ویس الدین اروین
ای کاش ای عشق، ای عشق
ما را ز ما می رهاندی
وز خاک ما ز اتش و خون
فواره یی می جهاندی
هنگام هنگامه هامان
گم شد نسب نامه هامان
خود که سزاوار بودیم
ما را بر این خوان تو خواندی
ما خفته گان فسون ایم
زندانیان قرون ایم
ای کاش آتشفانی
برخاک ما می فشاندی
تیغی چو کاووس بستیم
رخشی چو رستم نراندیم
حق بود ای پیر اگر تو
ما را ز درگاه راندی
ما همسرایان لال ایم
از نسل سنگ و سفال ایم
از سوی ما این ترانه
تو خود نوشتی و خواندی
ما را ز ما می رهاندی
وز خاک ما ز اتش و خون
فواره یی می جهاندی
هنگام هنگامه هامان
گم شد نسب نامه هامان
خود که سزاوار بودیم
ما را بر این خوان تو خواندی
ما خفته گان فسون ایم
زندانیان قرون ایم
ای کاش آتشفانی
برخاک ما می فشاندی
تیغی چو کاووس بستیم
رخشی چو رستم نراندیم
حق بود ای پیر اگر تو
ما را ز درگاه راندی
ما همسرایان لال ایم
از نسل سنگ و سفال ایم
از سوی ما این ترانه
تو خود نوشتی و خواندی
https://plus.google.com/u/0/112610024058402079714/posts
https://www.facebook.com/profile.php?id=100008822536258
https://www.facebook.com/profile.php?id=100008822536258
This email has been checked for viruses by Avast antivirus software.
www.avast.com |
No comments:
Post a Comment