آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Friday, November 21, 2014

آبله دست مادری

فردیانا – ظریفه
آب روی دست مادری از هم گسسته بود ؛
کوزه آب ز دستم لرزید و شکسته بود ؛
آبله های دستش فریاد زدرد ها داشت
او با لبخند مهرش درد ها را دریده بود ؛
 
با مهر واژه هایش درد را موره موره کرد
با عشق پاک فطرت هر درد را بلیده بود 
 
دستش که بود مرمر همچو ابریشم نرم
خط نیست دیگر درکف تقدیرش ترکیده بود ؛
 
در خلقت بشر او بهتر ز عنبرین بود
تصویر مادری ناز پاکتر ز فرشته بود 
 
عاطفه اش سرمایه , الفت اش عاشقانه
درحیطه خلقت پاک تر ز الهه بود ؛
 
هر دم صفا قلبش عفت پاک سرشتش
زحمت رنج دستش مزدی شاهانه بود ؛
 
شمع بود فروزان روشن گر هر کلبهء 
انس و صفا مهرش زیبا چو آیینه بود ؛
 
آبله های دستش با تلخی روزگارش
پنهان ز هر چشمی قطره قطره ژاله بود ؛
 
افتاد قطره اشک باران شد , قصه شد؛
سیلاب گشت زمین را دردش بی پیمانه بود ؛
 
رفتم گرفتم دستش بوسه زنم به کفش
فریاد لبم درد را با خون آغشته بود ؛
 
تاول زده بود دستش از درد رنج بسیار 
آبله های خونینش ؛ ترکید پاره پاره بود ؛
 
سنگ گشته بود دستش از بس کار دشوار
با ناخنی شکسته , بالش هم شکسته بود ؛
 
در میزد به مردم میرفت به هر خانه 
کالای چرکین را شسته شسته ذله بود؛
 
درهر تغاره آبش گاه سرد وگاه گرم بود ؛
گرمی نگاهی گرمش با مهر مادرانه بود ؛
 
 
 
 
 



This email is free from viruses and malware because avast! Antivirus protection is active.

No comments: