آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Friday, August 31, 2012

عساکری که خالی و یا شکسته، در درون مرده از جنگ بر میگردند

ژیلا سمیعی – واشنگتن

دخترخردسال آمریکایی نوزاد 3 ماهه را خفه کرد

به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس، دختر 10 ساله متهم شده است که نوزاد 3 ماهه‌ای را کشته است.
مادر این نوزاد اعلام کرده است که نوزاد وی در اثر خورانده شدن دارو، و خفگی کشته شده است.
این دختر 10 ساله که هویت وی فاش نشده کوچکترین قاتل طی 25 سال گذشته در شهر «مین» ایالت پرتلند آمریکا معرفی شده است.

نوزاد سه ماهه که متعلق به منطقه کلینتون در مرکز شهر مین است  در طول شب توسط یک پرستار کودک نگهداری می‌شد.
پرستار کودک در 8 جولای به پلیس زنگ زد و اعلام کرد که نوزاد نفس نمی‌کشد. کارمندان اورژانس دقایقی پس از آن به محل آمدند و اعلام کردند که کودک هیچگونه علایم حیاتی ندارد.
طی تحقیق پلیس مشخص شد که مرگ این نوزاد طبیعی نبوده و احتمالا وی کشته شده است.
پولیس پس از تحقیقات خود اعلام کرد که این نوزاد 3 ماهه کشته شده است و به دنبال دستیابی به علل کشته شدن این نوزاد بود.
پس از تحقیقات، دختر 10 ساله‌ای که به قتل این نوزاد متهم شده، دختر پرستار کودک بوده است.
این دختر 10 ساله به دلیل کمبود توجه از سوی مادر، اقدام به خوراندن دارو به نوزاد 3 ماهه و خفه کردن وی کرده است.
پولیس همچنین اعلام کرد که بر روی بدن دختر 10 ساله آثار کبودی مشاهده کرده است.
مادر نوزاد کشته شده معتقد است که پلیس باید پرستار کودک را مجازات کند چون وی فرزندش را به پرستار سپرده بود.
پولیس اعلام کرد که این دختر 10 ساله پیشتر چندین بار اقدام به تعویض کهنه نوازد کرده بود اما با این وجود نوازد باید همیشه تحت نظارت فرد بزرگتر باشد.
پولیس افزود که نوزاد در شب وقوع حادثه بسیار گریه می‌کرد و در همان اتاقی بود که دختر 10 ساله نیز در آنجا خوابیده بود.
بر روی بدن نوزاد، آثار کبودی و همچنین جای فشار انگشت بر روی گردن وی نیز دیده شده است.
پولیس پرتلند پس از مشورت با دادستان کل، تصمیم گرفت که دختر 10 ساله را متهم کشته شدن این نوزاد 3 ماهه معرفی کند.

مصاحبه خبرنگار نشریه زن با داكتر رمضان بشردوست، نماينده مردم در ولسي جرگه


امان معاشر:عالیقدر محترم داکترصاحب رمضان بشر دوست!
احترامات من و همکارانم را بپذیرید.
شما در زمان تصدی وزارت پلان و مخالفت با انجو های نا بکار ؛ به سر زبانها افتادید و سپس ندای بر حق شما در پارلمان به دفاع از آزادی و بیان حقایق و حقوق حقه ی انسان زحمتکش و محروم  کشور که از گلون صاف تان بیرون میریخت افتخارات و محبوبیت شما را نزد مردم صد چندان کرد. و آرایی را که مردم در انتخاب ریاست جمهوری به صندوق شما ریختند واقعاً رای مردم است و متباقی پر از جعل ؛ تزویر ، دروغ و دسایس گسترده است.
بهر حال توفیق مزید برای شما آرزوی من میباشد ؛ امید است به پرسش های آتی از طرف جناب شما پاسخ  در خور داده شود.
سوال: بنیاد "بشردوستان"را که بخاطر دستگیری  از مردم اساس گذاشته اید؛ چرا با نام شما در ارتباط است؟ آیا خدماتیکه در مورد انجام یافت، اسباب رضایت خاطر شما و مردم را فراهم ساخته است؟ از نظر ما این وظیفه برایتان کوچک است و وظیفه ی بزرگ تر از آن را باید متصدی میشدید.
داکتر رمضان بشر دوست:
بنام خدا و به ياد شهدا
هموطن گرامي آقاي امان معاشر و تمام دوستان عزيز مجله زنان
يك جهان تشكر از محبت ولطف شما. خدمت به مردم وافغانستان وظيفه هر افغان است. من تلاش ميكنم كه به اندازه وتوان خود اين وظيفه را به درستي انجام بدهم.
جواب: ماه دلوزمستان ۱۳۸۸(فیبروری 2010 ) بود، یک روز نه مثل روزهای دیگر چون آن روز برف می بارید؛ چیزی که متأسفانه درافغانستان درمجموع ودرکابل بخصوص حتی دراوج زمستان استثنائی است.میگفتندکه کابل بی زرباشد، بی برف نه! امروزکابل هم بی زروهم بی برف است.
   آنروزمن درسرک پوهنتون، نزدیک وزارت تحصیلات عالی درحا ل کمک کردن ازمعاش خود به محرومین ومجروحین زنده گی بخصوص اطفال، معلولین وبیوه ها بودم که حتی درزمستان وزیربرف برای پیدا کردن یک لقمه نان با زنده گی دوزخی دست وپنچه نرم میکردند: بعضی قوطی وبوتل های خالی مثل بوتل کوکا کولا...رابرای فروش جمع میکردند وبعضی دیگرگدایی میکردند، نه از هوس بلکه ازمجبوریت ودرسن 50 و60 سالگی!
    یکی ازهموطنان ازخارج کشورازطریق تیلیفون درباره اوضاع سیاسی افغانستان میخواست برای یکی ازشبکه های تلویزیونی مصاحبه بگیرد.من بیرون ازموترودرکنارسرک بودم، صدای موترها مانع شنیدن درست حرفهای وی میشد. من خواستم که یک دقیقه اجازه بدهد تا به داخل موتر بروم. هموطن پرسید:"کجا می باشید؟" گفتم که درکنارسرک.گفت: "چه میکنید ؟" گفتم که ازمعا ش خود به اطفال، معلولین وبیوه ها که دراین روزبرف وباران برای پیدا کردن یک لقمه نان د ست وپنچه نرم میکنند، در حال کمک کردن هستم.هموطن گفت که معاش شما چیزی نمیشود. گفتم که من به اندازه توان مسؤلیت خود را انجام میدهم: یک زره مرهم روی زخم این محرومین ومجروحین زنده گی گذ اشتن، بزرگترین لذت وبهترین ثواب است.
  تعدادي ازهموطنان چه ازداخل کشوروچه ازخارج کشوراکثرا" بطورانتقاد وگله آمیز به من میگفتند، مشوره میدادند وپیشنهاد میکردند که ازکاروفعالیت فردی بیرون شده ودست به دست هم گذاشته فعالیت وکاردسته جمعی راشروع کنیم. آنهادربخش فعالیت های اجتماعی پیشنهاد تشکیل يك بنیاد رامیکردند.اینک بنیاد ساخته شد اما این بنیاد مثل بنیادهای دیگر نیست، به چند دلیل:
  اول- این بنیاد، بنیاد بشردوستان است؛ نه بنیاد بشردوست.این بنیاد یک فرد ویک شخص نیست چون این نهاد خیریه متعلق ومر بوط به یک شخص، به یک قوم، به یک نژاد، به یک مذهب، به یک دین، به یک تنظیم، به یک آیدیولوژی، به یک ملت، به یک کشورنیست بلکه مربوط ومتعلق به تمام وطندوستان، بشردوستان وانسان دوستان است.
  دوم - این بنیاد کش وفش ندارد، دفترچند هزاردالری وچند طبقه ای ندارد. مرکزاش خیمه ملت است. کارمندان وکارگران با معا ش دالری ندارد. تمام کسانی که دراین بنیاد وبا این بنیا دهمکاری میکنند یک افغا نی معاش برای کاری که دربنیاد میکنند، ندارند؛ تنها معا ش شان حس وطن دوستی و انسان دوستی شان است. در بنیاد های دیگراز 20 تا 40 درصد وحتی بشتر کمک ها مصرف کرایه دفاتر، کارمندان، اجیران، آشپزوآشپزخانه، نان وغذا، موتر وموتروان میشود اما بنیاد بشردوستان یک افغانی ویک دالرهم ازاین قبیل مصارف ندارد بنا براین تمام کمک های یاران وهمسنگران، صد درصد به مستحق ترین افراد داده میشود.
  هدف بنیادی این بنیاد، تنها دادن چند افغانی یا چند دالر به محرومین و مستحقین نیست بلکه آوردن تغیراتی ولواندک وکوچک درزنده گی روزمره آنها است، البته به تدریج وبا ایجاد کاروشغل مثلا":
  -  بعضی افراد درخیاطی یا گلدوزی ویا قالین بافی مهارت خاص دارند اما 5000 یا10000افغانی(در حدود 100تا200دالر)برای خریدن یک ماشین خیاطی ویا گلدوزی ندارند.آیا در بین تقریبا" 40 میلیون افغان درداخل وخارج کشورکسی نیست که دست این هم وطن رابگیرد؟
  -  بعضي افراد درپشت خود مثل حیوان بارمیبرند، آنهم در قرن اتم! آیا یک انسان نیست که برای وی با 10000افغانی یک کراچی بخرد؟
  -  بعضی افراد مهارت خاص درتجارت دارند اما 30هزار یا 40 هزار افغانی(در حدود600یا700 دالر) برای خرید اموال واجناس ندارند؟ آیا کسی نیست که به آنها یاری کند؟
  - بعضی افراد علاقه خاص به تکنالوژی مدرن ازقبیل کمپیوتردارند اما پول کورس راندارند.آیا کسی نیست که فیس یک سال کورس را برای آنها بپردازد؟
  البته که است، انسانی، مسلمانی، افغانی که اگر یک لحظه در خلوت معنوی با قلب، وجدان وخدای خود گفتگوورازونیاز کند؛ به رسالت انسانیت ومسؤلیت اسلامیت بی اندیشد؛ به مفهوم زنده گی وسفر کوتاه وزودگذرخود در این دنیابی اندیشد حتما" دست به جیب خواهد شد!
  بنابراین هیچ دلیلی وجود ندارد که وطندوستان وانسان دوستان دست به جیب نشوند.هیچ بهانه برای فراموش کردن انسان وبشر وجود ندارد. شما نميتوانيد بهانه كنيد وبگوئيد كه ما به هر كسي كه در افغانستان پول روان كنيم آنرا حيف وميل ميكند، كاخ مسازد ودر جيب خود ميكند. شما من را ميشناسيد؛ من وزير بودم، وكيل هستم اما يك خانه كلي از خود ندارم ، در خانه كيلي پدري كه بيش از سي سال قبل در يك منطقه غريب نشين كابل ساخته است زنده گي بسيار عادي دارم. در خانه كه من زنده گي ميكنم قالين، كوچ، جوكي، يخچال، كولر نيست؛ با گليم وطني فرش است دزرمان وزارت ووكالت قسمت اعظم معاش خودرا به فقرا كمك ميكردم وميكنم. پس شما مطمئين باشيد كه امانت وكمك شما را به مستحقين آن بدون كم وكاست ميرسانم.(شما ميتوانيد اسناد وفلم انرا در اين ويب سايت كه در حال ساختن است ببنيد:www.bashardostan.com )
هر کس میتواند به اندازه توان خود کمک ویاری کند؛ هرایستاده ای میتواند دست افتاده ای رابگیرد برای یک ثانیه یا یک لحظه ویا بشتر. هیچ کس ازهیچ کس داروندارش رانمیخواهد. کمک، کمک است چه یک افغانی وچه یک میلیون افغانی باشد. چه خوب گفته اند: کسی که ارزش یک سیب رانداند، ارزش باغ راهم نمیداند. مجروحین زنده گی قدروارزش یک سیب را بگذارکه قدروارزش نیم سیب را هم میدانند ومی فهمند.
  به هرصورت ودرهر حال، هیچ کاروهیچ اقدام علمی وعملی بدون همکاری وحمایت شما وطندوستان، انسان دوستان، یاران وهمسنگران ممکن نیست.فرد، فرد شمامیتوانید به اندازه توان خود رسالت ومسؤلیت خودرا انجام دهید، خود دست به جیب شوید ودیگران را هم تشویق کنید که دست به جیب شوند وروی زخم هم نوعان محروم ومجروح خود زره مرهم بگذارند.از طریق فیس بوک، وب لاگ، وب سایت، رادیووتلویزیون، روزنامه، هفته نامه، عروسی، کنسرت، فاتحه، ختم قران شریف، نماز جمعه ودرنشست های دیگرپیام را برسانید. شما میتوانید سفیر افتخاری این بنیاد شوید چون این بنیاد شما است.
البته گذاشتن مرهم  ولو يك زره باشدروي زخم مجروحين زنده گي ودوزخيان روي زمين وظيفه بزرگ ولذت بخش است اما فعاليت اجتماعي مانع فعاليت سياسي نميشود. برعكس در شرايط فعلي افغانستان ما بايد در جبهات مختلف مبارزه وجهاد كنيم.
سوال: در مورد مصارف حج عمره و تمتع بانک جهانی ارقام دقیق ارائه داشته است که در زیر میخوانید و این بانک چنین مصارف را نادرست میداند و ما نیز یاد آور میشویم که باید این مبلغ در داخل وطن و برای مردم محتاج و هردم شهید ما به مصرف برسد و در جیب شیوخ اعراب که پول های مذکور را غرض عیاشی در اروپا به دختران زیبا روی میدهند نریزد.البته نظر شما را نیز جویا میشویم.
(طبق آمار بانک جهانی 2008 زائرين افغان و ایرانی که  بیشتر آنها افغان بوده اند و بصورت تمتع و عمره در همان سال به مکه رفته اند 1.937.000 نفر بوده که مجموعأ 4.879.000.000 دالر به جیب  شیخ های عربستان ریخته اند با يک حساب سرانگشتي بوسيله پولي که افغانها سالانه به عربستان تقديم میکنند می توان تعداد 170.000 خانه در شهر ها احداث کرد . يا ميتوان 714.286 فرصت شغلی دهقانی يا 200.000 فرصت کاری کارخانه ای برای جوانان ايجاد کرد .)

جواب:متأسفانه نه تنها عياشي شيوخ عرب بلكه عياشي و خوشگزراني تمام سران كشور هاي اسلامي براي امت اسلامي مشكل زا شده است. اميد وارم كه دانشمندان ،علماي دلسوز ومتدين، مسلمانان در احيأ اسلام صدر اسلام اقدام واقعي وجدي كنند.
سوال:آقای بشر دوست: کمک های جامعه جهانی به صد ها میلیارد بالغ میگردد اگر این کمک ها درست توزیع گردد . فکر نمی کنم در میان مردم فرد گرسنه و یا فقیر پیدا شود و شما را نا گزیر بسازد که دست تقاضای کمک بسوی افغانهای نسبتاً متمول دراز کنید؟
جواب: بلي! من با شما موافق هستم كه اگر پول ماليات دهنده گان آمريكا، چاپان، كانادا، آلمان... ازچنگال مافياي بين المللي وملي خارج شودوبين مردم فقيرافغانستان درست توزيع شود ويا دربخش توليدي به كارانداخته شود تا اندازه اي مشكل بينوايان، محرومين ومجروحين زنده گي كم ميشود. به همين دليل است كه من با تمام قدرت عليه فساد، زورگوئي، بي قانوني، بي عدالتي مبارزه ميكنم و بخش بزرگ ازفعاليت هاي من براي به وجود آوردن حكومتي است كه بر اساس منافع ملي، آرمان ملي، احساس ملي استوار باشد اما فعاليت سياسي نبايد مارا از فعاليت هاي ديگر بخصوص اجتماعي دور كند چون ما نميتوانيم به يك گرسنه كه نياز به يك نان دارد بگويم كه شما چند سال صبر كنيد تا ما حكومت خلفاي راشدين را دوباره احيا كنيم تا فقررا از بين ببرد. ما بايد درهرلحظه و درهرجا به اندزه توان خود فعاليت وخدمت كنيم. همنطور كه با زورمندان وظالمان دست وپنچه نرم ميكنيم، دست فقرا وگرسنكان را هم بگيريم.
سوال:آقای بشر دوست: دریا های خروشان کشور بیجا به سرزمین های همسایه میریزند . دولت را چرا پارلمان دراین عرصه رهنمون نمیشود که از این آب های خدا داد در جهت آبادی ، آبیاری زمینهای تشنه لب و اعمار بند ها غرض روشن شدن کشور به نور برق بهره گیری نماید و برای توده های مردم زمینه ی شغل و کار آماده شود ؟
جواب: طبق بعضي تحقيقات افغانستان درحدود هفتاد ميليارد مترمكعب آب هاي جاري دارد اما ازاين طلاي آبي فقطه ده ميليارد استفاده ميكند، بقيه آن به ايران، پاكستان وآسياي مركزي سرازير ميشود. ما درحدود ده ميليون هيكتار زمين قابل كشت داريم كه به علت كم آبي فقطه ازدوميليون هكتارآن استفاده ميكنيم. اگرما چند بند بزرگ ذخيره آب بالاي درياي مثلا" هلمند، آمو، لوگر، كنر، پنجشير... بسازيم وتمام خاك هاي طلائي وحاصيل خيز خودرا زيركشت بگيريم، بيست وشش ميليون افغان ميتواند صاحب زنده گي آباد، آرام وآزاد شوند.
سوال: ثروت های زیر زمینی و روی زمینی کشور از همین حالا مورد دستبرد و تجاوز و سوء استفاده بیباکانه قرار گرفته است. آیا پارلمان کشور کجا تشریف دارد؛ مگر در خواب عمیق فرو نرفته است؟
جواب: طبق تحقيقات و پژوهش هاي كه در سال 1382 توسطه انجنيران افغان وآمريكا منتشر شد درحدود چهار صد نوع معدن درافغانستان وجود دارد اما تا امروزازهيچكدام شان استفاده مسلكي، علمي وملي نشده است. بعضي ازين ثروت ها پنجا وحتي شصت سال قبل كشف شده اما تا امروز دست نخورده باقي مانده است. اگرما فقطه از چند قلم ثروت خود مثل مس لوگر، آهن حاجيكك باميان، گازوتيل سرپل وشبرغان، يورانيوم هلمند استفاده مسلكي، علمي وبه نفع ملي كنيم، سطح زنده گي مردم افغانستان درمدت كوتا ازسطح زنده گي كشورهاي منطقه بالا رفته و با كشورهاي پيشرفته مقايسه خواهد شد. لازم به تذكر نيست كه كشورهاي خليج فارس با يك ثروت (تيل) داراي سطح زنده گي بالا هستند در حاليكه ما چهار صد نوع ثروت داريم اما گرسنه هستيم.
البته استفاده ازآب ها، كه من نام آنرا طلاي آبي، واز معادن، كه من نام آنرا طلاي خاكي گذاشته ام، نيازبه دالر، يورو وافغاني ندارد بلكه نياز به رهبران متقي،متعهدومتخصيص دارد.          
سوال: وکلای با احساس پارلمان که شما نمونه بارز از آنها یید، چرا فرکسیون قوی را غرض تحکیم حاکمیت ملت ایجاد نمی کنند که از حرکات نادرست دولت و تیم زور گوی حاکم جلو گیری نمایند.
جواب: لطفا" به من نام وآدرس چند وكيل با احساس را بدهيد: وكلاي كه منافع شخصي، قومي، تنظيمي، لساني خودرا درعمل ونه در شعار قرباني منافع ملي كنند. اكثر مردم افغانستان يك بايسكيل ندارند اما به اندازه كه موتر هاي لوكس چند صد هزاردالري در پارلمان افغانستان است در پارلمان آمريكا وكانادا نيست. معاش معلول، معيوب وبازمانده شهيد يكهزار وپنجصد افغاني( در حدودسي دالرآمريكايي) ومعاش معلمين ومامورين درحدود پنجهزار افغاني(تقريبا" صد دالر) است اما معاش وكلا وسناتوران يك لك وهشتاد هزار افغاني( چيزي كم چهار هزار دالر) است. هروقتي كه من براساس ماده ششم قانون اساسي كه عالت اجتماعي را يكي از مكلفيت هاي دولت( پارلمان، حكومت، قوه قضايه) ميداند وبر اساس عدالت اجتماعي اسلام ورويش وعمل خلفاي راشدين پشنهاد تعادل در معاشات را ميكنم تمام وكلا يا سكوت ميكنند ويا من را ديوانه معرفي ميكنند. در اينجا است كه اين كلام رسول خدا معني عميق خودرا نشان ميدهد: بزرگترين جهاد، جهاد عليه نفس است. شما از طريق رسانه ها شاهيد هستيد كه تمام سعي وتلاش شان خفه كردن صداي من است اما وقتي من مقاومت ميكنم وميخواهم صداي بي صدا يان، درد ورنج اكثريت خاموش، خواسته وآرمان هاي ملت را منعكس كنم، بارها من را از تالار ولسي جرگه واز جلسه عمومي توسطه نيروهاي امنيتي به زور خارج كرده اند اما يك وكيل صداي خود را بالا نكرده.آنها در قيصه وغصه خود هستند
 البته بايد تذكرداد كه اگرمن بين وكلا يار وياورنداريم اين به اين معني ومفهوم نيست كه مردم افغانستان يار وياور من نيست. ب عكس همينكه من بدون پول وپلو، بدون دالر، يورو، پوند، تومان، كلدار، روبل، ين، دينار... رايمردم را دارم اين خود ثابت ميكند كه بين مردم  وزمامداران چه در پارلمان وچه در حكومت فاصيله زيادوجود دارد. من معتقيد هستم كه از بيست وشش ميليون مردم افغانستان فقطه درحدودپنجصد آن منافع ملي را قرباني منافع شخصي، قومي، تنظيمي، سمتي، لساني ومذهبي خود ميكنند.
امان معاشر ، خبرنگار مجلۀ زن کانادا

مصاحبهء اختصاصی تاریخی خبرنگارنشریۀ زن با نویسندهء کتاب بی همتای (معنای قرآن)


بخش 2 - " تمام علم غیب در قرآن نیست و نمیتواند باشد!"

معاشر: فصل دوم کتاب (معنای قرآن) عنوان دارد:«غیب؛ یعنی ورای عقل روز مرهء مردم» و جناب شما در جاهای دیگر هم تأکید کرده اید که قرآن کتاب بینات و واضحات برای مردم و آدمیان وقت میباشد؛ همهء علم غیب در آن نیست و نمیتواند باشد. درین موارد لطفاً توضیحات عام فهم بدهید چرا که من می بینم به مردم ما باور های خلاف این تحمیل شده است و میشود.
افتخار: اجازه دهید درین رابطه تبصرهء یک فرهنگی با وزن را که پس از خواندن کتاب «معنای قرآن» با من تماس گرفت؛ خدمت عرض نمایم. ایشان فرمودند: در آغاز کتاب نوشته ای: «نگرش منطقی و ساینتفیک بر قرآن مبین»؛ من که دیدم سراپا نگرشی از قرآن بر قرآن است!
خوب اینکه لینز دید و نگرش؛ منطقی و ساینتفیک و جهانشناسانه در تمامی استقامت ها میباشد؛ به جایش؛ اما دوست بسیار روشن و عزیز؛ به اصلی دقیق و کلیدی متوجه شده بودند. مواردی مانند آنچه شما فرمودید؛ فقط توسط خود قرآن تثبیت و تسجیل میگردد. این من نیستم و لینز بینش و نگرش من نیست که حکم دهد: همه علم غیب  یا علم آفریدگاری در قرآن نیست و نمیتواند باشد.
اگر کتاب معنای قرآن خصوصاً همین بخش متذکره را کامل خوانده باشید؛ متوجه شده اید که این حقیقت توسط ده ها آیهء محکم و غیر قابل تإویل و تفسیر متفاوت خود قرآن مبین اثبات و مبرهن ساخته شده است ؛ منجمله توسط آیات متبرکه ذیل:
از سورهءالانعام:
 قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ ﴿50﴾
ای پیامبر[ بگو به شما نمى‏گويم گنجينه‏هاى الله نزد من است و غيب نيز نمى‏دانم و به شما نمى‏گويم كه من فرشته‏ام؛ جز آنچه را كه به من وحى مى‏شود پيروى نمى‏كنم. بگو آيا نابينا و بينا يكسان است؛ آيا تفكر نمى‏كنيد(50)
از سورهءالاعراف:
 قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿188﴾
بگو جز آنچه الله بخواهد ]که همان میشود؛ من[ براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم و اگر غيب مى‏دانستم قطعاً خير بيشترى به خویش مى‏اندوختم  و هرگز نمی گذاشتم به خودم آسيبى برسد. من جز بيم‏دهنده و بشارتگر براى گروهى كه ايمان مى‏آورند؛ نيستم(188)
                                                               ***
از سورهءهود(از زبان حضرت نوح):
وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللّهُ خَيْرًا اللّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿31﴾
و به شما نمى‏گويم كه گنجينه‏هاى الله پيش من است و غيب نمى‏دانم و نمى‏گويم كه من فرشته‏ام و در بارهء كسانى كه ديدگان شما به خوارى در آنان مى‏نگرد؛ نمى‏گويم الله هرگز خيرشان نمى‏دهد. الله به آنچه در دل آنان است آگاه‏تر است [اگر جز اين بگويم] من در آن صورت از ستمكاران خواهم بود(31)
****
از سورهء الاسراء(اسرائیل):
قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلاً ﴿84﴾ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً ﴿85﴾
بگو هر كس بر حسب ساختار [روانى و بدنى] خود عمل مى‏كند و رب شما به هر كه راه‏ هدایت يافته‏ باشد داناتر است (84) و در باره روح از تو مى‏پرسند بگو روح از [سنخ] فرمان رب من است و به شما از دانش جز اندكى داده نشده است(85)
معاشر: بلی ؛ متوجه شده ام که نه تنها این مورد توسط خود آیات متعدد قرآن اثبات شده است بلکه ثابت شده که این کتاب مقدس ویژهء قومی به نام اعراب است که به عربی افهام و تفهیم میکنند. و هم اینکه اعراب همان وقت در کدام حد عقلی و اخلاقی و روانی قرار داشته اند؛ توسط آیات خود قرآن آشکار و ثابت شده است. لذا اجازه دهید به سوال بعدی بروم.
افتخار: مهربانی کنید!
معاشر: در فصل های چهارم و پنجم - شما قرآن را «مخاطب محور» و امتحان الهی را «بنده محور» اثبات فرموده اید که برای من و دیگر خوانندگان کتاب بسیار هیجان انگیز میباشد؛ چرا که دکانداران دین و قرآن؛ تا جائیکه من می بینم نه تنها به این درجه سواد و عقلانیت نشان نداده اند بلکه بر عکس قرآن را «خدا محور» و امتحان الهی را که دوصد فیصد «الله محور» تلقی و تبلیغ و تحمیل میکنند. لطفاً این مفاهیم را تا جای ممکن به خوانندگان مجله ما وضاحت ببخشید!
افتخار:
جناب معاشر؛ این پرسش تان از همه سخت تر است؛ من ناگزیر باید همان متون مکمل فصل های  4 و5 را اینجا بیاورم. در کمتر از آن حد وضاحت بخشیدن به این مفاهیم که ذاتاً تخصصی و فنی میباشند؛ تقریباً ناممکن است و تازه؛ محتویات و احتجاجات این دو فصل «معنای قرآن» هم وقتی به خوبی هضم و فهمیده شده میتوانند که کتاب معنای قرآن(جلد اول) از سر و طور منظم و دقیق مطالعه و یا تدریس شود.
 معاشر:
جناب عالم افتخار! من خبرنگار نشریه زن استم. اگر اجازه باشد سوال اخیر خود را در رابطه به مسئاله زن یاد آور شوم.
افتخار: مهربانی کنید؛ امید سوال بسیار سخت نباشد!
معاشر: جایگاه زن در قرآن چگونه بیان شده است؟
میدانم مقام و حقوق و حیثیت زن در جامعه سنتی و وحشی و نیمه وحشی قبیلوی اعراب؛ و اگر از حق نگذریم در هیچ کجای دنیای 1500 سال پیش؛ طوری نمیتوانسته باشد که حالا در اسناد معاصر بشری مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر تسجیل گردیده است.
منظور من این است که شما به حیث تحقیق کنندهء خلاق و جهانی اندیش و تاریخی اندیش؛ دقیقاً مقام و حیثیت و حقوق زن را در قرآن مقدس ما چگونه یافته اید؛ بدون خوش بینی و بدبینی و نیات و مقاسد سیاسی و نفسانی که متأسفانه در دیگر راویان و مفسران و معبران؛ از خود قرآن؛ پیشتر ظاهر میشود و به حکم و امر و نهی بیچون و چرا تبدیل میگردد.
افتخار: با صدها سلام و صدها درود به زنان و مادران افغانستان و جهان؛ که به وجود آورندهء و پرورندهء هر دو نیمهء بشریت یعنی هم زنان آینده و هم مردان آینده میباشند.
یکی از اهداف بزرگ من در طرح و نگارش کتاب «معنای قرآن» کشف و اثبات این حقیقت منافقانه پنهان ساخته شده است که قرآن مبین خاصتاً و تمامی کتب مقدس و غیر مقدس در سراسر عالم بشری عموماً بیرون از زمان و مکان و لهذا بیرون از جبر ها و محدودیت های زمان و مکان نیستند.
«بنده محور» بودن کلام الهی به همین معناست که صاحب این کتاب در آن؛ بالاتر ازسطح و سویه و قدرت فهم و فراست و برداشت مردمان همان زمانه مشخص معین سخن نگفته و تعیین تکلیف نکرده است. (لایکلف الله الا وسعها)
مثال روشن و اعلای این مدعا همان طرز و حدود برخورد و تکلیف های قرآن؛ در مورد نظام غلامی و برده گی است.
یعنی چون زمانه و شرایط عینی و ذهنی آماده نشده بوده؛ قرآن نخواسته است برای لغو و تقبیح و نفرین برده کردن انسان توسط انسان قیام نماید؛ در حالیکه حکم اشرف مخلوقات بودن و کرامت داشتن این موجود در قرآن مختص به اشراف و آزاده گان نیست و شامل برده گان اعم از تمام نژاد ها به یکسان میگردد. حتی این مورد از نظر کوتاه بینانه امروزی های امروزی بین گذشته ؛ در تضاد با عدالت قرآنی و احکام «اشرف المخلوقات» و «ولقد کرمنا بنی آدم» و خیلی احکام و اصول دیگر؛ معلوم میشود.
ولی در هر حال جبر زمان و تحدید مکان و قوانین سرسخت تکامل عمومی و تکامل بشری واقعیت های ندیده گرفتنی نبوده اند و نخواهند بود. روشن ترین و عام فهم ترین برهان این مدعا هم؛ خود مطرح بودن قرآن و پیامبر برای یک نوع مشخص موجود حیه یعنی بشر و آدمیزاد میباشد و نه برای همه مخلوقات و موجودات!
لهذا قرآن با قبول مصلحتی مشروعیت نظام غیرانسانی و ضمناً غیر قرآنی برده داری؛ طور اصلاحی به تسهیل برده گی و تشویق به آزاد سازی برده ها و کنیزها می پردازد و آزاد سازی غلامان را به یک بخش مهم عبادات اسلامی تبدیل میکند.
ازین رو مسئاله کنیزی عام ناشی از نظامات برده گی و کنیزی غیر رسمی ناشی از مردسالاری؛ به طرز اساسی و ریشه ای ؛ حل ناشده باقی میماند.
و اگر از این کمینه می پذیرید؛ این مسئاله ها تا هنوز که هنوز است؛ در مقیاس همهء جهان حل ناشده باقیمانده اند؛ فقط تک و توک تغییرات شکلی در اینجا وآنجا عمدتاً در غرب هست که آنها هم بی پرابلم ها و معضلات جانبی و تازه به تازه نمی باشند.
رویهمرفته امید میرود که تحت شرایط متحول شونده جهان کنونی و آنهم در نتیجهء مبارزات و جانفشانی ها؛ مسایل مذکور به طرف حل عمقی تر و بنیادی تر بروند!
البته سوای این مورد؛ زنان و مردان در قرآن از تساوی عام برخورد دار بوده و جز در مورد تفاوت طبیعی جنسیتی؛ مشمول کدام تبعیض و امتیاز نیستند. قرآن زن را آدم درجه دوم نمی شناسد چنانکه حق حیات زن با مرد و قصاص و بدلهء آن کاملاً مساوی است!
 موارد تفاوت در ارث و شهادت و قضاوت؛ از تبعات پرده گی بودن و خانه گی بودن عام زنان در جوامع برده داری و مردسالاری میباشد که به طور عینی موجب عدم رشد قوای ذهنی و احاطهء فکری آنان بر جریانات و قواعد و قوانین و رسومات وغیرهء جوامع مذکور در مقایسه با مردان گردیده است، میگردد و خواهد گردید.
هیچ جا به جستجو نبرآئید؛ افغانستان مدرن و دموکراتیک و مترقی! امروز شما؛ همهء این حقایق سرسخت همانند سنگ های خارا را لحظه به لحظه بیان کرده و نشان داده میرود.
رویهمرفته عرض میکنم تا مسلمانان اعم از زنان و مردان معنا و جوهر قرآن را نفهمند؛ اصلاً نمی فهمند که در آن چه هست و چه نیست. بنابرین فقط بازار شایعات و شیادی ها گرم و گرمتر باقی میماند و «نزد جانانهء ما کشمش و پندانه؛ یکی!» محاسبه میگردد!!!
معاشر: بسیار تشکر. به آرزوی عمر دراز و پربار و دستاورد های علمی و نبوغ آسای بیشتر تان جناب دانشمند بزرگ افغانستان و عصر ما؛ هیچ تصور نمیکردم که وقتی با شما همصحبت شوم؛ دنیایم اینقدر ها عوض میشود. از غفلت و بیخبری جوانان و هموطنانم؛  نسبت به شما و آثار پرجلال و غرورآفرین جهانی – تاریخی شما هم حیران استم و هم شرمنده!..
امان معاشر