آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Sunday, December 21, 2014

!مرثیه برای زبیر حاتمی گرامی ما

فردیانا - ظریفه
-----------
ای خاک چرا در شب یلدا تاریکت
مرداب تلخ خاطره در دل ما نشست
............

کاش این قصه ها دروغ بود
کاش گریه ها دروغ بود
کاش ای فرشته پاک بی گناه
کاش قلبت تپشی داشت
..........

آخ این تن پاره پاره چه درد  را
در گلویش خفه ساخت
آنگاه نفس های زبیر ما
صدای داشت :

( بشکنید ظلمت ها
درد طاقتم نیست
مرگ حق من نیست !!) 

گویند نفس گرم زبیر بی گناه را
این شب دراز یلدا
چه ظلمانه دزدیده
هنوز باورم نیست
زبیر در بین ما نیست
شایداین چهره تو اشتباه دیده ام
.......
ظلمت تاریک یلدا بر شب خیره شد
یلدا باورم از تو هم گرفته شد..
روشنایی روز تو صبح امید ما بود
اما جسد زبیر بی گناه
در زیر انبار خاک
مرگ رابه دوش کشید
رفت و فنا شد
..........

آه اشکم مرده است
اشکم ژاله غم را بغل کرده است


خورشید تو برو روشنایی خویش را
در چشم کور وحشی های دالر پرستت
و چپاول گرانت خیره کن ...
..........

زبیر را دیگر بهاری نیست
او در بین ما نیست
 
 
 
 



This email is free from viruses and malware because avast! Antivirus protection is active.

No comments: