آتش جنگ
عید است که ما کینه ز دل ها نتکاندیم
از مهر پیام بر جانان نرساندیم
در عید نرفتیم به غم خانه ای مسکین
از عاطفه یک بوسه ز رویش نستاندیم
ای خسته کبوتر شده چند عید ولیکن
شده سال درازی که ترا ما نپراندیم
ای زاهد خود بین ز درسی که تو دادی
جز قصه و افسانه بیهوده نخواندیم
دیدیم عطش سوخته در عید فراوان
در کام یکی قطره ای آبی نچکاندیم
با هلهله از راه رسید عید خجسته
از آتش جنگ از در وز خانه براندیم
26-10-2012جمعه
No comments:
Post a Comment