سیاهان را در ساخت هویت سفیدپوستان آمریکا موشکافی می‌کند. او در این کتاب می‌گوید که در تخیل ادبی آمریکایی، سیاهان برای مدت‌ها، همچون سایه زدن در نقاشی، نقش بهتر دیده شدن قهرمان سفیدپوست را ایفا می‌کردند.
علاوه بر نقد ادبی، تونی موریسون چندین کتاب‌ کودکان، نمایشنامه و متن برای اپرا نیز نوشت.
در ۱۹۸۶، نمایشنامه‌ای از او (Dreaming Emmett) اجرا شد که بر اساس زندگی امت تیل، نوجوانی سیاه‌پوست نوشته شده بود. قتل این نوجوان در می‌سی‌سی‌پی در ۱۹۵۵، نقطه عطفی در تاریخ مبارزات سیاهان آمریکا برای به دست آوردن حقوق‌شان به شمار می‌رود.
۱۱ رمان؛ تجلی سیاهان در ادبیات آمریکا
تونی موریسون در مجموع ۱۱ رمان منتشر کرد که دهه‌هایی متمادی از تاریخ معاصر آمریکا را در بر می‌گیرد؛ از زمان بردگی سیاهان تا رهایی آنان در جامعه کنونی آمریکا.
اولین رمان او با عنوان "آبی‌ترین چشم" در سال ۱۹۷۰ و در ۳۹ سالگی منتشر شد. انتشار این رمان در ادامه تلاش‌های سیاهان آمریکا، در سال‌های گذشته‌اش، برای به دست آوردن حقوق مدنی آنان نوشته شده بود، اما برخلاف شیوه داستانی فعالان سیاه‌پوستی که در آن زمان رواج داشت.
داستان این رمان در دهه ۱۹۳۰ و دوره رکود بزرگ و در زادگاه خود نویسنده می‌گذرد؛ یعنی دقیقا در زمان و شرایطی که خود تونی موریسون به دنیا آمده بود.
پکولا، دختر نوجوان این داستان به همراه مادرش، مجذوب کلیشه‌های زیبایی سفیدپوستان است و فکر می‌کند که با داشتن چشمان آبی، زندگی او متحول می‌شود. اما دو دختر نوجوان دیگر این داستان، کلاودیا و فریدا، در برابر هژمونی کلیشه‌های نژاد سفید مقاومت می‌کنند. در پایان رمان، پکولا که از پدرش باردار است، با این توهم که به آرزوی داشتن چشم‌های آبی دست یافته، دیوانه می‌شود.
"آبی‌ترین چشم"، شرایط زندگی سیاهان در آمریکا را به خوبی به تصویر می‌کشد، اما در نهایت در این رمان مجبورند که به هنجارهای حاکم تن دهند. از این رمان چندان استقبال نشد و فقط ۷۰۰ نسخه آن به فروش رفت.
پس از انتشار "سولا" در ۱۹۷۳، موریسون در ۱۹۷۷، رمان "آواز سلیمان" را منتشر کرد که جایزه ملی حلقه منتقدان کتاب آمریکا را به دست آورد. موریسون در این کتاب، جست‌وجوی هویتی یک نوجوان سیاه‌پوست را روایت می‌کند که در پی کشف اجداد برده خود است. او با این کتاب، خوانندگانش را با جادو، فولکلور و باورهای دنیای سیاهان آشنا می‌کند.
در ۱۹۸۱، رمان "بچه قیر" را منتشر کرد. اما در سال ۱۹۸۷ بود که انتشار رمان "دلبند"، رمانی چندآوایی که به ناگفته‌های زندگی سیاهان در آمریکا می‌پردازد، تونی موریسون را به عنوان نویسنده تثبیت و او را در دنیا مشهور کرد.
این رمان، یک سال بعد، جایزه معتبر پولیتزر را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورد و در سال ۲۰۰۶ نیز از سوی روزنامه نیویورک‌تایمز به عنوان بهترین رمان ربع قرن اخیر آمریکا معرفی شد.
ست، شخصیت اصلی این رمان، یک زن برده سیاه‌پوست در قرن نوزدهم میلادی است که از عشق زیاد، دوست ندارد دختر "دلبندش" مثل او برده شود. به همین دلیل خفه‌اش می‌کند. سال‌ها بعد، دختر جوان سیاه‌پوستی را می‌بیند که "دلبند" نام دارد و جای زخمی بر گلویش دیده می‌شود. به نظر می‌رسد که این دختر جوان، همزمان هم مظهر گناهکاری و هم رستگاری این مادر است که در سال‌های پایانی عمر خود نیمه دیوانه می‌شود.
تونی موریسون این رمان را که به "شصت میلیون قربانی برده‌داری" در آمریکا تقدیم کرد، بر اساس زندگی واقعی مارگارت گارنر، زن سیاه‌پوست برده‌ای نوشت که در سال ۱۸۵۶ و در زمان جنگ داخلی آمریکا، برای جلوگیری از برده شدن دخترش، او را کشت.
بعدها اقتباس سینمایی این رمان با بازی اپرا وینفری، مجری تلویزیونی و یکی از شخصیت‌های معروف جامعه آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار در نقش این مادر ساخته شد و به کتاب‌های درسی آمریکا راه یافت.
تونی موریسون در ۱۹۹۲، یک سال پیش از آن که جایزه نوبل ادبیات را دریافت کند، رمان "جاز" را به چاپ رساند که دومین جلد از یک سه‌گانه است که با رمان "دلبند" آغاز شده بود. رمان "جاز" نیز یک رمان تاریخی است که در محله هارلم نیویورک و در دهه ۱۹۹۲ می‌گذرد و تاریخ آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار را پی می‌گیرد.
چند سال بعد، رمان "بهشت"، سومین جلد از این سه‌گانه منتشر شد که از سوی باشگاه کتاب اپرا به عنوان کتاب سال برگزیده شد. موریسون در ابتدا عنوان "جنگ" را برای این رمان انتخاب کرده بود که از سوی ناشرش رد شد.
اما در سال‌های بعد، نگاه انتقادی تونی موریسون به سوی خود جامعه سیاهان آمریکا جلب شد. او در رمان "عشق" که در سال ۲۰۰۳ به چاپ رسید، نشان می‌دهد که چگونه سیاهان به دست خودشان آسیب می‌بینند. نویسنده در واقع در این کتاب با نشان دادن پیامدهای "کمونوتاریسم"، به جنگ با آن می‌رود.
در رمان "یک بخشش" که در اواخر قرن هفدهم میلادی می‌گذرد، موریسون مصائب بومیان و بردگان آمریکا را که از سوی فاتحان اروپایی بر آنان تحمیل شده، به تصویر می‌کشد. نویسنده در این رمان چندصدایی، ریشه‌های نژادپرستی در آمریکا و رابطه آن با برده‌داری را می‌کاود.
"خانه"، دهمین رمان موریسون، در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. در این رمان، یک سرباز سیاه‌پوست که هراسناک از جنگ کره بازگشته، آمریکا را برای نجات خواهرش زیر پا می‌گذارد که نزد یک پزشک سفیدپوست در آتلانتاست.
نویسنده در این رمان نیز خشونت و تفکیک نژادی جامعه آمریکا علیه سیاهان را برملا می‌کند که زیر لایه زیبای خوشی‌ها و رفاه دهه ۱۹۵۰ سفیدپوستان آمریکا پنهان شده بود.
"خدا به کودک کمک کند"، یازدهمین و آخرین رمان تونی موریسون است که در سال ۲۰۱۵ روانه بازار کتاب شد. تونی موریسون برای این رمانش نیز در ابتدا عنوان "خشم کودک" را برگزیده بود.
مرگ موریسون، ضایعه‌ای بزرگ برای سیاهان آمریکا
مرگ موریسون در دوره‌ای که جامعه و سیاست آمریکا بار دیگر دستخوش حوادث و اظهارنظرهای نژادپرستانه شده، ضایعه‌ای بزرگ برای جامعه سیاهان این کشور است. در دوره‌ای که از بازگشت تمایلات نژادپرستانه سخن گفته می‌شود، شاید مرگ چنین نویسنده‌ای بی‌موقع بود.
باراک اوباما، رئیس جمهوری پیشین پس از انتشار خبر درگذشت تونی موریسون، در پیامی نوشت که این نویسنده یک "ثروت ملی" و یک "قصه‌گو و افسونگر خوب" بود، چه از نظر شخصیت و چه در کتاب‌هایش.
اوباما که در سال ۲۰۱۲ مدال آزادی را طی مراسمی در کاخ سفید به تونی موریسون اهدا کرده بود، تأکید کرد که نوشتار تونی موریسون "چالشی فوق‌العاده و معنادار برای وجدان و تخیل اخلاقی ما بود".
همچنین کاملا هریس، داوطلب نامزدی انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا از حزب دموکرات، "شور، امید و آزادی" را ستود که کتاب‌های موریسون به خوانندگانش می‌بخشد.
تونی موریسون، که بیل کلینتون را "اولین رئیس‌جمهوری سیاه‌پوست آمریکا" توصیف کرده بود، در فردای انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا، مقاله‌ای با عنوان "در سوگ سفیدپوستی" منتشر کرد.
او در جایی گفته بود: "دوست دارم درباره سیاهان بنویسم، بدون آنکه بگویم آنان سیاهند. دقیقا مثل سفیدپوستان که درباره سفیدپوستان می‌نویسند."                        bbc

No comments: