آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Monday, January 28, 2013

عطا محمد نور ، یک تیر به دونشان

اینبار چهره های سیاسی با محوریت عطا محمد نور والی بلخ در مزار شریف گرد هم آمدند. این گردهمایی ظاهرا سر آغاز تغییر معادلات سیاسی در افغانستان بوده و رنگ و بوی انتخاباتی را به همراه دارد.


اکنون عطا محمد نور نامزدی را رد نمی کند و همچنین سران جبهه ملی پشتیبانی را. رییس جبهه ملی از آینده هشدار می دهد در حالیکه جنرال دوستم از گذشته گلا یه دارد.
شفافیت انتخابات آینده ، رهبر حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان را هم نگران ساخت. در کنار این موارد نمایندگان این دو جریان سیاسی هم از مداخله حکومت در روند انتخابات آینده اظهار نظر کردند. این در حالی است که سخنگوی حکومتی همکاری دفتر اجرایی رییس جمهور و دارلانشاء شورای وزیران را با کمسیون مستقل انتخابات اعلام داشت.
اما گفته می شود که رییس کمسیون مستقل انتخابات با استفاده کارتهای رای دهی گذشته در انتخابات آینده موافق نیست.
اکنون پرسشها این است. آیا تصمیم این نشست بر سرنوشت انتخابات موثر واقع خواهد شد؟ و آیا استفاده از کارتها دوره قبل زمینه ساز تقلب خواهد بود؟ و در آخر با چه عملکردی می توان باورمندی نسبت به انتخابات و مردم سالاری را در اذهان عامه تقویت کرد؟
خانم فوزیه کوفی در پاسخ به این سوال (هدف اصلی این نشست از دیدگاه شما چه بوده است ؟) گفت: اساسا از امروز تا آغاز پروسه رسمی انتخابات مواردی است که که هم گروه های مسلکی و هم گروه های سیاسی باید به آن دست یابند.
یکی از این موارد تشکیل ایتلاف ها و گروه های سیاسی برای بدیل سازسی است. من بر این باور هستم که هر اقدام دیگری از امروز تا برگذاری انتخابات به جهت تغییربه اندازه ی ایجاد یک پروسه که برای تیم حاکم بدیل شود کمک کننده نخواهد بود.
من فکر می کنم گرد همایی رهبران و گروه های متفاوت سیاسی هر چند با افکاری متفاوت و گاهی اوقات گذشته کاری تشنج زا به خصوص در این مقطع زمانی که ما درواقع در یک آزمون بزرگ قرار داریم به این جهت که هم جامعه جهانی در ماندن در افغانستان دیگر علاقه مند نیست و هم طالب ممکن است با حمایات گسترده تر وارد صحنه شود لذا ما نیاز داریم که حلقات و گروه های سیاسی متفاوت گرد هم جمع شوند و یک بدیلی را برای سال 2014 هنگامیکه ما به سمت انتخابات می رویم ارایه دهیم.
من باورم این است که هیچ گروه یا فردی به تنهایی و با به دور از وابستگی های قومی و منطقه ای نمی تواند در افغانستان حاکمیت کند. چنانچه ما امروز شاهد هستیم یکی از اتهاماتی که به حکومت فعلی وارد است این است که آنها بیشتر از آدرس نمایندگی به مردم درغالبهای کوچک جای گرفتند. بنابراین به نظر من این نشستها البته هم فکر با مردم باید گسترده تر شود.
البته زمانیکه این فکر نا متجانس باشد و نقاط مشترکشان کمتر باشد. اما تجربه نشان می دهد که برای راه یافتن و سهم گرفتن در انتخابات ممکن است که آنها گرد هم جمع شوند اما بعد از انتخابات ممکن است برای ادامه کار و حکومت داری تفاهم و اهداف مشترک با یکدیگر نداشته بلاشند. به طوریکه ما امروز تجربه داریم کمتر کسانی در حکومت فعلی هستند که با هم افکار مشترک داشته باشند.
خانم کوفی چقدر به تجربیات گذشته باور دارید؟
البته اگر نسل حاکم در فضای سیاسی افغانستان را به سه کتگوری تقسیم کنیم یعنی آنهایی که نسل اول سیاست هستند که هنوزهم به نحوی در سیاست افغانستان تاثیر دارند و نسل دوم و سوم سیاست یعنی ان جوانهایی که تازه وارد سیاست شده اند هستند.
در کشورهای دیگر به این شکل است که یک زعیم یا عضو پارلمان و یا یک رهبر سیاسی به طور مثال اگر دوره فعالیت اش تمام شود و دیگر قدرت سیاسی نداشته باشد لذا به یک شهروند عادی تبدیل می شود. اما در افغانستان تا کنون سیاستمداران ما به شهروند عادی تبدیل نشده اند یعنی همیشه تا زمانی که نابود می شوند در صحنه سیاست باقی می مانند که آنها همان نسل اول سیاسی افغانستان هستند.
نسل اول سیاسی افغانستان و تا حدودی نسل دوم هنوز هم به یک روش اصول مدار نرسیده اند به این معنا که در نتیجه یک گفتگوی طولانی باید به یک سری توافقات نسبی برسند هنوز این اصول و روش پیدا نشده است. من امیدوارهستم که ما در انتخابات 2014 شاهد آن باشیم.
به عقیده من ما بسیاری از برخوردهای ما نسبی است با توجه به اینکه ما اصول کلی را هنوز در افغانستان نهادینه نکردیم لذا برخوردهای ما نسبی است. مثلا احزابی که تا پنجاه یا شصت درصد با هم وجه مشترک دارند از لحاظ برنامه ای با یکدیگر متحد می شوند و همین طور شخصیتهای سیاسی نیز به همین شکل. اما من بعنوان شخصی که خود را نسل سوم سیاست می دانم باورم این است که تشکیل ایتلاف سیاسی یا به اصطلاح به یک اجماع سیاسی رسیدن با طرفهای سیاسی دیگر به منظور یارگیری این پروسه طولانی است. یعنی فقط یک پروسه سمبلیک یا یک پروسه رقابتی با جانب مقابل نمی تواند باشد.
البته در جهت رقابت ممکن است این نشستها تاثیر گذار باشد اما بعد از پیروزی چه؟ اما پاسخی که مردم می خواهند به آن دست یابند این است که فرضا این گروه هایی که اکنون در تضاد هم هستند با یکدیگر متحد شوند و بتوانند ایتلاف بزرگی را تشکیل دهند و بعدها قدرت را هم تصاحب کنند آیا بر آن نقاطی که با تکیه بر آن با یکدیگر اکنون متحد شده اند باقی خواهند ماند؟ آیا اتحاد انها فقط به منظور به دست آوردن قدرت است؟ البته یکی از اصول سیاست به دست اوردن قدرت است البته با در نظر داشتن حفظ برنامه ها و اهدافی که یک سیاست مدار یا گروه سیاسی برای خود دارد باید به فکر تصاحب قدرت باشد.
به نظر من نسل ما و یا آنهایی که می خواهند الفبای سیاست را تجربه کنند به نظر من در نتیجه یک وابستگی های عمیق و یا پیوندهای بسیار عمیق باید وارد سیاست شویم. به این معنا که تا زمانی که اصول هشتاد درصدی خود را در وجود طرف مقابل پیدا نکنیم ما نمی توانیم وارد سیاست شویم که الته یک پروسه بسیار طولانی است البته لازمه دموکراسی همین است که ما باید اصول و ارزشها را تا حدی نهادینه کنیم که دیگر شکننده نباشد.
البته ما نمی توانیم ار این جهت آمریکا را الگو قرار دهیم چراکه آمریکا کشوری است که در حدود سیصد سال است که دموکراسی را تجربه کرده است. اما شاهد بودید که در انتخابات گذشته از حزب دموکرات دو نفر کاندید بود هم آقای اوباما و هم خانم کلینتون بسیار با هم رقابت داشتند حتی رقابت آنها بسیار جدی تر از رقابت با جان مکی بود حتی زمانی که آقای اوباما بعنوان کاندید مطرح شد خانم کلینتون از اصول خود دور نشد. بنا اصول به حدی عمیق است و به حدی طرفهای درگیر به آن باور دارند که به آسانی شکسته نمی شود. ما در افغانستان به آن اصول کلی نرسیده ای و لذا با همان نسبیها گذاره می کنیم.
خانم کوفی ذهنیتی که در ذهن مردم عام وجود دارد این است که جریانهای سیاسی که در انتخابات وارد می شوند چه بگونه ی مستقل و چه بعنوان حامی یک نامزد خاص بر اساس یک برنامه ی تدوین شده نیست به این معنا که نمی دانند برای چهار ساله آینده چه کارهایی باید انجام دهند با این دیدگاه چقدر موافق هستید؟
البته مشکل اساسی برمی گردد به این نکته که زمینه ایجاد و تشکیل احزاب سیاسی را در قانون احزاب سیاسی بسیار فراهم ساختیم این موجب شد که احزاب زیادی هم در دوره قبلی و هم بعد از تعدیل قانون تشکیل شوند. فعلا لازمه تشکیل احزاب ده هزار امضا و تذکره است. البته اکثرا برای ثبت در وزارت عدلیه کپی از برنامه ی حزب دیگر را تقدیم می کنند با احترام به حزبهای بزرگ افغانستان البته زمانیکه شما اساس نامه احزاب مختلف را که راجیستر شده اند مطالعه می کنید متوجه می شوید که همه برنامه های یکدیگر را کپی کرده اند.
به باور من مشکل در افغانستان نبود احزاب و ایتلافها نیست مشکل بیشتر نبود برنامه ها است. یعنی ما با نبود تشکل سیاسی یعنی گروه هایی که با هم در آخرین لحظه با هم متحد شوند کم مواجه هستیم. هرچند که ما شاهد ایجاد احزاب و تشکلاتی هستیم ولی مشکل ما همان نبود برنامه است. البته من می پذیرم که حزب جنبش اسلامی افغانستان که حزبی است که از گذشته اهدافشان داشتن یک نظام غیر متمرکز بوده است. یکی از برنامه ها همین می توان باشد. اما در مورد سایر کاندیدها که انها کسانی بودندکه بعدا در سال 2009 وارد صحنه شدند.
آیا فکر می کنید که رییس جمهور کرزی هم در سال 2009 یک نظام غیر متمرکز می خواست؟
ما در هیچ یک از سخنرانیهای آقای کرزی نشیده ایم که آن یکی از برنامه هایشان باشد. ولی می خواهم به یک نکته دیگر اشاره کنم مشکل عمده ای که فعلا نظام ما با آن مواجه است نبود برنامه و یا دور نما است. حال که نظام تا سال آینده نمی تواند برنامه ارایه دهد لذا باید دورنما برای مردم ارایه کند و دورنما مساله ای است که مردم افغانستان را امیدوار می سازد و مساله که ما اکنون به آن نیاز داریم ایجاد امید درجامعه است زیرا که امید مردم افغانستان به شدت صدمه دیده است هم به دلیل اینکه مردم فکر می کنند که در سال 2014ممکن است وضعیت بدتر شود و هم به دلیل اقداماتی که از طرف کمسیون انتخابات و کسانیکه در این کمسیون دخیل هستند صورت می گیرد. بعنوان مثال مساله ثبت نام اینها آغازین گام هایی هستند برای با ثبات ساختن انتخابات 2014.
و اما حرف آخر؟
من یک جمله می خواهم بگویم که گروه کثیری از مردم افغانستان از رهبران خود در برداشت سیاسی شان در امید به آینده و ایجاد دورنما چند گام جلوتر هستند. رهبرهای سیاسی افغانستان باید یا خود را با مردم عیار بسازند یعنی همگام با مردم شوند و یا آنهایی که همگام با مردم نیستند صحنه را ترک گویند.


شبکه اطلاع رسانی افغانستان

 

No comments: