آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Tuesday, May 6, 2014

:مادر نیکو سیر

مولانا کبیر فرخاری
طفــل نیک اندیش زاید مادر نیکــو ســیـر      آب نیسان در صدف مــی پرورد طفل گهر
جوهر آیینه از سنگ سترون بر نـخــاست      بیضه ی زاغ آورد زاغـی ز شب تاریــکتر
 
چشم خورشیداست روشن شب درد صبح سفید    معنــی نازک کشد ســـر از گیریبان هنر
بی مجال است هر بنایی سست باشد از اساس    هر نهال از ریشه گیرد اب ، میگردد شجر
پر توان هر ناتوان را سخت می سازد زبون    مــاده میگــردد اســیــر پنجــه ی بیـــداد نر
دزد و رهزن در جهان ما شود ســرمایه دار   جیبی گــر خالی نشد کــی پر شود جیب دیگر
مـــی بـــرد استاره را از زیر سقـف آسمان     با ســر انگـشت دیانت ســرمه را از چشم تر
گـــه به زیر آب و گاهـــی بر سر دار ستم        این بلیات ای خـــدایا از که دانم زین ممر؟
یا قضــا بر دست دزدان داده ساطـــور قتال     یا کــه می چــرخــد بروی سینه ها حکـم قدر
در شگفتم من درین بحــبوحه  با دیــد خــرد    بی رضــای او نــریزد از درخــتی بــرگ تر
شکوه ی بیجا چرا از گردش چـرخ زبــون     شـور و غوغا در جهــان ماست مولود بشر
وسعت انــدیشه  بایــد در بســاط روزگــار       نابکــاریهاســت مــا را مــردم کــوته نظر
با چـــراغ دید بایــد رفــت تا بام فـــلـــک      ای حــماقت پیشه تا کـی میـــروی دنبال خر
خرده گیریها مکن (فرخاری) از چرخ حرون
چرخ خود در زندگی از ماست بس بیچاره تر
  ارسالی: امان معاشر
 
 
 
 
 
 



This email is free from viruses and malware because avast! Antivirus protection is active.

No comments: