آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Sunday, March 10, 2013

دلیل سکوت وزیران فارسیوان

 آیا علـــت ســـکوت وزیران فـــارسی زبان در مقـــابل فـــارسی زدایی کـــرزی ترس بود یا ننـــگ و غـــیرت افغـــانی!؟






توجه شما را به سخنرانی جلالتماب کرزی در مجلس شوری وزیران که به مناسبت بررسی اصطلاحات مانوس و نامانوس دایر شده بود جلب می کنیم.

وزیر صاحب های محترم سلام !
خصوصاً امروز روی صحبتم طرف وزیر صاحبان فارسیوان است .
متاسفانه که معضله پوهنتون و دانشگاه هنوز از ذهن مطبوعات بیرون نشده و یکعده عناصر تفرقه انداز ازین معضله به نفع شان استفاده کرده و در آن نان مراد می پزند.
حالا من مجبور شدم در جواب آنهایکه سنگ برتری زبان فارسی را به سینه کوبیده از " قند پارسی سخن " گفته دانشگاه را بر پوهنتون ترجیح میدهند به مقابله برخاسته و از جناب های شان خواهش کنم  که قبول زحمت فرموده سری به تاریخ معاصر افغانستان و کشور های همسایه بزنند.
یک قرن پیش از شبه قاره هند گرفته تا ایران و ترکیه همه این ممالک مستعمره انگلیس بودند و دار و ندار مادی و معنوی شان را امتعه صادراتی انگلیسی تشکیل میداد.
قبل از استیلای انگلیس درین ممالک یگانه امکان سواد آموزی برای مردان فقط رفتن به مساجد و یا مدارس دینی بود و با مستقر شدن نظام اجتماعی غربی چیزی بنام سکول و یونیورسیتی درینجا رایج گشت که نام شان هم همراه با خود شان درین ممالک وارد شدند.
سالهای درازی چیزی بنام پوهنتون و دانشگاه اصلاً وجود نداشت و برای اولین بار در افغانستان بنیان گذاران پشتو تولنه استعمال کلمه انگلیسی یونیورسیتی را مغایر غیرت افغانی پنداشته و بجای آن اصطلاح پوهنتون را بکار بردند
چندی نگذشت که ایرانی ها طبق خصلت ذاتی شان که دزدی و غارت امتعه مادی و معنوی دیگران است به غارت کلمه پوهنتون دست زده و آن را بفارسی دانشگاه ترجمه کرده و با نهایت چشم سفیدی و دیده درایی ادعا نمودند که کلمه دانشگاه را اول آنها بکار برده بودند.
مگر در قسمت سید جمال الدین افغانی همین کار را نکردند !؟
حتی برای درست جلوه دادن ادعای دروغین شان نام شهر سید آباد را به اسد آباد تغیر دادند چون شنیده بودند که سید جمال الدین از قریه اسعد آباد کنر است ولی درست نمی فهمیدند که نام آن محل اسعد آباد است و نه اسدآباد.
بهر صورت غیرت افغانی من بمن اجازه نمیدهد که نیم خورده ایرانی ها را که اصل آن هم از خودم بوده نشخوار کرده و دانشگاه کابل بگویم ، پدران ما پوهنتون کابل گفته اند و ما هم راهشان ادامه خواهیم داد.
                             لکه ونه مستقیم پخپل مکان یم ...که خزان راباندی راشی که بهار
اما این نظر شخصی بنده است و من بهیچ صورت تصمیم ندارم که آنرا بالای دیگران تحمیل کنم چون ما بفضل خداوند در یک نظام دیموکراسی به سر می بریم که هر کسی می تواند مطابق فکر و اندیشه خود عمل کند.
حالا اگر فقط سه نفر از وزیران فارسیوان مخالفت شان را با نظر بنده با ایستادن بر سر جایشان اظهار دارند من از عملی کردن فرمان جدید صرفنظر کرده و در آینده خودم نیز بجای پوهنتون دانشگاه خواهم گفت.
اما خیلی جای تعجب بود که یک نفر از وزیران فارسی زبان هم از جایشان تکان نخورده و همه با سران خمیده و نگاه های به زمین دوخته بر سر جاه هایشان میخکوب شده بودند.
من نمی توانم  تصور کنم که علت سکوت آنها ترس از کرزی بوده چون در میان ایشان دو نفر مجاهد جان بکف و جنگسالار تقاعدی هم تشریف داشتند که حتی از توپ و تانک روس هراسی نداشتند پس حالا چطور ممکن خواهد بود که از پف و پتاق کرزی ترسیده باشند.
همچنین خیلی جای تعجب بود که کرزی این گرگ باران دیده که هر قدمش را ده بار می سنجد با چه جراتی دست به چنین قمار بزرگ زده و اجرای فرمانش را به نظر وزیران فارسیوان مشروط می گرداند !؟
ما همه کرزی را بخوبی می شناسیم که او در فنون مداری گری ، چشم بندی و مارگیری در مدارس نامدار و مشهور سند و پنجاب پاکستان تحصيلاتش را به پايان رسانيده و به اخذ مدارک عالی علمی و هنری درين فنون توفيق يافته و به دعای پير طريقت حضرت صبغت الله مجددی هميش درکارهايش موفق بوده و هرگاه که خواسته شير را به قير و قير را به شير تبديل کرده ، کلاه احمد را به سر محمود مانده و ده سر تر کرده ويکی هم کل نکرده ، آب و آتش را يکجا کرده دران نان مراد پخته و دود و خاکسترش را به چشم دشمنان زده.
پس حالا هم عقل سلیم انسانی قبول نمی کند که کرزی برای حرف مفت چنین قمار بزرگ بزند بلکه باز هم دست به نیرنگ شیطانی زده و در زیر کاسه اش نیم  کاسه ای را پنهان  کرده.
کرزی همان روزی که تصمیم به دایر کردن این جلسه گرفته بود با مولوی بول الدین ادراری تلفونی تماس گرفته و از وی خواهش فرستان یک بوتل از آن مایع زرد رنگ را می کند.
بعداً هشت خریطه پلاستیکی کوچک را از آن مایع پر کرده و با سر سوزن شگاف کوچک در آنها تعبیه کرده خریطه ها را در بین اسفنج و رویکش تکه ای چوکی های وزیران فارسیوان قرار میدهد.
بعد از گذشت نیم ساعت از جلسه وزیران فارسیوان یک رطوبتی را در تحت معقد شان احساس کرده و بوی عطری به مشام شان می رسد بیچارها گمان می برند که فصل پیری و ضعیریست و گرده و مثانه هم آنطوری که در جوانی در اختیار صاحبان بود دیگر نیست.
یکی بسوی دیگری نگاه کرده و نگاه هایشان از حالت رقتبار شان به همدیگر حکایت می کنند و همه فقط یک فکر در سر دارند و در دلشان نزد خدا دعا می کنند که روی کدام علت مجبور به ایستادن بر سر جایشان نگردند.
در همین لحظه صدای کرزی را می شنوند که می گوید :
" حالا اگر فقط سه نفر از وزیران فارسیوان مخالفت شان را با نظر بنده با ایستادن بر سر جایشان اظهار دارند من از عملی کردن فرمان جدید صرفنظر کرده و در آینده خودم نیز بجای پوهنتون دانشگاه خواهم گفت.
آنها با قید کردن نفس ها در سینه فقط ختم جلسه را ثانیه شماری کرده و بعد ازینکه دیگر وزیران صالون را ترک گفتند همه به یکبارگی موبایل ها را از جیب بیرون آورده و از اقارب شان درخواست فرستان یک پطلون خشک را کردند.
به این صورت باز هم مداری کرزی بر سر وزیران فارسیوان کلاه مانده و همه را به دریا برده خشک پس آورد.
با تقــــــــــــديم حـــــــــــرمت
حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانی


No comments: