بانگاهي موشكافانه به دغدغههاي فكري و مسائل زندگي دختران و زنان ايراني، يكي از بزرگترين درگيريهاي ذهني آنان كه همانا سوال فلسفي، اجتماعي و فرهنگيِ تمام طول تاريخ است به خوبي نمايان ميشود.
پاسخ به سوال «من كيستم» ريشهاي عميق در تمدن اسلامي دارد اما نگاه انديشمندان غربي به آن در سدة كنوني صورت گرفتهاست و در غالب واژة هویت یا Identity كه ریشه در زبان لاتین دارد و از Identitas که از Idem یعنی «مشابه و یکسان» ریشه میگیرد، به آن پرداختهشده است.
این واژه در یک معنا بيانگر مفهوم تشابه مطلق است: اين با آن مشابه است. معناي دوم آن به مفهوم تمايز است كه با مرور زمان سازگاري و تداوم را فرض ميگيرد. به اين ترتيب، به مفهوم شباهت از دو زاويه مختلف راه مييابد، و مفهوم هويت به طور همزمان ميان افراد و اشياء دو نسبت محتمل بر قرار ميسازد، از يك طرف شباهت و از طرف ديگر تفاوت.
دو معنای ظاهراً متضاد کلمه هویت - تشابه و تمایز - دو روی یک سکهاند و آنچه در این بین نقش اصلی را بازی میکند فعل «شناسایی» است که لازمة هویت است. انسانها همواره سعی داشتهاند تا تمایزی بین خود و دیگری قایل شوند.
هويت داراي ابعاد و جنبههاي مختلفي است و مهمترين بُعد آن، هويت فردي و هويت اجتماعي است. هويتهاي فرهنگي و ديني نيز از جمله ساير ابعاد هويت است اما هويت فردي و سپس هويت اجتماعي قبل از ساير هويتها رشد ميكند و از اصالت و پايداري بيشتري برخوردار است و در رفتار فردي و اجتماعي افراد نقش بيشتري دارد و تفاوت بين هويت فردي و جمعي در اين است كه هويت فردي بر تفاوت فرد با ديگران و هويت جمعي بر شباهت او با جامعه تأكيد دارد.
ولي جنكينز(جامعهشناس صاحبنظر در بحث هويت) هويت اجتماعي را مترادف هويت فرض ميگيرد و در اين خصوص ميگويد: «همة هويتهاي انساني به يك معنا هويتهاي اجتماعي هستند، ممكن نيست غير از اين باشد. فقط به خاطر آنكه هويت به معنا مربوط ميشود و معنا خصيصة ذاتي واژهها و اشياء نيست، معنا همواره نتيجه توافق و عدم توافق است، همواره موضوع قرارداد و نوآوري است، همواره تا اندازهاي به اشتراك گذارده ميشود و تا اندازهاي در باب آن چون و چرا ميشود» و از نظر او هويت اجتماعي يك بازي است که در آن «رو در رو بازی میشود»، هویت اجتماعی درک ما از این مطلب است که چه کسی هستیم و دیگران کیستند و از آن طرف، درک دیگران از خودشان و افراد دیگر چیست. از این رو هویت اجتماعی نیز همانند معنا ذاتی نیست، و محصول توافق و عدم توافق است، و میتوان در باب آن نیز به چون و چرا پرداخت.
یکی از اساسیترین مسائل در این رابطه بحث هویتیابی دختران و زنان جوان ایرانی است. این موضوع در بین زنان و دختران جوان به سمتی سوق یافته که اکثر آنان از تصوری که از خود دارند و نیز جامعه از آنان دارد، راضی نیستند به تبع آن خواهان موقعيت جديد در جامعه هستند، ديگر مانند نسلهاي قبل خانهداري و فرزندزايي نهايت آرزو و كمال يك دختر يا زن محسوب نميشود!
گيدنز (جامعهشناس معروف) در اين مورد مينويسد: نسل پيش، پيوند زن و مرد مخصوصاً در ازدواج سنتي عمدتاً بر اساس نقشهاي ثابت بود، يك زن ميدانست كه چه سرنوشتي در انتظارش است، يك زندگي خانگي و خانوادگي كه اساساً با بزرگ كردن فرزندان پيوند خورده بود اما در اين نسل ديگر زن بودن از نظر وظايف و هويتهايي كه ايجاد ميكرد معناي روشن و مشخص ندارد، مهمترين اتفاقي كه در حال وقوع است اين است كه ديگر زنان براساس آنچه فرهنگ و يا سرنوشت محتوم به آنها ديكته ميكند و يا در چارچوب سرنوشتي كه به واسطة آن نقشهايشان از پيش تعيين شده است زندگي نميكنند.
مؤيد صحبتهاي پيشين نتايج منتشر شده از سوي پيمايش ارزشها و نگرشهاي ايرانيان در كتاب جنسيت و نگرش اجتماعي ايت كه نشانگر آن است كه نگرش منفي جامعه نسبت به خانهداري زنان رو به افزايش است، پرسش به اين صورت مطرح شدهاست كه «نظر شما راجع به خانهداري زنان چيست؟»
5/63 درصد مردان و 6/80 درصد زنان مخالف اين مسئله بودند، يعني در حالي كه 1/60 درصد مردان و 4/77 درصد زنان در سال 1379 با خانهداري زنان مخالف بودند و جالب اينكه در سال 74 اين نسبت به 3/46 در مردان و 6/32 در زنان ميرسد، يعني نگرش منفي جامعه نسبت به خانهداري زنان رو به افزايش است.
اما نكتهاي كه نبايد از آن غفلت كرد، بحث در مورد چهرهها و نمادهاي سنتگرايي و مدرنيته است كه مختلف و متنوع است ولي مفهومي كه در اين مقاله مورد استفاده و كاربرد قرار گرفته است، تصوير زن سنتي و مدرن در پاياننامة دكتري مريم رفعتجاه است.
پاسخگويان ويژگيهاي زن سنتي را اينگونه بيان كردهاند: زن سنتي صرفاً خانهدار است، فداكار و از خودگذشته است، به خودش فكر نميكند، كنج خانه نشسته و در خدمت ديگران است، از خودش فكري ندارد، تابع و مطيع شوهر است، زير سلطه و وابسته است، نقشهاي او محدود به مادري و همسري است، دچار روزمرگي است، هويت اجتماعي مستقلي ندارد و در مقابل، زن مدرن را داراي ويژگيهاي زير دانستهاند: زن مدرن مستقل است، نگاه غيرجنسيتي به خودش دارد، غالباً تحصيل كردهاست، در مسائل زندگي خود تأمل ميكند، به جاي اطاعت رابطه همكاري و مشاركت با شوهرش دارد، به ظاهر خودش اهميت ميدهد، اجتماعي و اهل مطالعه و ورزش است.
اين مقابلة سنت و مدرنيته در جامعة ما و در ميان بانوان ايراني به خوبي نمايان است، زماني كه پاي صحبت و درد دل زنان شاغلي كه بعضاً داراي فرزند هم هستند مينشينيم، زياد ميشنويم كه برخي از آنان در حسرت يك خواب نيمروز در ميانة هفته(البته بدون گرفتن مرخصي) روز را به شب ميرسانند و اكثر آنها دليل اصلي ادامه اين نوع زندگي را مشكل مالي ميدانند و اذعان ميدارند كه اگر تمكن مالي داشتند به همان زندگي سنتي و نقش خانهداري بر ميگشتند، از طرف ديگر زنان خانهدار به دنبال فرصتي هستند تا در زمان فراغت از امور منزل به شغلي بپردازند كه منبع درآمدي هم براي آنان باشد چراكه معتقدند با ورود وسايل جديد و امكانات پيشرفته عملاً بعد از چندساعت كار مداوم ديگر تا پايان روز كاري براي انجام دادن ندارند، از اين رو تصور ماندن به صورت تمام وقت در خانه براي بسياري از زنان امري ضروري به نظر ميآيد و اعتقاد به كيفيت به جاي كميت در بين آنها رشد كرده است.
