آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Friday, July 25, 2014

:ظهور نظام مادر تباری در جامعه بدوی

شیرین نظیری
مادرسالاری " مادرتباری " به عنوان رییس خانواده یا خانوار، حکومت زن« مادر و یا هم همسر»است. گرچه کلمه ای"سالار"  از لحاظ عاطفی زیبنده نام مادران نیست. زیرا اگرما درهرخانواده ئی که سربزنیم دلسوزی، مهربانی ولطف ومرحمت مادررا به خوبی ملاحظه نموده ومحبت و صمیمیت او را بصورت آنی درسیمایش خوانده می توانیم
 
 
درحالی که سالاربه سردارورییس قوم وسرلشکر جنگ می گویند که نمی توان ازآنان نرمخویی وافتاده گی را توقع داشت.
بناءً بجای مادرسالاری، واژه یی مادرتباری زیبنده نام مقدس مادراست.
ازآنجائی که زنان دردوره های پیش از تاریخ و پس ازآن وهمین اکنون استعداد ،شایسته گی و توانمندی درسازماندهی ودست بالا دراجرای امورداشته ودارند ، تصورمی شود که این عنوان را برای نیرومندی زن انتخاب نموده باشند. زیرا درآن هنگام زنان با درایت به اثبات رسانیدند که نخستین مخترعین آن دوره ها بودند. « اگرما اکنون نیز عادلانه قضاوت کنیم سنگین ترین و پرمسؤولیت ترین وظیفه خانواده ها، به دوش زنان است. " به گونه نمونه درجریان روز زن و مرد جهان نو، هردو شغل بیرونی دارند، همین که هردو به خانه می رسند مرد مصروف روز نامه و یا کتاب خوانی و یا هم دیدن تلویزیون می شود و با آوازبلند ازهمسرخود یک نوشیدنی یا چای سبزمطالبه می کند. بانوی خانه نخست مصروف رسیده گی به خواهشات کودکان قد و نیم قد خود می شود ودوم چای همسر را آماده می سازد. سوم برای پختن غذای شب آماده گی می گیرد. پس از صرف غذا، کمک به کار خانه گی کودکان نموده به ادامه آن کودکان را آماده به خواب می سازد. پس ازینکه کودکان دربسترهای شان آرامیدند ، نوبت ظرف شوئی و پاک کاری آشپز خانه فرا می رسد. با وصف که این همه کار ها را بانویی خانه به بسیار سرعت انجام داده است با آن هم وقتی نظر به سوی ساعتش می افگند. می بیند که وقت به پایان رسیده و چشمان خسته اش انتظار خواب را دارد و با یک دنیا خسته گی به بستر خود می رود و فردا بازهم روزی دیگروجنجال های تازه دیگری آغاز می شود."                                                                                                

تا اينجا که زن با سعی و ابتکار خود، بنياد نسبی و ابتدایی ارزش های مادی، اجتماعی وغيره زمانش را گذاشت، طبعا" موقف ممتاز و نیرومند درامورتوليد واجتماع نيزاز آن زن بود و زن زمام امور اجتماعی را به عهده داشت. مرد تا قبل از اين صرفا به توليد شکار که جنبهء تصادفی و نقش خيلی ناچيز را درنظام اجتماعی آن زمان داشت، بازی می کرد و بس. لذا، مرد بنا بر نقش کم رنگی که درتوليد نعمات مادی داشت، ناگزيراز زن و نظام مادر تباری و يا مادرشاهی اطاعت می ورزيد. البته این اطاعت مرد از زن و نظام مادر تباری با ستم، تجاوز جنسی، جبر، استثمار، بی عدالتی وغیره همراه نبود. زن که رول عمده و تعيين کننده را در توليد نعمات مادی، امور منزل و اجتماع وغیره به دوش داشت ؛ واضحا مقام زن را به طور شايسته و طبيعی دراجتماع تثبيت کرد و زن در رأس تمام امور جامعه آن روزگارقرار داشت. بناء" این مرحلۀ ازحیات بنام «مادرتباری» و يا «مادر شاهی» مسما گرديد. بدين صورت بود که نخستين «سازمان و نظام اجتماعی» در جامعه انسانی ظهور نمود که نخستین بانی آن همین زن آزاده و خلاق بود.
یگانه جامعه انسانی درمسیر تاریخ، جامعه مادر تباری بود. در جامعه مادر تباری زنان و مردان دربرابری کامل نسبت به همدیگرزیست می نمودند، گرچه جامعه ابتدائی ازدیدگاه عصرامروز یک جامعهً وحشیانه و غیرانسانی محسوب می شود ؛ ولی درعمق واساس آن یک جامعه عادلانه وانسانی ،عاری ازهمه بی عدالتی ها بود، درحالی که جامعه مدرن امروزی ما ظاهرن متمدن وپیشرفته شمرده می شود. اما درحقیقت یک جامعه غیرانسانی است ؛ زیرا درآن برابری حقوق بین زن و مرد وجود ندارد ، خصوصاً میان زن و مرد روابط نا برابر، اسارت بار وخصمانه حکم فرماست.
درجامعه مادرتباری افراد گروه های بدوی که به هرمرحله یی ازتکامل قرارداشتند و یا هم، ازهرطایفه ، قوم و قبیله های متفاوت بودند همهً آنها خود را، فرزندان یک مادرمی دانستند. بدین ترتیب اولین گروه های بشری متشکل ازمادران ،خواهران و برادران بودند که همه به مادر نسبت داده می شد وهم خون گفته می شدند. درین گروپ مادران با فرزندان خود جدا ازمردان زنده گی می کردند. شرایط درآن زمان قسمی عیارشده بود که هرکس نظر به نیازمندی خود تقسیم کارجنسی را به وجود آورده بود. مردان به خاطرامرارمعاش خود به شکاروماهی گیری می رفتند و بعضا به خاطر بدست آوردن غذای مورد علاقهً خود می بایست راه های طولانی و پرخم و پیچ، جاده های دشوار گذررا می پیمودند تا غذای کافی و لذیذ برای خود آماده می ساختند. گرچه زنان جوان و دختران مجرد نیز شکارچیان ماهری بودند و آنها نیز بعضا ازین نعمات مستفید می شدند و درروزهای خاص مذهبی خود در کنار مردان و یا هم به صورت مستقلانه به صید حیوانات، ماهیان و پرنده گان می پراختند و تا کنون نیز شکارچیان ماهرزن درسراسرجهان وجود دارد. ولی از آنجائی که مادران باردارو یا کودکان شیرخوارداشتند؛ نمی توانستند با کودکان شان راه های دور ودرازی غیرمصئوون را بپیمایند. بنابراین به همین دلیل زنان به خاطر نگه داری ازکودکان ، سالمندان، مریضان وزخمی های جنگ دریک منطقه باقی می ماندند وبرای تهیه غذا برای خود، فرزندان وافرادعلیل ورنجور، دانه های گیاهان را جمع آوری وغذای مورد ضرورت خود را آماده می ساختند. درمراحل بعدی این تجربه، کاربا گیاهان باعث انکشاف زراعت و بوجود آمدن اختراعات زیادی شد، تا حدی که باعث نابودی این نظام انسانی نیزگردید. درین مرحله نه تنها نوعیت کاروچگونه گی طرز تولید زنان، ازمردان متفاوت بود ، بلکه نوعیت غذا های شان نیزازهمدیگرمتمایز بود. مردان ازگوشت حیوانات وگوشت ماهی استفاده می کردند.درحالیکه غذای زنان را گیاهان و دانه های حبوبات تشکیل می داد.
نکته جالب اینکه دختران برای همیشه در کنار مادران خود می زیستند. ولی پسران بعد از سن بلوغ خانه وکاشانه مادر را ترک نموده و درمحل مردان مسکن گزین شده و شغل مردان را که عبارت ازشکار،مهارت های جنگی و گوشت خواره گی بود فرا می گرفتند. در جنگ ها با آنها اشتراک نموده وغذای خود را، از شکار حیوانات تهیه می نمودند. وسایل جنگی می ساختند و مهارت های جنگی را از بزرگان فرامی گرفتند.
گفتنی است. گرچه زنان ازاهمیت ونقش برازنده اقتصادی به مقایسه با مردان قرار داشتند ؛ ولی مالکیت خصوصی نداشتند و نظام اجتماعی درچرخش بود، زنان نقش والا درتولید داشتند ولی برتری قدرت را درآن زمان بدست نیاورده بودند. سطح تولید درحد نازل آن قرارداشت ومحصولات بدست آمده همه به مصرف می رسید و ازآن مقداری برای ذخیره وانباشت باقی نمی ماند.
بخاطر فقدان مالکیت خصوصی تفاوت ( اضافه تولید ) تولید افراد و گروه ها به شخص خود آنها تعلق نمی گرفت بلکه برای همه گروه ها به مصرف می رسید. ازین سبب تفاوت تولید منجربه تفاوت قدرت اقتصادی افراد نمی گردید. این امربا نظام جوامع عصر جدید که درآنها تفاوت قدرت اقتصادی – سیاسی افراد ،  به نابرابری های اجتماعی منتهی و به تدریج آنرا تشدید می کند، ازاساس تفاوت داشت.
دانشمند امریکائی پس از تحقیقات زیاد به این نتیجه می رسند که، درروزگار قدیم روابط جنسی بشردرداخل قبیله مقید به هیچ قاعده یی نبود، به گونه یی که هرزن به هرمرد و هرمرد به هرزن تعلق داشته است. مقصود از این « روابط جنسی بشر مقید نبوده » اینست که حدود امروزین یا مرز هایی که دردوره یی قبل ازدوره ما برای روابط جنسی بشردیده می شود ،وجود نداشته است.  مثلاً حسد بردن وجود نداشت ، مسلمن حسد از احساسات است که بعداً به وجود آمد. فکرجفت شدن مرد وزن بطورنامشروع « زنا» با محرم دیده نمی شد. بدین ترتیب ممنوعیت ها و سخت گیری های که بعداً در اثرعادت برجامعه تحمیل شد در آن روزگارموجود نبود، اما معنای این حرف این نیست که درعمل یک هرج و مرج پرابهام حکم فرما بود، بلکه ازدواج های مدت دارنیزوجود داشت وحتا ازدواج های گروهی هم تا حدی مدت دار بود.
درهیچ یک از اشکال خانواده های گروهی، نمی توان دریافت که پدرفلان فرزند کی است؟ ولی مادرش معلوم بود، مادرکلیه فرزندان خود را ،فرزندان خانواده مشترک می خواند ، درطی تاریخ، درروابط جنسی زن و مرد محدودیت هائی پدید آمد .
به عقیده مرگان پس ازآن که خانواده هم خون به وجود آمد درین شکل خانواده فقط افراد نسل قبل و نسل بعد هستند که ازمزاوجت و قرین شدن با یک دیگرممنوع اند یعنی برادروخواهر، پسرعموودخترعموازدرجه اول ودرجه دوم و درجات دورتر،همه  با یکدیگربرادروخواهراند.                                               .              
همین که روابط جنسی میان برادران وخواهران وانشعابات دورترآنها تحریم شد، گروهی که دربالا شرح دادم به صورت یک حلقه ثابتی از خویشاوندان همخون ازنژاد زن بوجود آمد، که اعضای آن نمی توانستند میان یکدیگر ازدواج نمایند.
او( مرگان ) درپایان بحث خود چنن نتیجه می گیرد که  دایره ی زنا شوئی که دراصل کلیه قبیله را دربرمی گرفت وکلیه افراد زن ومرد می توانستند با هم زن وشوهرباشند، به تدریج کوچکتر شد. نخست خویشاوندان نزدیک بعداً دورترو بازهم دورتر،ازازدواج با یکدیگرمحروم شدند، تا آنکه هرگونه ازدواج گروهی عملاًغیرممکن شد ودرنتیجه ازدواج اعضای خانواده های همخون با سایرقبایل که هم خون نبودند منع گردید. پس چه ازلحاظ صوری و چه ازلحاظ معنوی یک نژاد نیرومند تربوجود آمد که جمجمه ها ومغزهای شان ، ازجهت استعداد و نیروی تفکروتعقل به مراتب از پدران قویتربودند.
حال به بینیم هریک ازخانواده هائی که ذکرکردیم به کدام دوره تاریخی تعلق دارد :  طبق نظردانشمندان خانواده سند یا سمیک درسرحد دوره توحش ودوره بربریت ظهورمی کند همانطوری که ازدواج گروهی مشخص کنندهء دوره توحش، ومونوگامی مشخص کنندهء دوره تمدن است، خانواده سند یا سمیک مشخص کننده دوره  بربریت می باشد.   
زنان درین دوره نه تنها از نگاه بیولوژیکی و تولید مثل اهمیت زیاد درآن مجامع داشتند بلکه نقشی سازنده یی را درمبارزه برای بقای بشریت، پیشرفت پروسه تولید و درایجاد تسهیلات برای خانواده خود نیزداشته اند. مردان درین دوره مصروف صید ماهی، ساختن اسلحه و جنگیدن بودند. ولی زنان با درایت خود، ازآتش برای پخت و پزخود استفاده  می نمودند ، حیوانات را شکارمی نمودند و ازگوشت آن غذا آماده می کردند وازپوست آن لباس می ساختند و پشم حیوانات را می ریسیدند وازآن لباس می بافتند. زیرا دراثرآب وهوای نا مطلوب، ریزش برف و یا باران های متداوم کودکان شان تلف می شد وبرای نجات کودکان از گرمی و سردی طاقت فرسا لباس را آماده ساخته وکودکان را ازمرگ نجات  می دادند. رفته رفته ازین لباس ها خود ومردهای شان نیزمستفید شدند ودربرابرحوادث طبیعی مصئوون گردیدند.
نظربه این مفکوره مورخین و باستان شناسان گفته می شود که کاشف البسه نیز، زنان بوده است. درهمین زمان، زنان به اختراع دوک نخ ریسی، چرخ ریسنده گی، کاسه های چوبی ضد آتش برای پختن غذا ،انبارنمودن مواد پخته وخام درجا های مناسب، زراعت، کوزه گری، سبد سازی ، بافنده گی، دباغی و کار با چرم، هنرتزئینی درلباس دوزی، نقش و نگارهای روی کوزه ووسایل وظروف گلی و سفالی نایل آمدند. آنها با ساختن سفال، به علم شیمی، هنگام رشتن و نخ تابی به فزیک وازراه نساجی به میکانیک آشنا شدند. کشت کتان و پنبه، راه گیاه شناسی را به روی آنان گشود. نقش عمده مردان درین راه پرورش واهلی ساختن حیوانات بود. زنان ازآنجائی که نخستین ریسنده گان لباس بودند ازاینرواختراع ریسمان به زنان نسبت داده می شود.اهمیت این اختراع درآن دوره همچواختراع ماشین بخاربوده است.همان طوریکه " الیزابت باربر"می گوید: " ما نمی دانیم کشف بزرگ پیچانیدن رشته های کوتاه به همدیگروایجاد رشته نخ های طولانی ترومحکم تر به چه دورانی بازمی گردد. ولی این کشف هرزمان که اتفاق افتاده همچون نقشی که اختراع ماشین بخاردرانقلاب صنعتی داشت راه را به سوی رشته ، بی شماری ازروش هائی که باعث صرفه جوئی درکار و بهبود امکانات بقا می شد باز نمود. ریسمان های آماده شده توسط زنان برای تورماهی گیری، کمند و دهنه و گردن بند برای اهلی ساختن حیوانات، برای بستن اموال شان وده ها مشکلات روزمره به کار گرفته می شد ودشواری های فراوانی را حل می کرد. به همین ترتیب هنرسبد بافی که درحمل و نگهداری مواد وحیوانات نقش مهمی داشته است نوآوری آن منوط و مربوط به زنان جامعه بدوی است.
باید خاطر نشان ساخت که یکی از اختراعات زنان که باعث رشد و پرورش مغز انسان ها شد، اختراع زراعت است. زنان درساحات وسیع به جمع آوری دانه های گیاهان پرداختند وآنها را درزمین ها کاشتند. درنتیجه این دانه ها گیاهان مثل خود را که از آن جمع آوری شده بود بوجود آوردند.
به قول گوردون چایلد پس ازآن که زنان در جریان بهره برداری از گیاهان خوراکی، حبوبات را  که اجداد جووگندم امروزین است کشف وبه دست آوردند، سرانجام پی بردند که چگونه از زمین برای کشت وزراعت استفاده کنند  و با اینکارگام عظیمی دررشد وبارآوری تولید و پیشرفت بشریت برجلو برداشتند. زنان آن دوران ابتدا زمین را بوسیله پارچه چوبی نرم می ساختند، و بعد ها به تدریج این چوب ها جای خود را به شاخ حیوانات،چون گوزن وآهو وازآن پس به کج بیل سنگی داد. این اختراع عظیم درمرحله کمی پیشرفته ترآن برای زنان تمدن های بزرگ مادر تباری را دریک دوره مهم تاریخی پی ریزی می کند. هم چنان زنان خاصیت دانه ها و گیاه ها را به خوبی تشخیص داده وازآن درعلاج بیمارها استفاده به عمل می آوردند و درساختن مواد نیشه آور« شراب » نیزازگیاهان مخصوص استفاده نمودند.
یکی ازنخستین بهره برداری زنان از تغییرات کیمیاوی درمواد کوزه گری می باشد. یک مقدارازگل رس را به شکل دلخواه درآورده وبعد ازحرارت معین به شکل پخته و دائمی مبدل می ساختند. درجریان حرارت برعلاوه استحکام فزیکی و مقاومت آن، رنگ شکل مطلوب نیز تغییرمی کرد. درهمهً این تحولات این زنان بودند که نقش درجه اول را ایفا می کردند. نقشی که با تحول جامعه مادرتبار به جامعه پدرسالار، نصیب مردان می شود.
انسانهای اوليه درجریان حیات باعوامل گوناگونی مواجه بودند که مهمترین عوامل آن سردی ویا گرمی بیش ازحد ، بروز سیلاب ها و حملات احتمالی حیوانات خطرناک ودرنده بود. که هر لحظه انسان ها و به ویژه زنان و کودکان را تهدید به مرگ می نمود.
زنان همیشه تلاش داشتند تا محل مناسب را انتخاب و نوزادان خود را در آنجا پنهان نمایند. این محلات درزیر بته های انبوه نباتات ودرمیان تخته سنگ های بزرگ درکنار تپه ها و کوه ها بود. این نزدیکی به کوه ها ، باعث دریافت غارها درکوه ها گردید وموفق شدند که از آن به صفت پناه گاه استفاده کنند. البته سال ها گذشت که غارها رابزرگ ترومصئوون تر بسازند.  سرانجام زنان با استفاده از زنده گی مغاره یی، مسکن جدیدی برای خود آماده نمودند و توانستند قد راست به خانه خود داخل و خارج شوند وهم خود وهم کودکان خود را از بروز خطرات طبیعی نجات دهد.

با کسب تجارب جدید زنان درمعماری وساختن انبارمواد غذائی وبعد خانه های مسکونی جدید نیز پیشگام بوده اند.
درمیان بومیان امریکا « سرخ پوستان امریکا » نیزخانه سازی به وسیله زنان انجام می گرفته است و این خانه ها توسط تنها زنان برپا شده و " هیچ مردی تا به حال در برپائی هیچ خانه یی شرکت نداشته است. "
در مواردی هم که خانه های جمعی بومیان توسط زنان و مردان ساخته می شده ، معمولا مردان کارهای سنگین مثل بر پا کردن چهار چوب خانه را انجام می داده اند و زنان بقیه آن را به اتمام می رسانیدند. خانه های بومیان مصروخانه های که در سراسر افریقا توسط زنان ساخته شده است، همه بدین منوال بودند. حتا تا کنون هم قسمت اعظم کاراین خانه ها توسط زنان انجام می گیرد. درساختن معابد قدیمی نیززنان نقش موًثری داشته اند. طرح های تزئینی روی سرامیک ، نقش های روی کاسه ها و کوزه ها، نقش ها و تصاویر روی لباس ها، طرح سبد ها ، وغیره همه بوسیله انگشتان هنرآفرین زنان به وجود آمده و برای تکامل به نسل های آینده سپرده شده است.                                           
اگر یک نگاه گذرائی درسیرتاریخ نمائیم ، به ساده گی می توان یافت که زنان فقط تا زمانی که هدایت کار تولیدی جامعه راعهده دار بودند مورد احترام و تکریم قرارداشتند. ولی با به وجود آمدن مالکیت خصوصی، زن ها آهسته آهسته نفوذ خود را از دست داده وتبعید و زندانی چارچوب خانه ها شدند.
منبع: حقوق زن درگذرتاریخ



This email is free from viruses and malware because avast! Antivirus protection is active.

No comments: