آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Tuesday, October 22, 2013

منزلت وجایگاه زن درمکتب اسلام تا چه اندازه است؟ آیا آنان نیزمانند مردان اند

رحمان خراسانی  بخش نخست
پرسش
منزلت و جایگاه زن در مکتب اسلام تا چه اندازه است؟ آیا آنان نیز مانند مردان اند؟
پاسخ اجمالی
در نگاه اسلام، زن و مرد باید هدف مشترکی – که همان رسیدن به اوج قله ی کمال انسانی است- را دنبال کنند و به منظور دست یابی به این هدف، هر دو به یک میزان توانمند می باشند و تفاوت جنسیت ها که لازمه ی خلقت است، نه نقشی در ایجاد یا افزایش این استعداد و توانمندی دارد و نه نقشی در ارزش گذاری دینی پس نه کمال زن در این است که جایگاهی مثل جایگاه مرد داشته باشد و نه بر مردان رواست که بر جنسیت مردانه خود ببالند.
از نظر مکتب اسلام:
1. زن، مظهر و نماد جمال و ظرافت و سکونت است.
2. زن، مایه ی آرامش مرد و مرد، تکیه گاه و مسئول و سرپرست زن است.
3. تقرب به خدا، بهره مندی از نتیجه ی عمل صالح، پا نهادن در مسیر سلوک در گرو جنسیتی خاص نیست.
4. تفاوت های زن و مرد در احکام، نه از روی ظلم و مردسالاری که برخاسته از مسئولیت بیشتر مرد و وظیفه ی فزون تر او در قبال خانواده و جامعه است.
پاسخ تفصیلی
اگر چشم ها را بر واقعیت نبندیم و پدیده ها را آن چنان که هست ببینیم و نه آن چنان که خود می پسندیم، آن گاه نظر کرده و نظر دهیم، می یابیم که نه کمال زن در این است که جایگاهی مثل جایگاه مرد داشته باشد و نه بر مردان رواست که بر جنسیت مردانه ی خود ببالند.
واقعیت آن است که پیکره ی خلقت انسانی از دو نیمه ی مستقل، اما هماهنگ آفریده شده است (مرد و زن).
آنچه به مردان و زنان برتری می دهد تکاپو در جهت تحقق انسانیت است؛ یعنی تبدیل استعداد به سرمایه در حال گردش. و از دریچه ی وحی و خرد اسلامی ـ قرآنی، تفاوتی بین جنسیت زن و مرد نیست، مگر آن مقداری که لازمه ی نظم و نظام به هم پیوسته آفرینش است.
چون در پرسش "منزلت شناسی زن" بر عنوان "در مکتب اسلام" تکیه شده، لازم است از درون مایه های اندیشه دینی؛ یعنی قرآن و سنت اصیل پیامبر و اهل بیت (ع) بیشتر بهره گیریم.
گونه ها و ابعاد منزلت زن
منزلت و جایگاه زن در اسلام را می توان از سه بعد بررسی کرد:
الف- عنوان و شخصیت انسانی
1. زن، نماد و مظهر ظرافت، جمال و سکونت است. هر موجودی مظهر نامی از نام های الاهی است؛ زیرا خلقت که از اوصاف فعلی خداست (و نه از اوصاف ذاتی او) عبارت است از: تجلی خالق در چهره ی مخلوق های گوناگون. چنان که حضرت علی (ع) فرموده است: «همه حمدها مخصوص خدایی است که خود را از طریق آفریده ها به مخلوقاتش نمایاند» [1] و [2]
از نگاه قرآنی، راز آفرینش زن و تأسیس نهاد خانواده و پیوند زناشویی چیزی فراتر از گرایش های غریزی و کامیابی های موقت است.
«و از نشانه های خدا این است که از جنس خودتان، همسرانی برای شما آفرید تا به واسطه ی آنها آرام گیرید و میان شما دوستی و رحمت قرار داد. بی تردید در این خلقت و دوستی (مودت) نشانه ها و آیاتی است برای آنان که می اندیشند». [3]
2. تمامی امتیازهای نژادی، جنسیتی و ... پوچ است و «ارجمندترین موجودات نزد خدا، باتقواترین آنهاست». [4]
3. دعوت همه ی پیامبران (علیهم السلام)، و خطاب همه ی کتاب های آسمانی فقط به جنس بشر است و جملگی ندا می دهند که: « هر که از من تبعیت کند از من است». [5]
4. جایگاه زن در آفرینش آن جاست که مرزی برای پیروزی ها، داشتن ها و رسیدن ها ندارد. «ای انسان! تردیدی نداشته باش که تو هرچند با سختی به سوی پروردگارت در تلاشی و نهایت او را ملاقات خواهی کرد». [6] «هر کس در گرو کسب و کار خود است». [7] «برای هر آنچه که تلاش کنی، مالکش می شوی و انسان بهره مند، به زودی نتیجه سعی و تلاش خود را می بیند». [8]
5. هر که بنده ی خدا باشد به او نزدیک است، چه مرد باشد چه زن.
«هرگاه بندگانم از تو می پرسند که خدا کجاست؟ بگو نزدیک است. من نزدیکم و اجابت می کنم خواست دعا کنندگان را». [9]
6. رسیدن به زندگی و حیات طیب (پاک و دلپذیر) دو شرط دارد: عمل صالح و مؤمن بودن. (خواه مرد خواه زن).
«هر کس کار شایسته کند ـ چه زن باشد چه مرد ـ ولی مؤمن باشد و قطعاً او را با بهره مندی از زندگانی پاکیزه ای حیات می بخشیم و جزایی فراتر از عملش به او می دهیم». [10]
7. هر آن که پا روی حقایق گذارد، به لعنت الاهی دچار می شود.
«کسانی که کافر شدند و در حالی از این جهان رفتند که در کفرشان باقی بودند، لعنت خدا و ملائکه و همه ی مردم شاملشان می شود». [11]
آنچه از این آیات به دست می آید؛ طرف خطاب خداوند انسان است. آدمی، در گرو ایمان و عقیده و عمل خود بوده و "ر چه بکارد همان بدرود" چه مرد باشد چه زن، و زن در نگاه وحی، در موضع شخصیت "انسان" است و جنسیت، تأثیری در خطوط اصلی تکالیف و شخصیت انسان ها ندارد.
اینک به تحلیل بعد دیگری از جایگاه و مکانت زن در مکتب اسلام می پردازیم:
ب- زن در نردبان عرفان و آسمان معرفت
1. نه خدا، ویژه مردان است و نه معرفت، گوهری است که دست زن را نامحرم دانسته و از عرضه شدن به اینان طفره می رود. ترقیات معنوی تابع این فرمول اند: معرفت، محبت، اطاعت، قرب.
حال، فرقی نمی کند که چه کسی و چه مقدار در طلب معرفت و علم و حکمت گام نهد، مهم آن است که هدایت را قدر بدانیم و آن گاه است که شامل این وعده ی الاهی می شویم:
«آنان که در راه ما جهاد نمایند، به شاهراه های قرب به خدا می رسند». در این وادی، بسیاری پا نهادند: مرد و زن. و قرآن کریم دو اسوه ی خوب و دو اسوه ی عبرت را یاد می نماید:
«خداوند برای کسانی که ایمان آوردند، نمونه ای را ـ به عنوان مثال ـ یاد می کند: "مسر فرعون" را. او که (از کفر و کردار فرعون ناراضی بود و) دعا کرد: پروردگارا برای من در نزد خودت خانه ای در بهشت قرار بده و مرا از فرعون و کردارش نجات بخش و مرا از دست مردم ستمگر برهان». [12]
و اسوه ی خوب دیگر حضرت مریم (ع) است که در سوره ی تحریم آیه ی 12 از ایشان توصیف فرموده است.
همچنان که نمونه ی مردم بد را با نقل واقعیت دو زن بد (همسر حضرت نوح و حضرت لوط) بیان می نماید. [13] در این آیات، این زنان خوب و بد، برای همگان مثال آورده شده و نه فقط برای زن ها!
2. سرمایه ی مهم راه سلوک، "قلب" و "دل شکستگی" است و زنان سرمایه دارتر از مردان هستند: "راه های ترقی و تعالی انسان متفاوت است. یکی راه فکر و دیگری راه ذکر، زنان در راه ذکر و مناجات که راه دل است و راه عاطفه و شور و علاقه و محبت؛ اگر موفق تر از مردها نباشند یقیناً همتای مردها هستند". [14]
3. رسول اکرم (ص) فرمودند: «بهترین علم توحید و بهترین عبادت استغفار است». [15] واضح است که در دسترسی به این گونه علوم نیز بین زن و مرد امتیازی وجود ندارد.
4. اگر تقوا داشته باشیم به معنویت می رسیم و تقوا نیز در انحصار گروهی خاص نیست.
«کسی که تقوا و صبر را مراعات نماید ] به هدف می رسد [ و خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند». [16]
و اما هر کسی که از ] روزی که همگان در مقابل دادگاه محاسبه الاهی [ و از رودررو شدن با خدا، هراس داشته باشد و نفس خود را از هوس بازدارد، پس ] بداند که بی تردید [ جایگاه او بهشت است». [17]
خلاصه: وجود نمونه ای متعدد از زنان عارفه در هر عصر و مکان، خود بهترین شاهد بر باز بودن راه سلوک و عرفان فرا روی زنان است.
ج- جایگاه زن در احکام و قوانین الاهی
به نظر می رسد آنچه موجب ایجاد سؤال و تردید در خصوص جایگاه زن در مکتب اسلام شده، وجود پاره ای احکام در مورد زنان است که با ملاحظه ی کلی ساختار احکام و نقش جنسیت در آنها، می توان اشکال را برطرف نمود.
احکام اسلامی ـ با نگاه جنسیتی ـ چند دسته اند:
1. احکام مشترک: مثل روزه، نماز، حج و ...
2. احکام ویژه ی زنان: مثل مسائل عادات ماهیانه
3. احکامی که به نظر تبعیض آمیزند: مثل ارث زن، دیه زن و ...
به طور کلی علت وجود احکام ویژه و احکام دوگانه (ظاهراً تبعیضی) چند چیز است:
1. مرد، مسئول مخارج خانواده است و بایستی امکانات مالی بیشتری در اختیار او قرار گیرد. (از اینرو حق ارث او ـ البته فقط در مواردی ـ بیش از زن است). [18]
2. آن جا که در برخی روایات، از زن مذمت شده، زن با عنوان زن پرستی است نه زن به عنوان نوعی از بشر. (به عنوان نمونه: «زن عقرب است، اما نیش آن شیرین است». [19]
3. و نیز در بخشی از احادیث (به ویژه در نهج البلاغه) آن جا که به نکوهش زن پرداخته شده، زنان زمان حضرت امیر (ع) که در جنگ جمل (به فرماندهی عایشه) شرکت داشته مورد نظر بوده اند (خاص آن زمان و مکان). [20]
4. در مواردی که برخی احکام مثل: جهاد ابتدائی، قضاوت و ... از زنان برداشته شده، نه آن که از حقی محروم شده اند که این لطفی است از خدا تا زیر بار مسئولیتی سنگین که منافات با روحیه ی آرام و لطیف شان دارد نباشند.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند: «زن، چونان گلی خوشبو و لطیف است نه بسان قهرمانی خشن و ضمخت». [21]
5. برخی احکام مانند زودتر به سن بلوغ رسیدن دختران از پسران و ... از آن روست که زن زودتر در پوشش تربیت قرار گیرد و جهت پروراندن نسلی به گستره ی تاریخ، آماه تر باشد. به ویژه که سن ازدواج دختران زودتر از پسران است.
6. برخی محدودیت ها و ممنوعیت ها از آن روست که حریم و مرزی نهاده شود تا جلوی مفاسد و خطرات احتمالی ـ که در جای خود بسیار مهم و لازم به پیشگیری اند ـ گرفته شود. مثلاً: به زنان دستور داده شده: خوب حرف بزنید اما صدا را نازک نکنید، «تا آن که در قلبش مرض و شیطنت است به شما طمع نوزد». [22]
7. همچنان که نقص و شر، نسبی اند، ترجیح و تقدیم مرد و زن نیز نسبی است. از این رو هرگاه محدودیت یا مذمتی در مورد زن می بینید، آن را نسبی بدانید. در اسلام، موارد متعددی است که به زن امتیازاتی داده شده از جمله:
حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: «اگر مشغول نماز مستحبی هستی و پدرت تو را خواند، نماز را قطع نکن، ولی اگر مادرت تو را خواند نماز را قطع نما». [23]
دستور صریح و روشن قرآن این است که: «با زنان ـ به ویژه ـ با رفتاری نیکو معاشرت نمایید». [24]
جهت آگاهی بیشتر رجوع کنید به:
نظام حقوق زن در اسلام، مطهری، مرتضی.
زن در آیینه ی جمال و جلال، جوادی آملی، عبدالله.


جایگاه زن در اسلام
اسلام برای زن چه جایگاهی در نظر گرفته است ؟
پاسخ – اسلام برای زن جایگاه خوبی قائل است . قبل از اسلام نسبت به زن بی توجهی بوده است . در شبه جزیره ی عرب زن مایه ی ننگ خانواده بوده است . اگر خانمی فرزند اولش دختر بود قدم او را نامبارک می دانستند، دختران را زنده بگور می کردند، زنان حق دفاع از خودشان را نداشتند و آنها را به خدمت وادار می کردند . در ایران قبل از اسلام زنان را زندانی می کردند و حتی در حرمسراهایی تا شش صد زن هم بوده اند . البته در مقطعی از تاریخی ایران به زن اهمیت داده شده است که حتی آنها به فرمانروایی هم رسیده اند. در شهر آشور دخترانی را که ازدواج می کردند می فروختند .وقتی در مصر آب رود نیل کم می شد ،دختر آراسته ای را در رود می انداختند تا آب نیل زیاد بشود . مصری ها اعتقادی به حشر و نشر زن نداشتند، در کنار جسد مومیایی خانم ها ظرف عسل نمی گذاشتند ولی در کنار جسد مومیایی مردها ظرف عسل می گذاشتند زیرا معتقد بودند که روح مرد برمی گردد ولی روح زن برنمی گردد . در مصر کتاب های مقدس را به دست خانم ها نمی دادند. درهندوستان بعد از فوت مرد ، زن را در کنار جسد مرد می سوزاندند تا مایه ی بدنامی نشود ولی بعد از اسلام به زن ارزش زیادی داده شده است. در قرآن زن کانون آرامش است . قرآن می فرماید : ما از جنس خودتان زوج هایی آفریدیم که در کنار آنها آرامش پیدا کنید . خدا بار تربیت را که بار تربیت پیامبران بوده است، بر دوش زن قرار داده است . خداوند زن را الگوی مومنان زن و مرد قرار داده است . خدا همسر فرعون را الگوی مومنان قرار داد . در اسلام به مردها تاکید شده است که به زنها اهمیت بدهید. در قرآن داریم :زنان از شما پیمان مستحکمی گرفته اند . در روایت داریم که ملاک ایمان مرد ،محبت به زن است . داریم : زنان امانت الهی است ،آنها را آزار ندهید و بر آنها سخت نگیرید . خدا حق مهریه را برای زن قرار داده است که پشتوانه ی زن باشد. سیره ی اولیاءالهی هم توجه به زن بوده است .پیامبر عاشقانه خدیجه را دوست داشتند . ما از طرف اولیاءالهی یک مورد رفتار بد با زن نداشته ایم . البته حقوق زن و مرد طرفینی است ولی در اسلام به حقوق زن بی توجهی نشده است . ادیان دیگر برای زن جایگاهی قائل نبوده اند . یهودیان معتقد بودند که حوا باعث اخراج آدم از بهشت بوده است و در دعای صبحگاهی از خدا تشکر می کنند که اول زن آفریده نشده است . در مسیحیت هم گناه اول بشریت را بر دوش حوا می گذارند . آنها معتقد هستند که چون حوا گناه کرده است ،پس همه ی انسانها با گناه متولد می شوند بجز حضرت مسیح . توماس آکویی ناس (یکی از رهبران پر آوازه ی مسیحی است که معروف به آکویی ناس قدیس است) می گوید : زن بر اساس مقصود اولیه طبیعت که کمال جویی است خلق نشده است بلکه بر اساس مقصود ثانویه طبیعت که زشتی و فرتوتی است خلق شده است . الان هم در فضای کلیسا زن را عامل شیطان و یک موجود اغواگر می دانند . دیدگاه ادیان دیگر در مورد جایگاه زن با دیدگاه اسلام قابل مقایسه نیست .
الان دنیای غرب به زن خیلی اهمیت می دهد ولی ما خیلی به زن اهمیت نمی دهیم . راهنمایی بفرمایید .
پاسخ – الان در غرب به خانمها توجه زیادی می کنند و این یک واقعیت است . اینکار افراط گونه است . دنیای قدیم غرب همان تمدن یونان باستان است . در مجلس یونان مدتها بحث کردند که ببینند زن حیوان است یا انسان . بعد از مدتها به این نتیجه رسیدند که زن موجودی است که نیمی از آن انسان و نیمی از آن حیوان است . در یونان باستان اندیشه ورانی بودند که می گفتند زن خارتر و پست تر از حیوان است و زن را از سلاله ی شیطان می دانستند. آنها می گوید : اگر حیوانی توانست از نردبان بالا برود زن هم می تواند عقل پیدا بکند. اینها افکار و آمیزه های غرب بوده است . حتی اندیشه وران غرب مثل ارسطو ، سقراط و فیثاغورث تعبیراتی داشتند . ارسطو می گوید که زن حاصل نقص آفرینش است ،هر گاه طبیعت از آفرینش مرد ناتوان می ماند زن را می آفریند .ارسطو معتقد است که زنان و بندگان محکوم به اسارت هستند و هرگز حق شرکت در کارهای عمومی را ندارند. سقراط زن را منشا انحطاط بشریت می داند . فیثاغورث می گوید : اصلی در دنیا وجود دارد که باعث خلقت نظم ،نور و مرد می شود و اصلی وجود دارد که باعث خلقت آشفتگی ،تاریکی و زن می شود . غربیها قرن ها بعد از ظهور اسلام ، خواستند که حقوق زن را رعایت کنند . غربی، آرام آرام به زن توجه کردند . در دنیا غرب جدید ، در سال 1920 درامریکا حق رای را به زنان دادند ولی اسلام بعد از ظهور حق رای را به زن داد . در صدر اسلام رای گیری نبود ولی بجای آن بیعت بود که باهم دست می دادند . معروف است که پیامبر برای بیعت با زنان تشت آبی می گذاشتند و دستشان را در آن فرو می بردند و زنها هم دستشان را در آب قرار می دادند و این شکل بیعت با زنان بوده است . درانگلیس در سال 1882میلادی به زن حق مالکیت داده شد . اسلام از همان ابتدا به زن حق مالکیت داد . در کنفوانسیون رضایت ازدواج در سال 1962 حق رضایت را به زن دادند ولی در اسلام رضایت زن شرط بوده است . جالب است که در اسلام زن است که صیغه ی عقد را می خواند و می گوید که من خودم را به ازدواج تو درمی آورم و مرد می گوید : قبلتُ یعنی ایجاب از طرف زن است و قبول از طرف مرد است . اگر الان غربی ها به حالت افراطی به زن توجه می کنند یکی بخاطر فشارهای قبلی است و دیگری بخاطر فشار فمنیست ها است و خودشان متوجه این افراطی گری شده اند . این افراطی گری های فمنیست شخصیت زن را از بین می برد و این توجه زیادی به زن (در غرب گفته می شود اول زن بعد بچه بعد سگ و بعد مرد) به ضرر زن شده است زیرا بیشتر آقایان ازدواج نمی کنند، بلکه با خانم ها هم خانه می شوند زیرا می دانند که اگر ازدواج کنند بار حقوقی دارد . این حقوق زیادی مطلوب نیست و افراط است . اسلام نه افراط می کند نه تفریط . اسلام به ذات خود عیبی ندارد.
آیا در دین اسلام هم مثل مسیحیت این اعتقاد وجود دارد که حوا باعث گناه آدم شده است ؟
پاسخ – خیر . در اسلام این اعتقاد وجود ندارد . در سوره ی اعراف داریم که ای آدم و حوا وارد بهشت بشوید و خدا به هردو تای آنها می فرماید که نزدیک به این درخت نشوید و شیطان هر دو را وسوسه می کند . و شیطان هر دو را فریب می دهد . پس طبق آیات قرآن حوا باعث لغزش آدم نیست بلکه هر دو لغزیدند . پیامبر نباید گناه بکند و چون آدم پیامبر بوده اند پس گناه نمی کند و منظور ترک اولی بوده است ولی در مسیحیت از لغزش آدم تعبیر به گناه می شود. بعضی می گویند که وقتی خدا می فرماید به این درخت نزدیک نشوید این امر خدا ارشادی بوده است یعنی بهتر است به این درخت نزدیک نشوید .
اگر در اسلام زن و مرد برابر هستند چرا دیه زن نصف دیه مرد قرار داده شده است ؟
پاسخ – بر اساس ماده دویست ونه قانون مجازات اسلامی اگر مرد مسلمان عمدا خانم مسلمانی را بکشد محکوم به قصاص است اما ولی زن باید نیمی از دیه این مرد را بپردازد. این نشان می دهد که دیه خانم نصف دیه مرد است .الان آقایی مرتکب قتل شده اند ، این آقا مسئولیت تامین زندگی خانم و فرزندان خودش را داشته است، دو راه وجود دارد: یکی اینکه آقا را ببخشند که قرآن هم ما را ترغیب به عفو می کند و راه دیگر این است که آقا را قصاص کنند ولی باید نیمی از دیه این مرد را به خانواده اش بپردازند زیرا مرد مسئول خانواده بوده است . بعد از مرگ این مرد خانواده اش نابود می شوند و درآمدی ندارند .این نصف دیه که به ورثه ی قاتل می رسد می تواند هزینه ی زندگی خانواده مرد را تامین کند . حالا اگر زنی کشته بشود، چون زن مسئول پرداخت هزینه های خانواده نبوده است و اگر زن را قصاص کنند برای خانواده اش مشکلی پیش نمی آید، نباید دیه ای به خانم پرداخت بشود .چون ما به احکام اسلام آگاهی نداریم موضع گیری های اشتباهی می کنیم . در اینجا هم نفع زن در نظر گرفته شده است . احکام اسلام حکمت دارد و برای سعادت زندگی ماست. اینها ارتباطی به ارزش زن و مرد ندارد، اینها مسائل اقتصادی و جسمی است .دیه در فارسی به معنای خون بها است . به تعبیر قرآن خون یک انسان برابر خون همه ی انسانها است. دیه شخصیت های بزرگ اجتماعی،علمی،سیاسی و... با دیه یک فرد کارگر مساوی است و فرقی ندارد. پس بحث ارزشی نیست .در اسلام جایگاه یک فرد عالم از یک فرد بی سواد بالاتر است. پس دیه ربطی به شخصیت خانم ندارد.
آیا این درست است که در اسلام زن نمی تواند قاضی باشد و اگر این درست است آیا این تبعیض نیست ؟
پاسخ – ما الان در کشورمان قاضی ارجاع احکام و قاضی بمعنای ابلاغ قضایی خانم داریم ولی قاضی خانم که در صدور حکم استقلال داشته باشد را نداریم . این بحث بین فقیهان شیعه و عالمان اهل سنت اختلاف است ولی قول مشهور این است که زن نمی تواند قاضی بشود .منصب قضا حق نیست بلکه تکلیف است . خداوند این تکلیف را از دوش زن برداشته است .پس اینکه زن نمی تواند یعنی لازم نیست نه اینکه حق ندارد . زن روح لطفی دارد و فضای دادگاهها یک فضای ویژه ای است و سر و کار آنها با دزد و قاتل است و ممکن است که این به روح لطیف زن لطمه بزند .این کارها روی روح و روان خانمها اثر می گذارد و دیگر اینکه خانم ها شدت عواطف دارند و ممکن است که این شدت عواطف روی حکم اثر بگذارد و حقی پایمال بشود.
ممکن است که این سوال پیش بیاید که چرا در خیلی از کشورهای دنیا زنان می توانند قاضی بشوند و درصد اشتباهات شان هم کم است؟ این خانم ها بر احساسات شان غلبه کرده اند یا احساسات را در درون خودشان کشته اند و یک مرد به تمام معنا شده اند. جالب است که این مادران به بچه هایشان شیر نمی دهند زیرا می دانند انتقال احساسات از طریق شیر دادن به بچه منتقل می شود.
الان در غرب خانمی هست که می گوید من در کارم مثل یک مرد هستم و احساسات بر من غلبه نمی کند ولی وقتی به خانه می روم یک مادر و همسر پر ازعواطف می شوم .این قانون را نقض نمی کند زیرا قوانین الهی کلی هستند و استثنا قانون کلی را نقض نمی کند. قوانین کلیت دارند ولی عمومیت ندارند .
شغل روی روح و روان انسان تاثیر می گذارد. ممکن است که در بیمارستان فردی در کنار پرستارخانمی فوت کند و پرستار بگوید که بیمار فوت کرده است ، حالا برویم چای بخوریم . این برای خانم خیلی خطرناک است و خانم باید کارش را عوض کند . مرد هم باید از این کار متاثر بشود . اگر زن نخواهد از فوت فردی متاثر بشود ،این اثر بدی روی روح و روان او می گذارد. چه لزومی دارد که خانم کارهای سخت را انجام بدهد . مثلا راننده ی کامیون بودن با روح زن منافات دارد. زن توانایی هر کاری را دارد . البته در اینجا هم استثنا وجود دارد . البته برای این مشاغل منع شرعی وجود ندارد .
دیه یک پسر دوساله در مقابل یک خانم دکتر چهل ساله، دوبرابر است. نظر شما در این مورد چیست ؟
پاسخ – قوانین الهی کلی هستند .حکمت دو برابر بودن دیه مرد نسبت به زن این است که مرد سرپرست خانواده است و اگر کشته بشود خانواده اش بی سرپرست می ماند. ما استثنائاتی هم داریم ولی اینها قوانین کلی را نقض نمی کنند. دلایلی که ما برای حکمت های الهی می آوریم ، درحد فکر بشری است و ممکن است که حکمت کارهای پروردگار چیز دیگری باشد . احکام الهی تابع مفاسد و مصالح بشری است که ما همه ی آنها را نمی دانیم و عقل محدود بشری به آن نمی رسد و این در حیطه ی علم خدا است و ما پنجاه سال قبل بعضی از حکمت های الهی را نمی دانستیم ولی الان به آن رسیده ایم و ممکن است که در آینده به حکمت های بیشتری برسیم و دلایل علمی آنرا بفهمیم .ما این حکمت هایی را برای جوانان که ذهن شان خالی از احکام دینی است می گوییم تا آنها بدانند که احکام الهی حکمت دارد و ایمان شان قوی تر بشود. خدا می فرماید به خیلی از چیزهایی که نمی دانید تقوا داشته باشید زیرا عقل ما به تمام حکمت های الهی نمی رسد پس ممکن است که در مورد دیه هم حکمتهایی وجود دارد که ذهن ما به آن نرسیده است .
اگر یک زن سرپرست خانوار را بخواهند قصاص کنند چرا نیمی از دیه را به خانواده اش نمی دهند زیرا همان مشکلی که برای فرزندان آقا پیش می آید برای خانواده خانم پیش می آید ؟
پاسخ – مرد که سرپرست خانواده است شرعا مخارج همسر و فرزندان بر او واجب است ولی بر زن واجب نیست و اگر زنی مخارج فرزندان را بدهد وظیفه ای ندارد و دارد تفضل می کند و زن در اینجا تکلیفی ندارد و خدا هم حقی به او نداده است .اسلام بن بست ندارد و اسلام برای این مورد هم راه حل دارد . اگر چنین اتفاقی بیفتد و زن را قصاص کنند و فرزندان کسی را نداشته باشند که نیازهای آنها را برآورده بکند، حاکم اسلامی باید از دولت زندگی آنها را تامین کند. قانون اسلامی یک قانون کلی است و مواردی آنرا نقض نمی کند.
چرا در اسلام حق طلاق به مرد داده شده است که بتواند این قدر ظلم بکند و زن هم نتواند طلاق بگیرد ؟
پاسخ – بر اساس ماده 1133 قانون مدنی ایران حق طلاق بدست مرد است یعنی مرد همسرش را طلاق می دهد. در مورد حق طلاق ما پنج فرض داریم : یکی اینکه نه مرد و نه زن ، هیچ کدام حق طلاق نداشته باشند که این منطقی نیست زیرا ممکن است زمانی لازم باشد که زن و مرد از هم جدا بشوند،دیگر اینکه خانم و آقا با اشتراکت حق طلاق داشته باشند که این هم بن بست است ، دیگر اینکه با استقلال حق طلاق داشته باشند که این شیوه الان در غرب است .این باعث می شود که آمار طلاق خیلی زیاد بشود و علتش هم این است ، دیگر اینکه حق طلاق بعهده ی خانم باشد دراینجا هم آمار طلاق زیاد می شود زیرا زن شدت عواطف دارد .الان بیشترین متقاضیان طلاق خانم ها هستند .در ایام عادت ماهیانه خانم ها بیشتر تقاضای طلاق می دهند و دیگر اینکه حق طلاق با آقا باشد .درست است که حق طلاق بدست مرد است ولی اگر خانمی تحت ستم شوهرش باشد بن بست نیست و خانم در این موقعیت راه کارهایی دارد . زن می تواند در اینجا هم طلاق بگیرد یعنی طلاق توافقی یعنی خانم مهریه را می بخشد و آقا هم او را طلاق بدهد و در اینجا آقا مجبور است که پای معامله بیاید . مرد نمی تواند حق طلاق را به زن منتقل کند ولی می تواند حق وکالت طلاق را از مرد بگیرد . ما طلاق قضایی هم داریم . بر اساس مواد قانونی زن می تواند طلاق بگیرد، قانون مدنی 1129 می فرماید : اگر مرد از دادن نفقه استنکاف کند زن می تواند به قاضی شکایت ببردو قاضی می تواند او را ملزم کند و اگر این مرد عمل نکرد قاضی می تواند طلاق زن را از مرد بگیرد . قانونمدنی 30 می گوید که اگر ادامه ی زوجیت موجب عسر و حرج برای زوجه باشد، قاضی می تواند طلاق زن را از مرد بگیرد حتی اگر مرد زن را طلاق ندهد.
ما در بند ب عقدنامه داریم که آقا حق وکالت بلاعزل با حق توکیل به غیر به زن داده است که زن می تواند در دوازده مورد به دادگاه مراجعه کند و بعد از اخذ مجوز از دادگاه و تعیین نوع طلاق خودش را مطلقه کند . واردی مثل جنون ،اعتیاد، استنکاف و خود داری از پرداخت نفقه ،ازدواج مجدد ،سوء معاشرت ، محکومیت آقا بالای پنج سال و...
دین اسلام به آقایان توصیه می کند که خانم هایشان را کتک بزنند. آیا یک دین مترقی چنین توصیه ای می کند ؟
پاسخ – در کجای اسلام این توصیه شده است ؟ اسلام با این کار غیر انسانی مخالف است حتی حیوانات نر هم ماده را نمی زنند و این رفتار از حیوانیت هم پایین است . پیامبر فرمود :من زشت می دانم که مردی رگ های گردنش برآمده شود و بالای سر همسرش بایستد و همسرش را کتک بزند. روایت داریم که پیامبر فرمود: اگر مردی به صورت همسرش بزند ،خدا به نگهبانان جهنم می فرماید که با آتش جهنم هفتاد سیلی به صورت او بزنند. پیامبر می فرماید : اگر مردی همسرش را بزند من در روز قیامت دشمن او هستم . در روایت دیگری داریم که مردی که همسرش را می زند در مقابل خدا و رسول او عصیان کرده است . داریم که اگر مردی همسرش را بزند قصاص دارد. این کتک زدن بخاطر اصلاح است ؟ انسان را با کتک ادب نمی کنند. ما داریم که انسان ها با تربیت ادب می شوند .پیامبر می فرماید: خانم هایتان را با چوب نزنید بلکه از محرومیت استفاده کنید . پس ما در اسلام چنین توصیه ای در مورد جایگاه زن نداریم .
آیه 34 سوره ی نساء می فرماید : خانم هایی که از نشوز آنها می ترسید، اول آنها را موعظه کنید ، بعد بسترهایتان را جدا کنید و بعد آنها را بزنید .این بحث مهمی است . این زدن مربوط به یک موضوع خاص است و در مورد خانم ناشزه است . بیشتر کتکاری هایی که در خانواده اتفاق می افتد ربطی به این موضوع خاص در این آیه ندارد .درجلسات بعد توضیحات بیشتری خواهیم داد.
نظر اسلام در مورد تعامل زن و شوهر چیست؟
پاسخ – سیره ی عملی اولیاءالهی و آموزه های کلامی آنها تاکید می کنند که تعامل مرد با همسرش باید خوب باشد. پیامبر و امامان معصوم در طول تاریخ اسلام برخوردشان با همسرشان خیلی خوب بوده است. ما موردی ندیده ایم که یکی از اولیاء الهی در حق همسرشان ستم کرده باشند. پیامبر فرمودند: بهترین شما کسی است که برای همسرش خیرخواهتر باشد. و فرموده اند: بزرگواران زن را تکریم و فرومایگان زن را تحقیر می کنند. روایت داریم: ملائک ایمان ،محبت به همسر است .پیامبر فرمود: بهترین مردم کسانی هستند که خوش اخلاق تر و مهربانتر با اهل شان هستند و من مهربانترین شما نسبت به همسر و اهل خودم هستم. اولیاء الهی محبت به اهل بیت را هم محبت به زنان دانسته اند. روایت داریم : کسی که محبتش به ما اهل بیت بیشتر است به همسرش بیشتر محبت می کند. رسول اکرم فرمودند : به زنان تان توجه کنید آنها امانت الهی در دست شما هستند. حضرت امیر می فرمایند: زنان امانت های الهی در دست شما هستند ،آنها را آزار ندهید و بر آنها سخت نگیرید . پیامبر می فرمود: مردی که زنش را می زند من دشمن او هستم . روایت داریم : خدا دوست ندارد که مرد در خانه داد بزند. حضرت علی(ع) می فرماید: با خانم های تان خوب صحبت کنید. پس وقتی این کارها زشت است به طریق اولی کتک زدن هم زشت تر است . زیرا این یک حرکت غیرانسانی است .در روایات ما زن را به پدیده های ظریف تشبیه کرده اند و آن بخاطر روح و جسم ظریفش است . اینها می خواهد بگوید که با خانم ها خشن رفتار نکنید زیرا آنها ظریف هستند. در روایت زن را به ریحانه تشبیه کرده اند و باید به آن خیلی توجه کرد . رسول اکرم می فرماید : با جام های بلورین (همسران ) با نرمی برخورد کنید. ما برای برداشتن جام بلورین احتیاط می کنیم . برخور بد با طبیعت زن سازگار نیست .پس با این تشبیهات می توان فهمید که کتک زدن کار بدی است .
شوهرم مرا دائم کتک می زند و انتظار دارد که من به خواسته های او عمل بکنم. آیا از زنی که کتک می خورد می توان از او انتظار داشت که حقوق شوهرش را رعایت کند ؟
پاسخ – خیر. زنی که کتک می خورد توان رعایت حقوق مردش را ندارد زیرا زن در صورتی می تواند به وظایف خودش عمل بکند و حقوق شوهرش را رعایت بکند که آرامش داشته باشد .آیا فردی که کتک می خورد آرامش دارد؟ امام رضا(ع) فرماید: زنان مایه ی آرامش هستند .این روایت برگرفته از آیه قرآن است که خدا از خودتان زوج هایی آفرید که در کنار آنها آرامش پیدا کنید. اگر زنی از شوهرش کتک بخورد، مایه ی آرامش نیست .یکی از مهمترین حقوق آقایان رفع نیازهای غریزی و تمکین زن است .خانمی که کتک می خورد، دچار فشارهای روحی می شود و این باعث افسردگی می شود و این افسردگی روی هورمون های جنسی شان اثر می گذارد و باعث فروکشی هورمون های جنسی می شود. و زن سرد مزاج می شود و ممکن است که دچار انزجار جنسی بشود. پس این خانم به نیازهای غریزی همسرش پاسخ نمی دهد و دود این به چشم خود آقا می رود. زن نیاز به دل خوش دارد و مرد باید به او مهربانی و محبت بکند. البته ممکن است که زن بخاطر قلدری مرد به این رابطه تن بدهد .روایت داریم : آیا کسی که زنش را مثل بنده، می زند خجالت نمی کشد ؟ اول روز کتکش می زند و در آخر روز از او تقاضای ارتباط غریزی دارد .این مرد خجالت نمی کشد ؟ آقایان دوست دارند که همسرشان با نشاط و طراوت باشد و زیبایی اش حفظ بشود.روایت داریم با زنان خودتان سخت نگیرد و حقوق آنها را رعایت کنید زیرا این باعث دوام زیبایی آنها می شود و برای حال آنها بهتر است. انگلیسی ها ضرب المثلی دارند که می گوید : زن خوب محصول شوهر خوب است. ضرب المثل دیگری می گوید :زنی که در چهل سالگی جوان است شوهر خوبی داشته است.
زنی که کتک می خورد نشاط و زیبایی اش را از دست می دهد. حضرت امیراامومنین می فرماید: در هر حالی با خانم تان مدارا کنید و همنشینی نیکویی داشته باشید برای اینکه عیش زندگی شما با صفا باشد و زندگی بهتری داشته باشید. ضرب المثلی داریم که وقتی زن در خانه خوشحال است از در و دیوار شادی می بارد. زنی که کتک می خورد نه می تواند همسر خوبی برای شوهرش و نه مادر خوبی برای بچه هایش باشد. ما داریم که زنانی که کتک می خورند دق ودلی هایشان را سر فرزندان شان می آورند یعنی خودش کتک می خورد و بچه هایش را کتک می زند.
در مورد سوره نساء آیه 34 توضیحاتی بفرمایید .
پاسخ – در این آیه می فرماید: خانم هایی که از نشوز آنها می ترسید ، اول آنها را موعظه کنید بعد بسترتان را جدا کنید و اگر جواب نداد آنها را بزنید. زدن در این آیه واجب نیست. بعضی ها فکر می کنند که این دستور خداست. در حالیکه این تجویز است نه وجوب .خدا به آقا اجازه داده است نه اینکه واجب کرده است. زدن برای زن ستمدیده و مظلوم نیست بلکه برای زن ناشزه است .زن ناشزه یعنی زنی حقوق واجب مردش را بدون عذر رعایت نکند که مهترین مصداق آن بحث تمکین جنسی و تمکین خاص است . مثلا مردی خیلی مهربان است ،خانمش را دوست دارد و نیازهای او را برآورده می کند، ولی زن او بدون دلیل موجه به نیاز مردش جواب نمی دهد . حتی در این آیه خدا مرحله به مرحله جلو می آید و می فرماید که اول او را موعظه کن و بعد با او قهر کن. حرف نزدن آقا برای خانم خیلی سخت است .مرد مهربانی که به این دو مرحله عمل کند، به مرحله ی سوم نیازی پیدا نمی کند .پس این یک حکم مقطعی و گذرا است. نوع زدن هم مهم است .دشمنان اسلام این آیه شریفه را پیراهن عثمان کرده اند و به اسلام توهین می کنند. متاسفانه بعضی ها که مطالعاتی در دین اسلام ندارند آنرا قبول کرده اند. فردی از امام سجاد(ع) در این مورد سوال کرد و امام چوب مسواکی در دست داشتند و به شانه فرد زدند و فرمود که منظور از زدن، این و شبیه این است و ضربه باید ملایم باشد. در روایت فرمودند : منظور زدن سبک است. در فقه ما در مواردی اجازه داده اند که اولیاء، بچه ها را تنبیه بدنی بکنند البته شرایط دارد. زدن نباید طوری باشد که بدن سرخ ،سیاه یا کبود بشود. و اگر این اتفاق بیفتد والدین باید دیه بدهند . خیلی از آقایان به خانم هایشان بدهکار هستند .مرحوم نجفی در کتاب جواهر الکلام می فرمایند که این زدن نباید برای خنک شدن دل باشد بلکه باید برای اصلاح باشد. در ادامه ی آیه داریم که اگر در مرحله ی دوم زن تمکین کرد ، شما حق ندارید به او ستم روا دارید. ما مسائل دینی را نمی دانیم و مطالعه نمی کنیم. یک وقت مردی بیمار است و می خواهد بزند و دنبال بهانه می گیرد. این افراد زیر بار نمی رود. اما کسانی که دل پاکی دارند اینها را می پذیرند. پس این آیه، برای یک مرد مهربانی است که حقوق زنش را رعایت می کند. ممکن است که خانم مشکل جسمی یا روحی داشته باشد که باید مشکل را حل کند .اهرم فشار منحصر به اسلام نیست . حتی در کشورهای اروپایی و غربی هم همین طور است که اگر با راه مسالمت آمیز مشکل حل نشد به سراغ اهرم فشار می روند.
عده ای سوال می کنند که آیا این امر تمکین این قدر مهم است که خدا باید جواز زدن به آقایان را بدهد. ممکن است که خانمی بگوید که برآوردن غریزه جنسی یک حرکت حیوانی است. این امر در ظاهر مهم نیست ولی در واقع خیلی مهم است. این به ویژگی عشق بازی آقایان برمی گردد زیرا اولویت اول برای مرد غرایزش است .یک وقت خانم برای آقا غذا نمی پزد، آقا به رستوران یا خانه ی مادرش می رود و غذا می خورد این کار خیلی آفت ندارد، ولی حالا یک وقت خانم نیاز غرایز شوهرش را برآورده نمی کند ، زمینه برای انحراف آقا مهیا می شود .اگر آقا با خانمی ارتباط برقرار کند ممکن است که آلوده بشود و دود این کار به چشم خانم هم می رود. بدتر اینکه اگر آقا با خانمی ارتباط برقرار کند و همسرش بفهمد ، خانم بخاطر حس تملکی که دارد افسرده می شود و مشکلاتی برایش ایجاد می شود. 80 درصد مشکلات انسانها روحی و روانی یا روان تنی است. پس این امر مهمی است .این دستور العمل قرآن به نفع خانم ها است و می خواهد از آفت هایی آن جلوگیری کند. گاهی معلم شاگردش را تنبیه می کند و این به نفع شاگرد است .
زنی که با موعظه و قهر به راه نمی آید، آیا با زدن چوب مسواک به راه می آید ؟
پاسخ – بله . فرض ما در این مسئله این است که مردی اینکار را می کند که بسیار مهربان و عطوف است و سالهای سال محبت داشته است و برخوردهای چکشی نداشته است . الان بعد از موعظه و قهر گوشزدی به خانم می کند و مثلا با انگشت به شانه ی او می زند و این روی خانم خیلی اثرمی گذارد زیرا این خانم به جز مهربانی از آقا رفتاری ندیده است .مثلا پسر کوچکی که پدر تابحال او را کتک نزده است وهمیشه با او مهربان بوده است و الان پسر کاری کرده است که باعث شده پدر گوشزدی به او بکند، این کار خیلی روی بچه اثر می گذارد . زیرا قبلا این کار را از پدر ندیده است. برعکس پسری هم هست که پدر او را می زند و او می خندد. این کتک اثری روی این بچه نمی گذارد.
اگر خانم بعد از این مرحله موعظه ،قهر و زدن ،باز تمکین نکرد، چه باید کرد ؟
پاسخ – در ادامه ی آیه 35 سوره ی نساء خداوند تجویز می کند که مطلب به خانواده ها گفته بشود و خانواده ها حکمی قرار بدهند . خدا می فرماید :اگر این مشکل(عدم تمکین) حل نشد خانواده ها حکمی از خانواده ها قرار بدهند .اگر قصد آنها اصلاح باشد خداوند به آنها اصلاح می دهد . پس در اینجا مشکل با حکمیت حل می شود. اسلام می خواهد این مسئله ی خصوصی تا آنجا که امکان دارد بین زن و مرد حل بشود.
 
 
 
 
 

No comments: