آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Thursday, April 18, 2019

روزی که فهمیدم من فرزند دونفرم


فرهاد میثمی   
در را زد و و وارد اتاق شد. مدیر یکی از بخشهای دیگر مؤسسه بود. یک فرم استخدامی پر شده دستش بود و بعد از حال و احوال مختصری، فرم را داد دست من و گفت: “نگاه
کن این چه جالبه!” کمی بالا و پایین فرم را ورانداز کردم.

 
به نظرم یک فرم معمولی می آمد حاوی مشخصات خانمی که برای استخدام مراجعه کرده بود. پرسیدم: “چی ش جالبه؟
گفت: “مشخصات فردی ش رو ببین!” شروع کردم به زیر لب خواندن مشخصات فردینام … نام خانوادگی … تا رسیدم به آنجا که بود “فرزند: …”، دیدم جلویش نوشته: “رضا و پروین”. چند لحظه مکث کردم …؛ مکث مرا که دید، لبخندی زد و گفت: “ببین، من هم به همین جا که رسیدم، مثل تو مکث کردم، بعدش به خانم متقاضی گفتم: “چه جالب! … دو تا اسم نوشته اید.” صدایش را صاف کرد و جواب داد: “انتظار داشتید یک اسم بنویسم؟ خب! … من فرزند دو نفر هستم نه فرزند یک نفر
چند لحظه به فکر فرورفتم. به یاد آوردم که همیشه هنگام پر کردن فرم ها، بدون مکث و اتوماتیک جلوی قسمت “فرزند: …” فقط یک اسم می نوشتم: “علی”! چطور تا به حال به چنین چیزی فکر نکرده بودم؟ چقدر واضح بود این، و هم، چقدر مغفول! حس عجیبی پیدا کردم. یک ملغمه ای بود از تعجب، غافلگیر شدن، حس بعد از یک کشف مهم و تامل برانگیز … و کمی که زمان می گذشت، مقداری هم عصبانیت … عصبانیت از دست خودم. چطور از چیزی تا این حد بدیهی، این همه سال غافل بوده ام؟
***
فرم را پر کرده بودم و داده بودم دست متصدی پشت باجه. مشخصات مرا یک به یک وارد کامپیوتر مقابلش می کرد؛ در عین حال، با این که خیلی واضح و مشخص نوشته بودم، قبل از تایپ هر قسمت، یک بار هم موارد را با صدای بلند تکرار می کرد و منتظر تاییدم می ماند … نامم … نام خانوادگی ام … تا رسید به قسمت نام پدر: …” که من مقابل آن نوشته بودم: “علی”، اما کنار آن هم یک ابرو باز کرده بودم و بالای آن نوشته بودم “نام مادر: صدیقه”. مکثی کرد، انگار یک چیزی طبق روال معمول نباشد. قبل از این که فرصت کند چیزی بپرسد، صدایم را صاف کردم، سینه ام را جلو دادم و با حالتی حق به جانب گفتم: “خب می دانید، آخر من فرزند دو نفرم … فرزند یک نفر که نیستم!”

کانون زنان ایرانی

No comments: