آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Monday, November 12, 2012

خواهران سونگ: زنان بانفوذ چین قرن بیستم

کری گریسی
دوشنبه 12 نوامبر 2012 - 22 آبان 1391 بی بی سی
کادر رهبری حزب کمونیست چین در حال تغییر است و انتظار نمی رود هیچ زنی بر کرسی ریاست کشور قرار بگیرد، اما در چین امروز، به نسبت صد سال پیش فرصت‌های به‌مراتب بیشتری در اختیار زنان قرار دارد.
سد سال قبل تنها راه به دست آوردن نفوذ برای زنان، ازدواج کردن با افراد قدرتمند بود، و سه خواهر از یک خانواده این مساله را به‌خوبی نشان دادند. یک طرف رودخانه
هوانگ‌پو در شانگهای پوشیده از آسمان‌خراش‌های فولادی و شیشه‌ای است، اما ساحل دیگر رودخانه را جلال و شکوه دوره استعماری فراگرفته است. یک قرن پیش، خارجی‌ها با خود سبک زندگی جذابی را به اینجا آوردند. کشتی‌های غربی دوچرخه، ماشین‌آلات و چینی‌های جوان و متجدد را با خود می‌آوردند. ماجراهایی نظیر داستان چارلی سونگ کم نبودند. او به سفری به‌دور جهان رفته و با ایده‌هایی درباره انقلاب و نقش زنان به کشور بازگشته بود. چارلی و پسرانش ناشر انجیل و از ستون‌های جامعه شانگهای بودند، و او اگر چند نسل قبل به‌دنیا آمده بود، توجهی به دخترانش نمی‌کرد.
اما او تحت تأثیر تعلیمات مبلغان آمریکایی متدیست (یکی از شاخه‌های کلیسای پروتستان) قرار گرفته بود و به فضایل مسیحی، دموکراسی و کرامت زنان اعتقاد داشت.او دخترانش را به آمریکا فرستاد تا با این مفاهیم آشنا شوند. میبل چئونگ، که فیلمی درباره خواهران سونگ را کارگردانی کرده، می‌گوید: "امید پدر به این بود که دخترانش با این باور به چین برگردند که می‌توانند این کشور و سرنوشت مردم آن – به‌خصوص سرنوشت زنانش – را تغییر دهند. با شکوفایی شانگهای، افق‌های آنها هم گسترش یافت، و در سال ۱۹۱۴، آیلینگ (خواهر بزرگتر) با مرد جوانی بنام ه. ه. کونگ – که گفته می‌شد نسبش به کنفوسیوس می‌رسد – ازدواج کرد.در یکی از صحنه‌های فیلم میبل چئونگ، اهالی شانگهای در حالی که بهترین جامه‌های غربی را برتن کرده اند، به موسیقی غربی گوش می‌دهند، و داماد به مهمانان می‌گوید که در خانه جدیدشان، خبری از توالت‌های سبک چینی نخواهد بود، و به جای آن از توالت‌های فرنگی وارداتی از آمریکا استفاده خواهد شد. پول برای آنها به هیچ وجه مساله نبود. او و تازه عروس ثروتمندترین افراد چین بودند.آنها دائما در کانون توجهات بودند. حتی خاندان امپراتوری هم تا این حد مورد توجه نبودند.به گفته جاناتان فنبی، که کتابی درباره تاریخ چین مدرن نوشته، بعد از اینکه کونگ وزیر دارایی شد، آیلینگ راه موثری برای افزایش سرمایهاش پیدا کرد. او می‌گوید: "کونگ در خانه می‌نشست و در مورد تغییر نرخ تبدیل پول ملی مذاکره می‌کرد، و یا سرش را به کارهای دیگر گرم می‌کرد. در همین حال آیلینگ از حرف‌های او یادداشت برمی‌داشت، و بعد به سراغ تلفن می‌رفت و از کارگزارش می‌خواست که برایش سرمایه‌گذاری‌های کلانی انجام دهد."
خواهر دوم، چینگ‌لینگ، با سیاستمداری از جنسی کاملا متفاوت ازدواج کرد. همسر او سون یات‌سن، رهبر انقلابی چین بود که بعد از سرنگونی سلسله چینگ در سال ۱۹۱۲، رئیس جمهوری چین شده بود. سون از همسرش مسن‌تر بود و قبلا هم ازدواج کرده بود. به‌همین خاطر هم خانواده چینگ‌لینگ ابتدا با ازدواج آنها مخالفت کردند، اما او از پنجره بیرون پرید و همراه سون فرار کرد.
"در دوران کودکی و نوجوانی من، میلینگ شخصیت بدی به‌حساب می‌آمد. همه راجع به لباس‌های زیبایش حرف می‌زدند او هم مثل بسیاری دیگر از جوانان چینی در آن روزها عمیقا به ایده چین نوین باور داشت و به‌دنبال رهایی کشورش از چنگال فئودالیسم، فقر و سلسله‌های امپراتوری بود؛ کشوری که در آن زنان نقشی مساوی با مردان داشته باشند. چینگ‌لینگ همیشه همراه سون یات‌سن بود و سون سعی داشت میان جمهوری‌خواهان و جنگ‌سالاران صلح برقرار کند.
تاریخ گواه من است
کوچک‌ترین خواهر، یعنی میلینگ، همان موقع ازدواج نکرد، اما هر سه خواهر در انظار عمومی توجه زیادی را به خود جلب می‌کردند. به گفته وریتی ویلسون که کتاب‌های متعددی درباره فرهنگ و پوشاک چینی نوشته است، عکس آنها مثل ستاره‌های سینما مرتب روی جلد نشریات قرار می‌گرفت.
وریتی ویلسون می‌گوید: " آنها دائما در کانون توجهات بودند. حتی اعضای خاندان سلطنتی هم تا این حد مورد توجه نبودند." اما زندگی به جلسات عکاسی و موسیقی جاز خلاصه نمی‌شد. سون یات‌سن، شوهر چینگ‌لینگ، در سال ۱۹۲۵ درگذشت و جنبش او به دو شاخه متخاصم تقسیم شد.
جانشین او، چیانگ کایشک، یک نظامی قاطع بود، و برخی او را فاشیست می‌دانستند. چینگ‌لینگ از تاکتیک‌های او وحشت داشت، و این وحشت زمانی بیشتر شد که فهمید خواهر کوچکترش، میلینگ، قصد ازدواج با او را دارد.
در فیلم میبل چئونگ، او نزد آیلینگ (خواهر بزرگتر) گلایه می‌کند که چیانگ‌کایشک صرفا سعی دارد با استفاده از نام خانواده سونگ موقعیتش را بهتر کند. اما آیلینگ که حسابگرتر بود، گفت: "چه ایرادی دارد؟ همه از این اتفاق نفع می‌برند. با قدرت سیاسی چیانگ، پول شوهر من و اعتبار خانواده سونگ، ما قدرتمندترین گروه در چین خواهیم شد."
اما ایدئولوژی میان خواهرها شکاف انداخت. میلینگ در سال ۱۹۲۷ با چیانگ کایشک ازدواج کرد و چیانگ کمی بعد تصفیه خونین کمونیست‌ها را در شانگهای آغاز کرد. چینگ‌لینگ به اتحاد شوروی رفت، و سال بعد از آن میلینگ بانوی اول چین شد.
میبل چئونگ می‌گوید: "چینگ‌لینگ سر و صدای زیادی بپا می‌کرد، و این مسأله چیانگ کایشک را واقعا خشمگین می‌کرد. گفته می‌شد که او قصد کشتن چینگ‌لینگ را دارد، و تنها سونگ میلینگ بود که سعی کرد او را از این کار بازدارد."وقتی در سال ۱۹۳۷ حمله فراگیر ژاپن به چین شروع شد، ملی‌گراهای حامی چیانگ و کمونیست‌ها برای مدت کوتاهی علیه دشمن مشترک متحد شدند. خواهران سونگ در کنار هم بیمارستان‌های صحرایی برپا کردند و برنامه‌های سوادآموزی براه انداختند. میلینگ به نوعی نقش سفیر کشورش را بازی می‌کرد، و اولین شهروند عادی خارجی بود که در واشنگتن در مجلس نمایندگان آمریکا سخنرانی کرد.اما تسلط به زبان انگلیسی و آشنایی با آمریکا تنها سلاح‌های او نبودند. فنبی می‌گوید: "بسیاری از خبرنگاران خارجی که با او ملاقات می‌کردند، او را مظهر زن چینی زیبا و اسرارآمیز می‌دانستند.
یکی از خبرنگاران آمریکایی بنام ادوارد مارو در کتابش نوشت: "او سرشار از جذابیت زنانه است." در خاطرات آلن بروک، رئیس ستاد ارتش بریتانیا، اشاره زیبایی به او شده است. در توضیحات بروک، او در حالی که دامنی چاک‌دار پوشیده، نشسته، و چاک دامنش تقریبا تا باسنش بالا می‌رود. کفش‌های پاشنه بلند به پا، و عینکی با شیشه‌های تیره به چشم دارد.
آلن بروک – نقل به مضمون – می‌نویسد: "هر بار او یکی از پاهایش را روی دیگری می‌انداخت، از گلوی افسران جوان‌تر صدای شیهه خفیفی می‌شنیدم، درست مثل یک اسب."
به‌محض اینکه ژاپنی‌ها در سال ۱۹۴۵ تسلیم شدند، ملی‌گراها و کمونیست‌ها دوباره به جان هم افتادند، و این بار تکلیف این نزاع باید یکسره می‌شد. میلینگ همراه ملی‌گراها به تایوان گریخت و در دو دهه بعد از آن همه تلاشش را کرد تا مطمئن شود آمریکا در درگیری میان جزیره و سرزمین اصلی، طرف اولی را می‌گیرد.
آیلینگ به آمریکا رفت، اما چینگ‌لینگ در کنار انقلابیون ماند، و حکومت کمونیستی به نشانه سپاسگزاری او را در باقی عمرش غرق افتخارات کرد.در دوران خواهران سونگ، زنان فقط از طریق شوهرانشان می‌توانستند اعمال نفوذ کنند. اما حالا زنان چینی اداره شرکت‌های چند ملیتی را در دست دارند، و به فضا می‌روند. ولی مناصب ارشد سیاسی هنوز از دسترس آنها دور است. هنوز هیچ زنی عضو کمیته مرکزی دفتر سیاسی حزب کمونیست نیست.
شون ژو، کارشناس تاریخ در دانشگاه هنگ‌کنگ، می‌گوید شاید یکی از دلایل این مسأله این باشد که در افسانه‌های تاریخی چینی زنان معمولا به‌عنوان عامل خطر و تهدید تصویر می‌شوند. شون ژو معتقد است گرایشی وجود دارد که زنان مقصر بداقبالی یا اشتباهات شوهرانشان قلمداد شوند. مثال مائو و همسرش، جیانگ چینگ، را در نظر بگیرید: معمولا گفته می‌شود که تنها اشتباه مائو گوش دادن به جیانگ چینگ در دوران پیری بوده است.
آقای شون می‌گوید: "اما در واقع جیانگ چینگ آلت دست مائو بود. مائو واقعا پشت همه قضایا بود، اما در چین نگاه به زنان این گونه است."
جان فنبی هم به ماجرای گو کایلای، همسر بو شیلای (رئیس سابق و مغضوب حزب کمونیست در چونگ‌چینگ) اشاره می‌کند: "تمام داستان مسموم کردن بازرگان انگلیسی در هتل . . . درست مثل زن مکار و یا لیدی مکبث است." این سناریوها سنتا با رقابت‌های درون سلسله‌ای در دربار همراهند که در آنها همسران مختلف امپراتور و فرزندانشان با هم درگیر می‌شوند. چینگ‌لینگ و میلینگ هیچیک فرزندی نداشتند، و در نتیجه نمی‌توان آنها را به داشتن چنین نقشه‌هایی متهم کرد.با این حال میلینگ در نظر چپگرایان چینی به یکی از چهره‌های منفور تبدیل شد. تا دوران اصلاحات در دهه ۱۹۸۰، به کمونیست‌های خوب آموزش داده می‌شد که او یک بورژوای خبیث بوده است. شون ژو می‌گوید: "در دوران کودکی و نوجوانی من، میلینگ شخصیت بدی به‌حساب می‌آمد. همه راجع به لباس‌های زیبایش حرف می‌زدند. او آرایش می‌کرد و گردن‌بند به گردن می‌انداخت، و اینها کارهایی بود که بورژواها می‌کردند. علاوه بر این، او طرف ملی‌گراها بود، و آنها دشمن به‌حساب می‌آمدند."
خواهران او در آمریکا دفن شده اند. آیلینگ در سال ۱۹۷۳ درگذشت، و میلینگ در آپارتمانی در منهتن (نیویورک) زندگی آرامی داشت، و نهایتا در سال ۲۰۰۳ در ۱۰۵ سالگی از دنیا رفت. این سه خواهر بعد از سال ۱۹۴۹ هیچگاه همگی دور هم جمع نشدند. تاریخ میانشان فاصله انداخت، اما همگی نظراتشان درباره این جدایی را با خود به دل خاک بردند.
Shirin Naziry
http://www.facebook.com/#!/voiceofwomenafg                                                                                           

No comments: