آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Sunday, January 20, 2013

درشناختی بنيادينه های ستم بر زنان

سليمان راوش
محقق آگاه و دارای وسعت نظر چون موضوع تحقيقش ريشه يابی ستم بر زنان مسلمان است ، بر خود واجب می داند که که چگونگی پيدايش زن و حقوق و مقام زن را در کتاب مسلمانان يعنی در قرآن جستجو نمايد . او لازم نمی بيند که از تورات و انجيل آغاز نمايد به ويژه به تورات کتاب يهوديان مراجع نمايد.


  زيرا کتاب مسلمانان  کاپی تورات به ويژه در رابط به نوع آفر ينش انسان است و انجيل عيسی که در ساير مقررات شرعی با تورات و قرآن تفاوت های حتی می توان گفت ماهوی دارد با آنکه گويا از يک منبع نزول يافته است.  اما در زمينه خلقت انسان و آنهم انسان زن پيروی از تورات نموده است ، و قرآن عينأ مانند ساير احکام دينی اين موضوع را نيز از دو کتاب ذکر شده کاپی کرده است .
زن در تورات و قرآن موجود نفرين شده از سوی الله به شمار می آيد . محقق و پژوهشگر اين موضوع را يعنی خلقت زن را در روايات اسلامی چنين می خواند: « . . . و الله آدم را در بهشت مقر داد که در آن تنها همی رفت و همسری نداشت که بدو آرام گيرد و لحظه ای بخفت و چون بيدار شد زنی را بالای سر خود  نشسته ديد که الله از دنده ء او خلق کرده بود و از او پرسيد : ( کيستی ؟ )
گفت : زنی هستم.
گفت برای چه خلق شدی ؟
 گفت : تا به من آرام گيری .
و فرشتکان که مقدار علم آدم را دانسته بودند پرسيدند : ای آدم نام او چه باشد؟
گفت : ( حوا)
گفتند: چرا حوا
گفت :از آنرو که از زنده ای آفريده شده .
از ابن اسحاق روايت شده است که وقتی الله عزو جل با ابليس عتاب کرد و نامها را  به آدم بياموخت به گفته ء اهل تورات و ديگر مطلعان خوابی بر او انداخت  انگاه يک دنده ء او را از طرف چپ بگرفت و جای آن گوشت پر نمود و آدم همچنان به خواب بود تا بيدار شد تا خدا از دنده ء وی حوا را بيافريد و زنی شد که بدو آرام گيرد و چون خواب از او برفت و بر خاست وی را پهلوی خويش ديد وچنانکه گفته اند و الله بهتر داند گفت : ( گوشت و خون و همسرم) و بدو آرام گرفت ( يعنی که آميزش کرد . م ) و چون الله وی را همسری داد که بدو آرام گرفت گفت : ( ای آدم تو وهمسرت در بهشت مقـر گيرد .» 1
برای پژوهشگری که مسايل را می خواهد موشکافانه بررسی نمايد به وضاحت مشاهده می کند که   توطئه عليه زنان   از افسانه پيدايش آدم حوا آغاز می يابد. چطور؟
بخاطر اينکه  اولين  خلقت انسان را به وسيله خدا خلاف تمام نورم های عقل، مرد را،  که همانا آدم باشد بر شمره اند . برای یک لحظه محقق ، در اينجا نظريه علمی و منطقی ( داروين ) را کنار می گذارد، که بنا بر اين نظريه :« . . . انسان  از تکامل حيوانات پديد آمده و يکی از شاخه های ميمون های قديمی است ، بدين معنی که يکی از پستانداران در پيدا کردن غذا و پناهگاه مهارت پيشتری نشان داد و در گرفتن شکار پاهای جلو خود را بکار برد  و تدريجأ پای خود را مبدل به نوعی دست کرد و پس از تمرين های متمادی توانست بدن خود را روی ران های عقبی راست نگهدارد . اين کار به حد دشوار است که هنوز اطفال کوچک بايد مدتی آنرا تمرين کنند . این ، موجود شکارچی ماهری بود ، بطوری دسته جمعی حرکت می کرد و هنگام بروز خطر ، اصوات عجيبی از خود در می آورد . اين حيوان که نيمه حيوان وانسان بوده نخستين جد ماست.» ا ز طرف ديگر دانشمندان مراحل تکامل زمين و انچه در اوست و انسان را اين گونه بيان می دارند : « . . .  دانشمندان به کمک دو علم زمين شناسی و ديرين شناسی ، نشان داده اند که سطح زمين شاهد تغيیرات و تحولات فراوان بوده است و تاريخ اين تحولات را چنين می نويسند :
 1 ـ قديم ترين دوران که ( آر کئو زو ئيک)  نام دارد ، دو هزار مليون سال طول کشیده و فاقد آثار جانداران است .
