گفتگو با خانم مزیده سرور و جناب خان آقا سرور، جوره ی هنرمند و با سابقهً تیاتر افغانستان
هنرمندان عالیقدر محترم خان آقا سرور و خانم مزیده سرور، امید است درودها و احترامات کارکنان ماهنامه «پیام روز» را قبول فرمائید. با اظهار امتنان به خاطر انجام این گفتگو، از آنجایی که گفته اند حق تقدم با خانم هاست، اولین پرسش را با محترمه مزیده جان این گونه مطرح می کنیم:
س: طوریکه می دانید، قرار بود این مصاحبه چندی قبل با شما صورت بگیرد ولی به خاطر سفر تان به آلمان به تعویق افتاد. خوشحالیم از اینکه اینک موفق به انجام گفتگو با شما شده ایم. اگر در قدم نخست لطف نموده بگوئید سفر تان چطور بود؟ و آیا بعد از تحولات پدید آمده در افغانستان (سقوط رژیم طالبی) به کشور هم سفر نموده اید؟
ج: اولاً عرض سلام حضور گردانندگان این مجله گرامی و خواننده های عزیز تقدیم می دارم. فرهنگیان فرهیخته و گردانندگان مجله موفق «پیام روز»! در قدم اول سه سالگی پرثمر نشریه پر محتوای شما را تبریک می گویم. باید عرض کنم که من به حیث یک هنرپیشه سابقه دار و خدمتگار مردم غیور کشور، همواره حاضر هستم تا به هر طریقه مثبتی که میسر شود در خدمت فرهنگ جامعه بوده، خاصتاً با مجله وزین شما همکاری نمایم.
در مورد سفرم به جرمنی باید عرض شود که در آن وقت بنابر دعوت دخترم وحیده جان که در آنجا سکونت دارد، حتمی بود تا به آن کشور سفر نمایم و به خاطر تاخیری که از بابت آن در مصاحبه روی داد، امید است شما و خوانندگان ارجمند مجله معذرت مرا بپذیرید.
در قسمت بخش دوم سوال تان در باره سفرم به کشور بعد از سقوط رژیم طالبی، باید عرض نمایم که بلی! خداوند لطفی کرد و برای من و شوهرم زمینه یک سفر در سال 2007 پس از 25 سال میسر شد تا یکبار دیگر به زیارت زادگاهم توفیق یابم. که البته این سفر مرا به یاد گذشته های کشورم و فرهنگ سچه ای که در آن زمانه ها داشتیم، انداخت ولی دریغا که دیگر از آن صمیمیت ها و یکرنگی ها کمتر دیده می شد.
زیرا در قدم اول دیدن تابلوهای شکل پاکستانی در دکانها و ترویج فرهنگ پاکستانی و ایرانی در میان مردم جامعه ما مرا خیلی متاثر ساخت ولی خوش هستم از آنکه بازهم به دیدار دوستان آنجا مشرف شدم و زمینه آن مساعد شد تا گردانندگان پروگرام های خاص تلویزیون های ملی، آیینه در مزارشریف و طلوع در کابل با ما مصاحبه هایی انجام دهند که با هموطنان گرامی صحبت هایی داشتیم و حقا که یک سفر پر از خاطرات خوش بود.
س: اگر از تجربیات خویش در ساحۀ تیاتر، هنرتمثیل و آوازخوانی در افغانستان مقداری صحبت نمائید، خوب است.
ج: از سال 1338 هجری شمسی با شمولیت در گروه هنری محترم فیض محمدخیرزاده که از جمله دایرکتران تحصیلکرده کشور بودند، در اولین نمایشنامه محصول آن ارگان بنام «بازیچه های شیشه یی» با همسرم خان آقا سرور و مرحوم حبیب الرحمن قتیل ضیایی و رحیمه جان هما ابراهیمی در حالیکه بسیار جوان و در سن 16 سالگی که هنوز با شوهرم نامزدم بودم، در رول مادر نقش ایفا کردم. که از همان آوان به عنوان چهره موفق مورد تشویق اشخاصی چون نعیم خان وزیر خارجه وقت، داکتر روان فرهادی که در آنزمان مدیر عمومی سیاسی وزارت خارجه بودند و به صفت هیئت سانسور به تیاتر کابل ننداری تشریف آورده بودند، قرار گرفتم. ناگفته نماند که در همان درامه شوهرم خان آقا سرور جایزه بهترین هنرپیشه سال را کمائی کرد. پس از آن در نمایشنامه های متعددی حصه داشتم که از جمله شهری و دهاتی، پوسته رسان و معروفترین همه کرکتری را که در درامه خشو و در نقش خشو بازی کردم. این نمایشنامه نه تنها بی سابقه ترین عواید را به دولت سرازیر کرد بلکه ظاهرشاه پادشاه افغانستان را- که قبلاً اصلاً شاهان به تیاتر نمی آمدند- تا پای تیاتر کشانید، که هنرمندان را مورد تفقد قرار دادند و من در پهلوی یک مدال طلایی، با مقداری پول نقد نیز تقدیر شدم.
س: بدون تردید در جوامعی چون کشور ما، عوامل فراوانی سد راه پیشرفت زنان وجود داشته و هنوز هم دارد، شما که خود از بانوان پیشگام در ساحه هنر تمثیل و آوازخوانی بوده اید، چه گفتنی درین رابطه دارید؟
ج: بلی، در همان وقت ها سدهای بزرگی در راه هنر بخصوص هنرمندان زن وجود داشت که بعدها با قبولی هزاران مشکلات و ناملایماتی که مایان یا پیشگامان مان مانند روح افزاها، نورانی ها، حبیبیه عسکرها و دیگران متحمل شدند، زمینه های برای معرفی و رشد هنرمندان دیگر به میان آمد تا اینکه با هجوم احزاب جهادی و اسلامی و اخیراً هم طالبی یکبار دیگر این هنر انسانی به زنجیره های تعصبات مذهبی و محیطی پیچانیده شد که اکنون نه تنها این هنر به کندی یی فوق العاده جبراً سوق داده شده است، بلکه حتی شوهر یک تن از هنرپیشه گان زن در تیاتر افغانستان را نیز اخیراً در کابل به قتل رسانیده اند. هم چنین ما آگاهیم که چند تن از گویندگان تلویزیون ها، ژورنالیستان و اهل مطبوعات هم از طرف بنیادگرایان به قتل رسانیده شدند که ممکن است شوهرم سرور پیرامون این موضوعات صحبت هایی بیشتر داشته باشد.
ولی من، منحیث یک هنرمند سابقه داری که در آن زمانه ها حتی اولادهایم از نیش طعنه های همبازی های شان در امان نبودند، برای تازه واردین به این هنر توصیه می کنم که تا در برابر این همه تاریکی ها، بدبینی ها با هنر و موانع در برابر شگوفائی هنری که در حقیقت از بنیادگرایی های کورکورانه و کم جلوه دادن این هنر از جانب سردمداران دولتی و اجاره داران مذهبی مرعی الاجرا است، سرسختانه مجادله کنند و با تلاش های پیگیر شان سدهای جادویی را بشکنند، تا هنرهای والا و تاریخی قبل المیلادی مانرا در شاهراه شگوفایی ها رهنمون شده بتوانیم، زیرا ملت از قدیم الایام با هنر تیاتر عجین بوده اند.
س: شما بحیث یک مادر ممتاز که با همسر تان فرزندان برومند و هنرمندی تربیت نموده اید، چه توصیه هایی در قسمت پرورش و تعلیم اولاد ها برای سایر مادران دارید؟
ج: با سپاس فراوان ازین سوال شما، باید خاطرنشان کرد که انجمن زنان افغان چند سال قبل مرا بحیث مادر ممتاز سال افتخار بخشیدند. درین شکی نیست که اولادها آینده سازان کشور و محیط زیست ایشان هستند و چه بهتر که هرگاه زمینه ها مساعد باشد، هرکسی کوشش کند تا فرزندان شان از نعمت سرشار و وافری که در قسمت های تحصیلی برای نوباوگان درین کشورها میسر است، حد اکثر فیض را ببرند. زیرا در گذشته ها و در افغانستان چانس این چنین تحصیلات برای فامیل های غیر سلطنتی و بی واسطه اصلاً موجود نبود و تنها جوانان ما به کشورهای روسیه و اقمارش و در اخیر هم به هندوستان فرستاده می شدند و چانس تحصیل به آنطرف ابحار برای اولادهای کم بضاعت وجود نداشت.
من چون خودم از شرایط تحصیلی در کشورم تا حدودی متاثر بودم و میخواستم که اولادهایم در عین آنکه هنرمند باشند، از نعمت های وافر تحصیلی نیز درین کشورها بهره کافی داشته باشند، کوشیدم تا همه اولادهایم با زیور علم و دانش آراسته شوند که فضل خداوند به چنان آرزوهای خود رسیده ام.
بناءً توصیه ام برای مادران دیگر این است تا حداکثر بکوشند فرزندان شان از نعمت های سرشار تعلیمی که بخصوص در کانادا و بطور عموم در خارج از کشور میسر است، بی بهره نمانند تا اگر خدا بخواهد و کشور ما آرام شود، مصدر خدمات مثمر و ارزشمندی در کشور شوند.
س: قسمی که میدانید، هر انسان در زندگی خاطرات تلخ و شیرین دارد، ممکن است گوشه ای از خاطرات تلخ و شیرین زندگی تان را با خوانندگان مطرح نمائید؟
ج: من در حقیقت دو خاطره تلخ در زندگی ام دارم. یکی آنکه روزی که شوهرم و سه پسرم بخاطر اوضاع ناآرام و مشکلات، افغانستان را ترک کردند و مرا با دو دخترم در کابل تنها و بی سرنوشت گذاشتند تا اینکه مرا به خاد آنزمان بردند و تحقیقات ها نمودند که از همان زمان بیماری روانی برایم پیدا شده است. دوم، هنگامی که خودم پس از سه سال جدایی با فرزندانم، مجبور شدم کشور عزیزم را ترک کنم.
و روزی که دوباره پس از یک مدت طولانی با شوهر و پسرانم یکجا شدم، در حقیقت خوشترین خاطرات حیاتم به شمار می روند. در ضمن خاطرات خوش و تلخی هم از جریان زندگی هنری ام دارم که ازین دوخاطره بیشتر در ذهنم جای ندارند.
س: از دیدگاه شما بیشترین مشکل ما افغانها در سالیان کوچ و غربت و دوری از وطن و زادگاه چیست؟ و جامعه افغان- کانادایی ما در این کشور چه موقفی را داراست؟
ج: مشکل ما افغانها گرچه در هر سن و سالی متفاوت است مگر برای والدین تغییر محل سکونت اصلی و با فرهنگی که بار آمده اند خیلی دشوار است. زیرا هر کشور شرایط خاص خودش را برای مردمان مهاجر دارد. والدین برای اینکه بخواهند اولادهای شان را طوریکه خود تربیه شده اند، بزرگ کنند، در برخی مواقع چون تغییرات فرهنگی و محیطی سازگاری نمی کند، مشکلات و ناسازگاری هایی را ببار می آورد و ما دیدیم که در نتیجه چنین مشکلات چند تن از جوانان ما دست به خود کشی زدند و به حیات خودها خاتمه دادند.
طوریکه شوهرم «سرور» چندین سال قبل مضمونی را تحت عنوان «تضاد دو فرهنگ» نوشته بود و در آن هرگوشه به تحلیل گرفته شده بود، گویا که والدین دیگر در محیط اصلی نیستند و درین کشورها دیکتاتور بودن بخصوص روش خشن پدران دردی را دوا نمی کند. زیرا درین کشورها طفل حقوق خودش را دارد که اکثراً در صنف ها از طرف معلمین برایشان گوشزد می شود و دیگر از آنجائیکه محیط زیست درینجا متفاوت است، اولاد های تازه جوان ما هم مجبور هستند با محیط جدید خودها را وفق بدهند درغیر آن جامعه آنها را نمی پذیرد. از جانبی هم هرگاه در منزل انضباط بالای این اشخاص بیشتر میشود، به کارهای دست می زنند که بعداً جبران شده نمیتواند.
پس چه بهتر خواهد بود تا والدین بخصوص پدران با اولادها از در دوستی و رفاقت پیش آیند تا اولادها بخود شان مطمئن شده، با اعتماد به نفس و اطمینان بیشتری زندگی کنند.
س: سفارش تان به جامعه افغان- کانادایی چیست، به خصوص به دوشیزگانی که در هنر تمثیل نوآموز اند.
ج: اکثر والدین نسبت تغییرات محیطی و بخصوص تنهایی به بیماری های روانی مبتلا شده اند که هرگاه به کار های سازنده و مثبت مشغول شوند، رنج تنهایی و بی وطنی را کمتر احساس خواهند کرد و بخاطر داشته باشند که فرزندان خود را در فراگیری درس و تعلیم تشویق و یاری نمایند.
اگر دوشیزگان افغان درین کشورها به هنر و ازجمله هنر تمثیل روی می آورند، جای خوشی است. زیرا می بینیم که عزت و دبدبه یک هنرپیشه ولو در هر رشته هنری باشد درین ملک ها تا چه حد زیاد است و هرگاه فامیلی درک می کند که فرزندان شان استعدادی در چنان هنرها دارا میباشند، فقط کوشش کنند که هنر شانرا صیقل دهند نه اینکه روی خرافات فرهنگی از رشد استعداد های شان جلوگیری نموده و اوشانرا متاثر بسازند.
س: آیا مایل هستید که ازین به بعد هم گهگاهی بحیث ممثل ایفای نقش نمائید؟
ج: بلی! زیرا هنر تمثیل در تار و پودم ریشه دارد. هرگاه درامه یی باشد، سوژه ای داشته باشد، کرکتری در یک درامۀ درستی باشد، طوریکه ما در تیاترهای دولتی و یا رادیو درام ها چه در زمان نشرات در رادیوی کهنه - در زمان مدیریت مرحوم عبدالرحمن بینا هنرمند و دایرکتر ورزیده - نقش اجرا می کردیم و چه در درامه های که در دیگر تیاترها به نمایش گرفته میشد، موجود شود که تا یک کرکتر بخصوصی بازی شود، حاضر هستم. اما متاسفانه باید عرض کنم که با آمدن تیاترهای شخصی در کشور، اکثر نمایشات تیاتری ما به دلقک بازی ها شباهت گرفته است که فقط با کج و وج کردن های چهره و گفتار کلمات بی مفهوم و بازاری که فقط تماشاچی را بخنداند، می باشد. من آرزو ندارم که در چنان نقش ها ظاهر شوم، زیرا این سیستم به اصطلاح هنری نه تنها برای یک ممثل یا هنرپیشه بلکه برای یک درامه نیز سبک بینی به حساب می رود. در اخیر یک بار دیگر از محبت تان، سپاسگزارم.
پیام روز
پیام روز
http://voiceofwomenafg.blogspot.com/ آوای زنان افغان
No comments:
Post a Comment