در ابعاد گستردهتر و بصورت كلان اگر به اين سردرگمي هويت ميان سنت و مدرنيته نگاه كنيم، يكي از علل اصلي طلاق در ميان زوجهاي ايراني نه مثل زمان سابق به علت نازايي و يا اعتياد همسر و يا اتهام به عدم امانتداري زوجه در زندگي صورت ميگيرد (هرچند كه هنوز هم از علل اصلي طلاق محسوب ميشود) بلكه عدم توافق بر پذيرش نقشهاي جديد جنسيتي زنان از سوي مردان، مخالفت در برابر اشتغال زنان(ديگر مردان مانند گذشته حمايت اطرافيان را در كنار گذاشتن شغل همسر به همراه ندارند)، و اختلاف نگرش زناني- كه تا ديروز از ترس مخارج زندگي به برخي مردسالارها و زورگوييِ مردان در حريم خانه و خانواده تن ميدادند- اكنون با دستيابي به منابع مالي خواهان آزاديهاي بيشتري در محيط خانوادگي، برقراري ارتباط با افراد غريبه، استقلال در انتخاب نوع پوشش، طيف گستردهاي از علل نوظهور طلاق را تشکیل میدهند.
در زمينهی تحصيل هم مخالفت احزاب مدافع حقوق زنان برای رسیدن به پستهای عالی مدیریتی بحث شایستهسالاری به جای مردسالاری و حتی زنسالاری در جامعه به گوش میرسد همگی نشان از هویتیابی جدید در اجتماع توسط زنان است.
اما تسريع و نيز موفقيت در بازتوليد هويت اجتماعي، ريشه در برخي از عوامل فردي و ساختاري دارد، كه در سطح فردي، هويت شخصي زنان (يعني همان تعريف بازانديشانه فرد از خود) تأثير دارد که خود نيز تحت تأثير چند عامل است و بنابر نتایج تحقیق رفعتجاه، تأثیر تجربه اعتماد بنيادين كه هستة اميدواري و منشأ داشتن شهامت در رويارويي با واقعيتهاي گوناگون زندگي است، بيش از بقية عوامل (مانند روش زندگي، هويت نقشي مسلط، گرايش مذهبي) نمود يافتهاست.
اما در ميان عوامل ساختاري موثر بر هويتيابي(داراييها، درآمد، وضعيت آموزش، سن، وضعيت تأهل، وضعيت اشتغال) تحصيلات بيشترين تأثير را در برابر باورهاي كليشهاي جنسيتي و هويت سنتي و در نتيجه در بازتعريف هويت اجتماعي دارد، تأثير اين متغير از ساير متغيرهاي ساختاري و فردي بيشتر است و در ميان زنان داراي تحصيلات عالي هرچه ميزان تحصيلات بالاتر بود، ميزان رضايت از زندگي و تحقق ايدهآلهاو اميدواري و اعتماد به زندگي بيشتر است و در روايت زندگي آنها، انسجام بيشتري ميان ايدهآل و واقعيتها به چشم میخورد.
در مقایسه عوامل ساختاري، بعد از تحصيلات، شغل بالاترين تأثير را دارد.
اما در مقايسة دو گروه زنان شاغل و غيرشاغلِ داراي تحصيلات عالي مشخص شدهاست كه علاوه بر تحصيلات دانشگاهي شاغل بودن و يا نبودن تفاوت قابل توجهي در موافقت يا مخالفت با هويتهاي سنتي ايجاد ميكند و در مجموع زنان شاغل در برابر هويتهاي سنتي بيشتر مقاومت ميكنند و تعريف آنها از زن ايدهآل به زن مدرن نزديكتر است.
در يك جمعبندي كلي از مقايسهي ميان عوامل فردي و ساختاري، موقعيت ساختاري زنان تأثير بيشتري در بازتعريف هويت اجتماعي آنان دارد تا هويت شخصي.
پینوشتها:
- جنكينز، ريچارد، هويت اجتماعي، مترجم تورج يار احمدي، تهران: انتشارات شيرازه، 1381، ص 5.
- خانه انسانشناسی ایران(anthropology.ir)
- احمدي، خدابخش، آسيبشناسي خانواده، تهران: سازمان تحقيقات و مطالعات بسيج، 1386، ص 54.
- هويت اجتماعي، ص 6.
- همان، ص 7.
- زلفعلي نام، جعفر، روزنامه ايران، هويت اجتماعي دختران:7/8/84.
- جنسيت و نگرش اجتماعي، كارگاه تحليل يافتههاي پيمايش ملي ارزشها و نگرشهاي ايرانيان، طرح ملي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ناشر انتشارات طرحهاي ملي(سال نداشت)، ص 19.
- ساروخاني، باقر و رفعتجاه، مريم، پژوهش زن، عوامل جامعهشناختي مؤثر در بازتعريف هويت اجتماعي زنان، شماره 1، بهار 1383.
- عوامل جامعهشناختي مؤثر در بازتعريف هويت اجتماعي زنان.
- همان
این واژه در یک معنا بيانگر مفهوم تشابه مطلق است: اين با آن مشابه است. معناي دوم آن به مفهوم تمايز است كه با مرور زمان سازگاري و تداوم را فرض ميگيرد. به اين ترتيب، به مفهوم شباهت از دو زاويه مختلف راه مييابد، و مفهوم هويت به طور همزمان ميان افراد و اشياء دو نسبت محتمل بر قرار ميسازد، از يك طرف شباهت و از طرف ديگر تفاوت.
دو معنای ظاهراً متضاد کلمه هویت - تشابه و تمایز - دو روی یک سکهاند و آنچه در این بین نقش اصلی را بازی میکند فعل «شناسایی» است که لازمة هویت است. انسانها همواره سعی داشتهاند تا تمایزی بین خود و دیگری قایل شوند.
هويت داراي ابعاد و جنبههاي مختلفي است و مهمترين بُعد آن، هويت فردي و هويت اجتماعي است. هويتهاي فرهنگي و ديني نيز از جمله ساير ابعاد هويت است اما هويت فردي و سپس هويت اجتماعي قبل از ساير هويتها رشد ميكند و از اصالت و پايداري بيشتري برخوردار است و در رفتار فردي و اجتماعي افراد نقش بيشتري دارد و تفاوت بين هويت فردي و جمعي در اين است كه هويت فردي بر تفاوت فرد با ديگران و هويت جمعي بر شباهت او با جامعه تأكيد دارد.
ولي جنكينز(جامعهشناس صاحبنظر در بحث هويت) هويت اجتماعي را مترادف هويت فرض ميگيرد و در اين خصوص ميگويد: «همة هويتهاي انساني به يك معنا هويتهاي اجتماعي هستند، ممكن نيست غير از اين باشد. فقط به خاطر آنكه هويت به معنا مربوط ميشود و معنا خصيصة ذاتي واژهها و اشياء نيست، معنا همواره نتيجه توافق و عدم توافق است، همواره موضوع قرارداد و نوآوري است، همواره تا اندازهاي به اشتراك گذارده ميشود و تا اندازهاي در باب آن چون و چرا ميشود» و از نظر او هويت اجتماعي يك بازي است که در آن «رو در رو بازی میشود»، هویت اجتماعی درک ما از این مطلب است که چه کسی هستیم و دیگران کیستند و از آن طرف، درک دیگران از خودشان و افراد دیگر چیست. از این رو هویت اجتماعی نیز همانند معنا ذاتی نیست، و محصول توافق و عدم توافق است، و میتوان در باب آن نیز به چون و چرا پرداخت.
یکی از اساسیترین مسائل در این رابطه بحث هویتیابی دختران و زنان جوان ایرانی است. این موضوع در بین زنان و دختران جوان به سمتی سوق یافته که اکثر آنان از تصوری که از خود دارند و نیز جامعه از آنان دارد، راضی نیستند به تبع آن خواهان موقعيت جديد در جامعه هستند، ديگر مانند نسلهاي قبل خانهداري و فرزندزايي نهايت آرزو و كمال يك دختر يا زن محسوب نميشود!
گيدنز (جامعهشناس معروف) در اين مورد مينويسد: نسل پيش، پيوند زن و مرد مخصوصاً در ازدواج سنتي عمدتاً بر اساس نقشهاي ثابت بود، يك زن ميدانست كه چه سرنوشتي در انتظارش است، يك زندگي خانگي و خانوادگي كه اساساً با بزرگ كردن فرزندان پيوند خورده بود اما در اين نسل ديگر زن بودن از نظر وظايف و هويتهايي كه ايجاد ميكرد معناي روشن و مشخص ندارد، مهمترين اتفاقي كه در حال وقوع است اين است كه ديگر زنان براساس آنچه فرهنگ و يا سرنوشت محتوم به آنها ديكته ميكند و يا در چارچوب سرنوشتي كه به واسطة آن نقشهايشان از پيش تعيين شده است زندگي نميكنند.
مؤيد صحبتهاي پيشين نتايج منتشر شده از سوي پيمايش ارزشها و نگرشهاي ايرانيان در كتاب جنسيت و نگرش اجتماعي ايت كه نشانگر آن است كه نگرش منفي جامعه نسبت به خانهداري زنان رو به افزايش است، پرسش به اين صورت مطرح شدهاست كه «نظر شما راجع به خانهداري زنان چيست؟»
5/63 درصد مردان و 6/80 درصد زنان مخالف اين مسئله بودند، يعني در حالي كه 1/60 درصد مردان و 4/77 درصد زنان در سال 1379 با خانهداري زنان مخالف بودند و جالب اينكه در سال 74 اين نسبت به 3/46 در مردان و 6/32 در زنان ميرسد، يعني نگرش منفي جامعه نسبت به خانهداري زنان رو به افزايش است.
اما نكتهاي كه نبايد از آن غفلت كرد، بحث در مورد چهرهها و نمادهاي سنتگرايي و مدرنيته است كه مختلف و متنوع است ولي مفهومي كه در اين مقاله مورد استفاده و كاربرد قرار گرفته است، تصوير زن سنتي و مدرن در پاياننامة دكتري مريم رفعتجاه است.
پاسخگويان ويژگيهاي زن سنتي را اينگونه بيان كردهاند: زن سنتي صرفاً خانهدار است، فداكار و از خودگذشته است، به خودش فكر نميكند، كنج خانه نشسته و در خدمت ديگران است، از خودش فكري ندارد، تابع و مطيع شوهر است، زير سلطه و وابسته است، نقشهاي او محدود به مادري و همسري است، دچار روزمرگي است، هويت اجتماعي مستقلي ندارد و در مقابل، زن مدرن را داراي ويژگيهاي زير دانستهاند: زن مدرن مستقل است، نگاه غيرجنسيتي به خودش دارد، غالباً تحصيل كردهاست، در مسائل زندگي خود تأمل ميكند، به جاي اطاعت رابطه همكاري و مشاركت با شوهرش دارد، به ظاهر خودش اهميت ميدهد، اجتماعي و اهل مطالعه و ورزش است.
اين مقابلة سنت و مدرنيته در جامعة ما و در ميان بانوان ايراني به خوبي نمايان است، زماني كه پاي صحبت و درد دل زنان شاغلي كه بعضاً داراي فرزند هم هستند مينشينيم، زياد ميشنويم كه برخي از آنان در حسرت يك خواب نيمروز در ميانة هفته(البته بدون گرفتن مرخصي) روز را به شب ميرسانند و اكثر آنها دليل اصلي ادامه اين نوع زندگي را مشكل مالي ميدانند و اذعان ميدارند كه اگر تمكن مالي داشتند به همان زندگي سنتي و نقش خانهداري بر ميگشتند، از طرف ديگر زنان خانهدار به دنبال فرصتي هستند تا در زمان فراغت از امور منزل به شغلي بپردازند كه منبع درآمدي هم براي آنان باشد چراكه معتقدند با ورود وسايل جديد و امكانات پيشرفته عملاً بعد از چندساعت كار مداوم ديگر تا پايان روز كاري براي انجام دادن ندارند، از اين رو تصور ماندن به صورت تمام وقت در خانه براي بسياري از زنان امري ضروري به نظر ميآيد و اعتقاد به كيفيت به جاي كميت در بين آنها رشد كرده است.
در ابعاد گستردهتر و بصورت كلان اگر به اين سردرگمي هويت ميان سنت و مدرنيته نگاه كنيم، يكي از علل اصلي طلاق در ميان زوجهاي ايراني نه مثل زمان سابق به علت نازايي و يا اعتياد همسر و يا اتهام به عدم امانتداري زوجه در زندگي صورت ميگيرد (هرچند كه هنوز هم از علل اصلي طلاق محسوب ميشود) بلكه عدم توافق بر پذيرش نقشهاي جديد جنسيتي زنان از سوي مردان، مخالفت در برابر اشتغال زنان(ديگر مردان مانند گذشته حمايت اطرافيان را در كنار گذاشتن شغل همسر به همراه ندارند)، و اختلاف نگرش زناني- كه تا ديروز از ترس مخارج زندگي به برخي مردسالارها و زورگوييِ مردان در حريم خانه و خانواده تن ميدادند- اكنون با دستيابي به منابع مالي خواهان آزاديهاي بيشتري در محيط خانوادگي، برقراري ارتباط با افراد غريبه، استقلال در انتخاب نوع پوشش، طيف گستردهاي از علل نوظهور طلاق را تشکیل میدهند.
در زمينهی تحصيل هم مخالفت احزاب مدافع حقوق زنان برای رسیدن به پستهای عالی مدیریتی بحث شایستهسالاری به جای مردسالاری و حتی زنسالاری در جامعه به گوش میرسد همگی نشان از هویتیابی جدید در اجتماع توسط زنان است.
اما تسريع و نيز موفقيت در بازتوليد هويت اجتماعي، ريشه در برخي از عوامل فردي و ساختاري دارد، كه در سطح فردي، هويت شخصي زنان (يعني همان تعريف بازانديشانه فرد از خود) تأثير دارد که خود نيز تحت تأثير چند عامل است و بنابر نتایج تحقیق رفعتجاه، تأثیر تجربه اعتماد بنيادين كه هستة اميدواري و منشأ داشتن شهامت در رويارويي با واقعيتهاي گوناگون زندگي است، بيش از بقية عوامل (مانند روش زندگي، هويت نقشي مسلط، گرايش مذهبي) نمود يافتهاست.
اما در ميان عوامل ساختاري موثر بر هويتيابي(داراييها، درآمد، وضعيت آموزش، سن، وضعيت تأهل، وضعيت اشتغال) تحصيلات بيشترين تأثير را در برابر باورهاي كليشهاي جنسيتي و هويت سنتي و در نتيجه در بازتعريف هويت اجتماعي دارد، تأثير اين متغير از ساير متغيرهاي ساختاري و فردي بيشتر است و در ميان زنان داراي تحصيلات عالي هرچه ميزان تحصيلات بالاتر بود، ميزان رضايت از زندگي و تحقق ايدهآلهاو اميدواري و اعتماد به زندگي بيشتر است و در روايت زندگي آنها، انسجام بيشتري ميان ايدهآل و واقعيتها به چشم میخورد.
در مقایسه عوامل ساختاري، بعد از تحصيلات، شغل بالاترين تأثير را دارد.
اما در مقايسة دو گروه زنان شاغل و غيرشاغلِ داراي تحصيلات عالي مشخص شدهاست كه علاوه بر تحصيلات دانشگاهي شاغل بودن و يا نبودن تفاوت قابل توجهي در موافقت يا مخالفت با هويتهاي سنتي ايجاد ميكند و در مجموع زنان شاغل در برابر هويتهاي سنتي بيشتر مقاومت ميكنند و تعريف آنها از زن ايدهآل به زن مدرن نزديكتر است.
در يك جمعبندي كلي از مقايسهي ميان عوامل فردي و ساختاري، موقعيت ساختاري زنان تأثير بيشتري در بازتعريف هويت اجتماعي آنان دارد تا هويت شخصي.
پینوشتها:
- جنكينز، ريچارد، هويت اجتماعي، مترجم تورج يار احمدي، تهران: انتشارات شيرازه، 1381، ص 5.
- خانه انسانشناسی ایران(anthropology.ir)
- احمدي، خدابخش، آسيبشناسي خانواده، تهران: سازمان تحقيقات و مطالعات بسيج، 1386، ص 54.
- هويت اجتماعي، ص 6.
- همان، ص 7.
- زلفعلي نام، جعفر، روزنامه ايران، هويت اجتماعي دختران:7/8/84.
- جنسيت و نگرش اجتماعي، كارگاه تحليل يافتههاي پيمايش ملي ارزشها و نگرشهاي ايرانيان، طرح ملي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ناشر انتشارات طرحهاي ملي(سال نداشت)، ص 19.
- ساروخاني، باقر و رفعتجاه، مريم، پژوهش زن، عوامل جامعهشناختي مؤثر در بازتعريف هويت اجتماعي زنان، شماره 1، بهار 1383.
- عوامل جامعهشناختي مؤثر در بازتعريف هويت اجتماعي زنان.
- همان
نوشته شده توسط qazali.ir
This email has been checked for viruses by Avast antivirus software.
www.avast.com |
No comments:
Post a Comment