2 ـ  دوران بعدی ( پرو ترو زو ئيک ) است که هزار مليون سال طول کشيده و دارای آثار گياهها و جانوران ساده دريايی است .
3 ـ دوران بعد ( پالئوزوئيک ) نام دارد که 360 ميلون سال طول کشید و دارايی آثاری بسیاری از انواع جانوران بی مهره و ماهی ها و سپس دو زيستان و بدن خزندگان است .
4 ـ دوران ( مزو زوئيک) است که 150 ميليون سال طول کشيده و درايی آثار انواع خزندگان و آثار نخستين پستانداران ، و پرندهگان تخم گذار و بلاخره نخستين پستانداران دارايی رحم است .
5 ـ  دوران ( سنو زوئيک) که 75  مليون سال طول کشيده و اکنون نيز ادامه دارد و دارای آثاری همه گونه پستاندار و انسان نما ها ست. در حدود يک ميليون سال آخر دوران  سنوزوئيک آثار نوع آدمی يافت شده است .»3
  و اين را هم ناديده می انگارد که امروز علم به کشف ژنتيک مهاجهرت انسان ها در جغرافيايی مختلف در ادوار پيشتر از هزاران سال قبل از خلق آدم و حوا مذهبيون نايل آمده اند ، کاری هم به کشفيات استخوانهای انسان و حيوانات که قدامت انها به ميليون سال می رسد، يعنی به دوران که هزار پشت آدم و حوا در زمين تولد نيافته بود ، وشايد هزاران سال  پيش از روزيکه آدم را از سرزمين هند  به صحرای سينا  تعبيد نموده بودند، ندارد. زيرا به يک محقق معلوم است که  بر اساس نوشته تورات ، آدم و حوا 5800 سال پيش  از باغ عدن که در سرزمين شوش واقع بوده است به صحرای سينا تعبيد شده اند  در حاليکه کشفيات باستانشناسی در افغانستان ، تاجيکستان ، و ايران ، هند و چين را بجايش می گذاريم که از تمدن تا ده هزار سال پيش خبر می دهد، يعنی از پنج هزار سال پيش از ساختن آدم و حوا از سوی الله. محقق همه اينها را کنار می گذارد  و فقط بحث خويش را روی چرنديات  خنده آوری  مقولات دين سالاران در مورد زنان ادامه داده و آنرا تحليل می نمايد تا ريشه ستم بر زن را در دين يافته باشد .
با ناديده گرفتن دانش های عصر و کشفيات عينی ، صرف در حدود ملاحظات دينی محقق به خود حق می دهد که بپرسد چرا بايد الله اول مرد را خلق کرده باشد ، در حاليکه بايد زن را خلق کرده باشد و از دامن زن مرد را می آفرید. و اين امر می توانست منطقی هم باشد . چنانکه از دامن مريم عيسی را خلق کرد . و گذشته از آن ملاحظه ميگردد که در نباتات و حيوانات هم همين پروسه وجود داشته است که جنس مادينه افتخاری مادر بودن را دارد.
چرا اينجا تقلب به بيان آمده و توطئه ننگ آلودی  البته صرف برای مرد صورت گرفته است . بخاطری اينکه هميشه کتاب نويسان دين مرد ها بودند ، پيغمبران ، آنها برای اينکه زن را زبون و خلقت آن را برای ارضای شهوات و خواسته های خود توجيه کرده باشند بهر حال حتی از زاييدن هم دريغ نکرده اند ، اما برای آنکه از اين شرمندگی کاسته باشند ، بجای " آنجایی" خود قبرغه را مجرای زايش نام برده اند ، در حاليکه حداقل يک شکاف برابر به نوک سوزن هم در قبرغه شان الله  برای اين اثبات باقی نگذاشته است . آنهم از قبرغه چپ  نه راست تا بتوانند بگويند که :« ـ زن از دنده ای خلق شده که راستی پذير نيست ، پس اگر با کجی او بسازی ، ساخته ای، و اگر خواهی به راستیيش باز آوری او را می شکنی ، و چاره اش طلاق است 4
اينجاست که  کتاب سازان نرينه طی قرون ها توانستند فارغبالان عقل وانديشه رادر  دستگاه توليدات فکری خويش مزد بگير استخدام نمايند.
 افسانه پيدايش انسان  را محقق از لحاظ دين ادامه می دهد تا باز يابد که ديگر چه دسته گلی به آب داده شده است . پژوهشگر در خلال تحقيق ،  پاسخ ها و پرسش های  را که درهنگام بررسی و مطالعه ء منابع و متون در نزدش پيدا می شود ، که قابل رد و يا تائيد است و يا سوال بر انگيز می باشد ، جهت افشای ماهيت  احاديث و احکام و روشن نمودن آن برای قضاوت  ها  با خط درشت اما بسیار خلاصه یاد داشت بر می دارد و درمتن بررسی  های خويش می گنجاند.  اين امر باعث خواهد شد که خواننده ی يک اثر تحقيقی خود در باره حق و باطل روايات آسمانی و زمينی بيانديشد و قضاوت نمايد و تصميم بگيرد. و اکنون محقق کار خود را در رابطه به افسانه ای پیدايش انسان ادامه می دهد.تا ادعای لعنت زن  از سوی الله را در يابد . 
 در کتب اربعه  گناه خوردن ميوه ای ممنوع جنت نيز به گرد زن افتاده و زن از سوی الله وتعالی لعنت شده است .
  مهم تر آنکه الله تعالی مرد را بندهء خود خطاب می کند و زن را مثل اينکه در نزد الله تعالی موجود  ديگری باشد مانند آدم خطاب نمی دارد .  محقق در تاريخ طبری و تاريخ ابن اثير چنين می خواند :« . . . از وهب بن منبه روايت کرده اند که : وقتی الله عزوجل  آدم و همسرش را را در بهشت مقر داد و گفت از ميوهء اين درخت نخوريد ، شاخه های درخت ممنوع در هم پيچيد ه بود و فرشتگان از ميوه ء آن می خوردند (( آيا  وهب بن منبه از جنت آمده و يا ايشان در آنجا تشريف داشتند !!!))  و همان ميوه بود که الله  آدم و حوا را از خورد آن منع کرده بود . و چون ابليس خواست که آنها را به گناه افگند  به دهان مار رفت  و مار چهار پا داشت و چون يک تختی تنومند بود  ( اين مار در کجا بود در جنت يا در دوزخ يا در عرش پس جنت هم مار داشته )، وقتی مار به بهشت در آمد   ابليس از درون آن بر آمد و از ميوهء اين درخت ممنوع بر گرفت و پيش حوا برد و گفت : « ببين ميوهء اين درخت چه خوش بو و خوشمزه و خوشرنگ است» و حوا بخورد و آدم نيز از آن بخورد  و عورتهای شان نمايان شد و آدم به دل درخت پناه برد و پروردگارش ندا داد :
آدم کجايی ؟
گفت :پرورد گارا من اينجا يم
گفت : چرا بيرون نيايی ؟
پاسخ داد : پروردگارا از تو شرم دارم .
( آدم از کجا می فهميد که عريانی عورت شرم است  کی برای او گفته بود که عورت انسان شرم است . و هنگامی که ا بلیس از دهن مار برآمد  اينقدر ملائک  کجا بودند و الله چه مصروفیت داشت که مانع ابلیس نشد )
خداوند گفت : ملعون باد زمينی که از آن آفريده شدی و درخت را نيز لعنت کرد و ميوهء آن خار شد .
(چرا زمين لعنت شد  و درخت بی زبان چه گناه کرده بود )
و الله عزوجل فرمود :  ای حوا تو که بنده ء مرا فريب دادی با کراهت آبستن شوی و به هنگام وضع پيوسته در خطر مرگ باشی. ( اگر آدم بنده الله است  پس حوا بنده الله نيست .  دوم : ايا ابستن شدن یک زن عمل ناپسند  و زشت است؟ سوم : آيا ساير پستانداران هم بنده الله را فريب داده اند که هنگام وضع حمل درد می کشند )
 و به مار گفت : تو که ملعون به شکمت در آمد و بنده مرا فريب داد ملعون خواهی بود و پاهايت شکمت شود و روزيت در خاک باشد ، دشمن بنی آدم باشی و آنها نيز دشمن تو باشند هر جا یکيشان را ببینی پاشنه ء او را بگزی و هر جا ترا ببينند سرت را بکوبند .»  5
  ( بسیار خوب مار گناه کرد  و پاهایش  شکمش شد . اما ديگر کرم ها  و خزندگان که به شکم می خزند چه گناه کرده اند . کدام ملعون در شکم اینها در آمده است . )
عين مطلب را طبری از قول جمعی از اصحاب پيغمبر و ابن مسعود و محمد بن قيس نيز روايت کرده است . در روايت   محمد بن قيس چنين آمده است که گويا الله بالای بنده خود آدم بانگ ميزند که : « چرا ميوهء را که منع کرده بودم خوردی؟
آدم گفت : خدايا حوا به من خورانيد .
الله به حوا گفت : چرا به او خورانيدی ؟
گفت مار به من فرمان داد.
به مار گفت چرا به او فرمان دادی ؟
گفت ابليس به من فرمان داد .
الله گفت : معلعون و مطرود باد و تو ای حوا که درخت را خونين کردی با هر هلال خونين شوی . . . . »6
( اگر زنان جزأ هر ماه حيض می بينند . پس چرا ديگر پستاندران هم هر ماه حيض می شوند ؟)
از افسانه پيدايش آدم مطابق روايات اديان سامی ، محقق روی چند مسله  بايد  انگشت بگذارد تا بتواند حقايق  رابرای ديگران از جمله برای خود زنان روشن بسازد . اول : زايش  زن از قبرغه مرد که نمی تواند  هيچ عقلی و  منطقی آنرا باور کند اما چرا  اين افسانه به يک حقيقت آسمانی تبديل يافته با يد واضح شود.
دوم اينکه برای محقق خيلی مهم است که زنان بايد بدانند که مطابق دين اين موصوفه ها در پهلوی مار و ابليس به لعنت الله گرفتار اند . و ديگران که ادعای آزادی را در مذهب و دين می دانند  ، بايد بخوانند که  زن برای مرد آفرِيده شده و بنده الله تنها مرد است .
 چارم اينکه مادر شدن هم در دين عمل زشت و ناپسند است ، چون که الله به حوا گفته که ( با کراهت ابستن شوی و پيوسته در خطر مرگ باشی).
اينجاست که محقق ريشه اين ظلم بر زن ،موجود يکه دوام زندگی و حيات وابسته به وجود اوست  که اگر او نمی بود نه آدم  بودو نه حيوان ونه گياه ، را بايد کشف کند و اشکار سازد . پس چه بايد کرد ؟
پژوهشگر به ادامه ی تحقيق خود درمی يابد که اين ستم و ظلم بر زن تنها در دين اسلام يا از سوی الله مسلمانان نيست و تنها الله نيست که بر زن ظلم را حلال ساخته است . بلکه  در تمام اديان به ويژه اديان  سامی زن محکوم است  . اما در هردين ، شکل ستم زن بگونه ء متفاوت به عمل آمده است ، مثلأ در اديان سامی فقط در عسيويت است که آنهم در گفتار شخصی عيسی که بر زن ستم را روا نميدارد  اما پيروان بعدی او که انجيل راتوراتی ساخته اند  ستم بر زن را مطابق تورات خلاف نظرات عيسی روا دانسته اند . مثلأ  عيسی  حتی زانيه را مبرا از نکوهش می داند و مانند موسی و محمد قابل سنگسار نمی شمرد  ، چنانچه که  در انجيل امده است که : « کاتبان فريسيان زنی را که در زنا گرفته شده بود پيش او ( عيسی) آوردند و به او گفتند : موسی در تورات به ما حکم کرده است که چنين زنان سنگسار شوند . تو چه می گويی ؟ و عيسی گفت : در اين صورت شما هم چنين کنيد ، بشرط اينکه سنگ اول را کسی بر او اندازد که خود زنا نکرده باشد ، و آنان تا به آخر يکی يکی بيرون رفتند . » 7
ادامه دارد - - -

No comments: