آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Monday, April 23, 2018

بدن در فرهنگ من تابوست

فاطمه بخشی کارگردان افغانستانی در گفتگو با مریم رحمانی
هنر تئاتر به خودی خود، هنر سختی در همه جای دنیاست. ولی مشخصا در جغرافیا و فرهنگی که من از آن آمده‌ام، به مراتب سخت‌تر است. از لازمه‌های این هنر، استفاده از زبان و بدن است. من در

 جامعه‌ای بزرگ شده‌ام که بدن زن تابوست. باید پوشانده شود،باید در خانه بماند و دیده شدنش حرام است درحالی که این بدن از ضروریات کار من است. باید دیده شود، روی صحنه حرکت کند ...
بیدارزنی:۲۷ مارچ، روز جهانی «تئاتر» است به این مناسبت با «فاطمه بخشی» کارگردان افغانستانی ساکن آلمان، مصاحبه‌ای انجام دادیم که به دلیل تعطیلی سایت بیدارزنی در ایام نوروز، این مصاحبه کمی دیرتر از موعد مقرر خود منتشرشده است.

فاطمه بخشی از پدر و مادری افغانستانی در ایران به دنیا آمده است. رشته روانشناسی را در دانشگاه اصفهان خوانده و زبان انگلیسی را تدریس می کرد. به گفته خودش «بچه‌تر که بودم چیزهایی می‌نوشتم که به خیال خودم شعر بودند، بعدها فهمیدم که نبودند. داستان و نویسندگی را جدی‌تر و حرفه‌ای‌تر دنبال کردم. کتابم پشت درهای ارشاد بیات شد. ولی یکی دو تا داستانم نجات پیدا کردند و در گوشه کناری چاپ شدند ویکی‌شان هم به زبان ایتالیایی ترجمه شد. نمایشنامه می‌نویسم. آخری‌اش شانس به روی صحنه رفتن پیدا کرد و در شهرهای برلین و هایدلبرگ آلمان اجرا شد.»

شما ابتدا در ایران زندگی کردید و سپس به آلمان رفتید این تغییر محیط و مهاجرت چندباره چه تاثیری بر کار شما داشته است؟

تجربه‌ی زیسته و محیطی یکی از پررنگ ترین عوامل روی هنر است و طبیعتا روی کار من هم بی تاثیر نبوده است. حال چه تاثیر مثبت، مانند تجربه‌ی فضاهای جدید، ارتباط با اندیشه و فرهنگ غالب آن محیط، مقایسه و تلاش برای بهتر و بهتر کردن کار و چه تأثیرات منفی، مانند انزوا و گوشه‌نشینی، سانسور کردن خود، عدم درک و تجربه‌ی وطن اگرچه گاهی باعث تجربه‌های خاص و ابزوردی می‌شود ولی همیشه هم خوب نیست.

اجرای تئاتر «مرگ از دهان اقیانوس بزرگ‌تر است» مورد توجه مهاجران قرار گرفته است لطفا کمی در مورد این اجرا و داستان آن بگویید؟

تئاتر «مرگ از دهان اقیانوس بزرگ‌تر است» در اکتبر
۲۰۱۷ در برلین روی صحنه رفت. به نظرم دلیلی که این تئاتر مورد توجه قرار گرفت، نو و بدیع بودن این کار بود. این که گروهی تشکیل شود و تمام عوامل آن اهل افغانستان باشند. هشت ماه با کمترین امکانات تمرین کنند. نمایشنامه را خودشان بنویسند و مخاطب دغدغه هایش را روی صحنه ببیند. همچنین برای مخاطبان خارجی زبان دیدن نمایشی از افغانستان جالب بود، حس کنجکاوی آن‌ها را به سالن کشانده بود. تمامی این عوامل می‌تواند دلیل دیده شدن این کار باشد‌. تمام بازیگران به جز یک خانم، همه مبتدی بودند.

در این تئاتر زنان افغان، دوشادوش مردان قصه‌ی زندگی شان را روی صحنه ‌بردند. شهربانو زن باردار افغان برای نجات خود و خانواده‌اش اصرار به مهاجرت به ایران می‌کند. در ایران دیری نمی‌پاید که شوهرش به دلیل بی مجوزی، دستگیر می‌شود و در آستانه ی «رد مرز» شدن قرار می‌گیرد. تاوان آزادی مرد خانواده، هم‌خوابگی با یکی از مسئولین حکومتی است. شهربانو به دلیل وضعیت بارداری‌اش، از سمانه (خواهر مرد) درخواست کمک می‌کند و این شروع کشمکش بین زنان قصه است. داستان ادامه پیدا می کند… . پیش رویشان، سرنوشت تلخ سنگسار، مهاجرت به اروپا، غرق شدن در قبرستان سیاه قرار می‌گیرد. این خلاصه‌ی نمایشنامه‌ی «مرگ از دهان اقیانوس بزرگ‌تر است». در اکتبر
۲۰۱۷ در آلمان در شهر برلین به مدت سه شب به روی صحنه رفت و در فوریه‌ی ۲۰۱۸ در شهر هایدلبرگ، در دوازدهمین فستیوال تئاتر هایدلبرگ اجرا شد که مورد توجه منتقدان و مخاطبان قرار گرفت. مضمون نمایشنامه درد و رنج زنان مهاجر، قانون‌های تبعیض‌آمیز علیه آنان و بی‌هویتی است.

در کشورآلمان برای هنرمندان مهاجر چه امتیازاتی وجود دارد که در ایران وجود ندارد؟

برای من همه چیز نسبی است و مقایسه کردن این‌چنینی به خصوص در مورد هنر برایم سخت است. هنرمند راهش را با چنگ و دندان باز می کند. چه امتیاز به او تعلق بگیرد یا نگیرد. باز شاید این بر می‌گردد به تجربه‌ی شخصی خود من. با توجه به محیط‌هایی که در آن رشد کردم. تفاوت‌های نسبی‌ای که وجود دارد ارتباطات و تبادلات فکری بیشتر در اینجاست. دست و پاگیر نبودن دین و مذهب و به تبع آن آزادی بیشتر زنان و از آن طرف امتیازاتی که در ایران و افغانستان وجود دارد را هم نمی‌شود نادیده گرفت، به‌هرحال محیطی است که در آن می‌شود با زبان مادری فکر کرد، نوشت و به روی صحنه رفت.

لطفا در مورد سختی‌های یک زن هنرمند افغانستانی برای ما بگویید؟

اول خود هنر تئاتر به خودی خود، هنر سختی در همه جای دنیاست. ولی مشخصا در جغرافیا و فرهنگی که من از آن آمده‌ام، به مراتب سخت‌تر است. از لازمه‌های این هنر، استفاده از زبان و بدن است. من در جامعه‌ای بزرگ شده‌ام که بدن زن تابوست. باید پوشانده شود، باید در خانه بماند و دیده شدنش حرام است درحالی که این بدن از ضروریات کار من است. باید دیده شود، روی صحنه حرکت کند و ضرورتاً لمس شود و دیگر این که تئاتر هنر جمعی ست. ارتباط و اعتماد متقابل و من باید دو برابر بیشتر از حد معمول وقت و انرژی صرف کار کنم تا بتوانم اعتماد به دست بیاورم، به جنس زن همیشه دیرتر اعتماد می‌شود واین چنین است که همیشه تعداد کارگردان‌های زن بسیار کمتر از کارگردانان مرد است.

ممنون از شما، امیدواریم همیشه موفق باشید و سپاس از وقتی‌که در اختیار سایت بیدارزنی گذاشتید.

اخبار روز


Virus-free. www.avast.com

No comments: