آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Friday, May 31, 2019

لینا درانتظار پایان تاریکی: نمی‌توانم ببینم، اما می‌توانم کار کنم


پلوشه عظیم    
روزی که لینا به دنیا قدم گذاشت، خواست از دورنگی‌ها به‌دور باشد و با یک‌رنگی دیده‌گانش
را ملبّس کند. پیش‌برد زنده‌گی با یک رنگ، جسارتی می‌خواهد که تنها افراد مستعد از آن
برخوردارند. این جسارت، لینا را نیز متفاوت از دیگران ساخت


و به وی قوتی بخشید که دیگران از داشتن آن محروم‌اند. لینا با گشودن چشم‌هایش با آن‌که خود نتوانست هرگز نور را ببیند؛ اما دنیای خانواده‌اش را روشنی بخشید، به هم نوع‌هایش اسوه شد و نویدی را برای آینده‌ی بهتر جامعه‌اش الهام داد.


در دنیای تاریک، جایی‌که همه‌چیز یک‌رنگ می‌شود، آسمان نیلگون را ابرهای سیاه می‌پوشاند و زیبایی‌های  فصل‌ها را مه غبارآلود می‌بلعد، امیدوتلاش سر بلند می‌کند و رنگین‌کمان می‌سازد.

لینا در سال ۱۳۸۲ شامل لیسه‌ی مسلکی نابینایان شد و با قریحه‌ی سرشار اولین قدم‌ زنده‌گی‌اش را برای رسیدن به اوج قله‌ها برداشت. با استعداد منحصربه‌فرد توانست در یک ماه خط الفبای بریل را که به مراتب دشوارتر از خط عادی است بیاموزد. لینا فقط با لمس‌کردن توانست یاد بگیرد و برخلاف کودکان سالم، که آموختن برای آن‌ها به این زودی محال بود، از همان ابتدا ویژه‌گی خود را به اثبات رساند.

۱۲ سال دوران مکتب را با استفاده از حس لامسه و نیز به کمک از حس شنوایی‌اش که با شنیدن کتاب‌های صوتی صورت می‌گرفت، به اتمام رساند و سرانجام این سفرش را در سال ۱۳۹۳ با عزم جزم، توانست با درجه‌ی اعلی به پایان برساند و سند فراغت بگیرد.

برای وارد شدن به تحصیلات عالی، شب‌وروز تلاش کرد؛ هرچند هم‌سان دیگران نتوانست شامل کورس‌های آماده‌گی کانکور شود و از فرصت‌های بهتر بهره گیرد؛ اما قادر بود با مرور کتاب‌های بریل و حفظ کتاب‌های صوتی زمینه‌ی بهتری را برای خود آماده کند و از کاروان پس نمانَد. پس از این همه سعی، موفق شد در امتحان اختصاصی‌ای که همه‌ساله برای نابینایان دایر می‌شود، با اخذ (۸۵) نمره در انتخاب اول خود یعنی دانشکده‌ی ارتباطات و ژورنالیزم راه پیدا کند.

سفر لینا با واردشدن به دانشگاه کابل در میان انبوهی از محصلان دیگر دشوارتر گشت و بیش‌تر وی را به چالش کشاند؛ چون در این‌جا نه دیگر خط بریلی که لینا فقط با آن آموختن بلد بود وجود داشت و نه هم محیط کوچک و هم‌صنفان اندکی که لینا با آن‌ها احساس راحتی می‌کرد. این محیط بزرگ، کاملاً متفاوت و برخوردهای غیرمنتظره سبب می‌شد مشکلات بیش‌تر وی را به میدان مبارزه بطلبد.

شیوه‌ی تدریس در این محیط به روال عادی جریان داشت، طوری که تنها قابل استفاده به افراد سالم بود. مواد درسی یک‌نواخت آماده می‌شد، دست‌یابی به کتاب‌های صوتی که از نیازهای مبرم شمرده می‌شد ممکن نبود، اجرای وظیفه‌های صنفی و آماده‌کردن سیمنارها هم‌واره برای لینا مشکل‌ساز بود، دریافت ابزار مورد ضرورت برای تکمیل پروژههای صنفی روزها را در بر می‌گرفت و گاهی هم بی‌نتیجه می‌ماند. با این حال لینا باید بیش‌تر می‌کوشید و توانایی‌های مزید را در وجودش می‌کاوید.

در این مدت تنها راه کسب دانش محدود به محتویات یک آله‌ی ضبط صوت بود. تمام لکچرنوت‌ها و  معلومات مورد ضرورت در آن ضبط می‌شد و سپس برای آموختن، چندین بار به آن گوش می‌داد و یاد می‌گرفت. معلومات اضافی را هم با خط بریل یادداشت می‌کرد. با این همه مشقتی که بر دوش می‌کشید هرگز تسلیم نشد و با استقامت مستدام توانست از بسیاری هم‌صنفانش پیشی بگیرد. بالاخره در زمستان ۱۳۹۷ به جاده‌ی دیگری از زنده‌گی‌اش نیز نقطه‌ی پایان گذاشت.

لینا با علاقه‌ی وافری که به رشته‌ی خبرنگاری داشت، هیچ سد راهی را برای رسیدن به آرزوهایش نپذیرفت و مشتاقانه به راهش ادامه داد.  ولی حال نبود فرصت کاری و زمینه‌ای که بتواند وی را به اهدافش نزدیک‌تر کند، او را مشوش کرده است.

لینا از نبود امکانات در رسانه‌ها و اعتماد نکردن کارفرمایان در اداره‌های مذکور به افراد معلول ابراز تأسف کرد و گفت: «اداره‌ها و نهادها باید به توانایی‌ افراد معلول اعتماد کنند، پست‌های پایین را در اختیارشان قرار دهند و کوچک‌ترین چانس را برای‌شان مهیا کنند. از این‌که فرد معلول است به این معنا نیست که دیگر کاری از او ساخته نیست. معلولان باید دوشادوش افراد سالم در جامعه‌ی خود سهیم باشند تا از یک‌سو بتوانند از لحاظ مالی خودکفا شوند و مصدر خدمت به جامعه گردند، از سوی دیگر الگو شوند به هم‌نوعان‌شان تا به اشخاص دارای معلولیت امیدی به ادامه‌ی زنده‌گی پیدا شده و از انزوا بیرون آیند.

از آرزوهای دیرینه‌ی لینا ایجاد کتاب‌خانه‌های صوتی در افغانستان است. وی از مسوولان می‌خواهد چنین سهولتی در آینده‌های نزدیک به افراد نابینا مهیا شود تا مشکلاتی را که خودش در این مدت حمل کرده است هم‌نوعانش از آن در امان بمانند و کتاب‌ها در بخش‌های مختلف برای بلندبردن معلومات آفاقی به آسانی قابل دست‌رس باشد.

لینا مصمم است به سفر خود در این راه ادامه دهد و هدف نهایی‌اش که کسب شهرت و شناخته‌شدن میان برجسته‌ترین ژورنالیستان است جاده‌های پرخم‌وپیچ را عبور کند. تعریف لینا از زنده‌گی در سه کلمه خلاصه می‌شود؛ (امید، حرکت و مبارزه)، که این تعریف را در عمل نیز پیاده کرده است.8 صبح

 

 

 

No comments: