بهارسعیدبهار باز دو پشتاره خار می گذرد
به شانه شاخه ی خشک چنار، می گذرد
به شانه شاخه ی خشک چنار، می گذرد
کسی نرفته بیارد دو غنچه فروردین
کسی ندیده که اسفند پار می گذرد
کسی ندیده که اسفند پار می گذرد
و آب هم که امید تر درختان بود
دهان خشک ازین جویبار میگذرد
دهان خشک ازین جویبار میگذرد
یکی لگد بزند سرنوشت فردا را
دگر ز چاره ی زخمش کنار می گذرد
دگر ز چاره ی زخمش کنار می گذرد
یکی زمین و زمان را سوار بر اسپش
سر ِ ستاره ی دنباله دار می گذرد
سر ِ ستاره ی دنباله دار می گذرد
گرسنگی که به هر چاشت کودکی بخورد
ز راه کوچه ی ما بار بار می گذرد
ز راه کوچه ی ما بار بار می گذرد
شبانه، شهرم و لنگیدن گدایانش
ز پیش دیده چه رخشاره وار می گذرد
ز پیش دیده چه رخشاره وار می گذرد
مگو که «می گذرد شام و روز می آید» که شام «می گذرد» ها چه تار می گذرد
شبی شمردم و دیدم که روز تا برسد
شمار مردن من از شمار می گذرد
شمار مردن من از شمار می گذرد
17- آذر- 1391
« رخشاره » واژه ی پارسی است برای « فیلم » انگلیسی
« رخشاره » واژه ی پارسی است برای « فیلم » انگلیسی
No comments:
Post a Comment