آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Sunday, October 30, 2011

در سخاوت منظومه های صمیمانه ی خاک های باران خورده

                                                                                                                                                                                           


شبی با مشعل حریر
نادیه فضل شاعر قلب ها
یوهانیس ولف گانگ فان گویته شاعر شهیر آلمانی می گوید: " با سنگهاییکه در سر راهت می گذارند، هم میتوانی چیز قشنگی بسازی."
وقتی به عمق فقط همین چند واژه دقتی کنیم متوجه می شویم که گویته با چه ساده گیی، دست مارا می گیرد و به دنیای امید فرا می خواند.
 دنیاییکه با تمام صخره و سنگ اش اینجا و آنجا روزنه ایرا در برابر چشمان ما می گشاید و خدارا شکر که چنین است.
پدیده ی امید زمانی  خیلی پر رنگ تر می شود که از پشت پنجره هایی دودی زنان افغانستان، این جا و آنجا چراغی سوسو می زند.
یکی از این چراغها را خامه ی بانو مشعل حریر رنگ و نور بخشیده است. بانویی که مادر پنج فرزند بسیار نازنین است ومادری که میشود به راحتی الگویش خواند. الگویی از متنانت، الگویی از صداقت و چراغی در دست که آهسته آهسته نور افشانی می کند، اما نوری که با سخاوتِ صداقت زیبا ترجلوه گراست.
با بانو مشعل سال پار از دور آشنا شدم و یکی از جمع چهار کتابی که تا حال از او منتشر شده است را گرفتم و ورق زدم.
کتاب داستان بلند « سپیده ها اینجا آرام اند»، اولین دریچه ی آشنایی من با این بانوی بلند اندیش گردید.
روزگار با من مهربانتر شد و به مشعل حریر مرا نزدیک تر ساخت. شنیدم که این عزیز کتابهایی دیگر هم دارد.
 کتاب « در شگفتی یک گمنام» را هم خواندم؛ این کتاب مرا به روزگار آشنایی ها و خوبی ها در سرزمین قصه های کودکی ها و جوانی  خودم برد؛ با خواندن این کتاب گاهی لبخندی بر لبم نقش می بست و گاهی هم تلخ می گریستم.
وآرزو می کردم که خامه ی بانو حریر همیشه نویسا و سبز باد!
 در شب بیست و دوم ماه اکتوبر، شماری از زنان مقیم شهر هامبورگ آلمان برنامه ی صمیمانه ی برای بانو حریر برگزار کردند و با هم  پای خوانش کتاب های بانو حریر نشستیم.
این برنامه قرار معمول ما مردم افغانستان،  دیرتر از وقت معین آن برگزار شد؛ ولی به قول معروف دیر آید خوش آید.
خانم ناجیه افشاری یکتن از زنان حقوق دان افغانستان مسوولیت میزبانی  این ویژه برنامه را بر دوش داشت و به حق که بسیار گرم وصمیمیی با عزیزان  بود.
پس از خوش آمدید و درود،  خانم امیلیا اسپارتک چند سخنی محدود به فضای مجلس گفتند و پس از آنهم خانم حریر با لبخند بسیار ملیحی سرسخن را با دوستداران داستان های بلند باز کرد.
در اینجا مشعل حریر یکبار دیگر خودش را معرفی کرد نه با گونه تعارف های معمول؛ بلکه مشعل حریر فقط با لبخندی نشان داد که صادقانه در برابر دوستانش نشسته است.
نمی دانم چرا؟ ولی مشعل حریر خیلی خیلی کم در مورد آنچه که شایسته است تا درمورد خودش  برزبان آورد و بگوید؛ می گوید.
خیلی آدم ها را می شناسم که وقتی رشته سخن را حتی از روی تعارف  در دستش بدهی، به اصطلاح عام از شرش خلاص  نمی شوی...
در این میان منهم مجالی یافتم تا در مورد دو کتاب خانم حریر یادداشت هایم را بگویم و خانم اناهیتا نجیمی نیز برداشتهایش از کتاب سپیده ها اینجا آرام اند را با برگی از این کتاب که مورد استقبال حاضرین قرار گرفت، به خوانش گرفت.
شب در میان محبت و گرمای دوستان، یکی از شبهای بود که باوجود دوری از خاک دیار، بوی باران و عطر علف زاران بهاری اشرا میشد در میان واژه گان صمیمی بانو حریر حس کرد.
در پایان خانم نجیبه هوتکی سردبیر شورای زنان افغان مقیم شهر هامبورک از حضور خانم حریر و مهمانان سپاسگزاری نمود و مهمانان را به صرف نان پیازی با پیشانی باز دعوت کردند.
محفل بزرگداشت از کارهای خانم حریر با اهدای دست گلی و پیشکش یک هدیه زیبا از صنعت دست کاری زنان افغانستان حوالی ساعت نه شب به پایان رسید.
آنچه که برای من زیباتر افتاد تبصره ی کوتاهی بود که خانم افشاری در باب همان هدیه داشت.
خانم ناجیه افشاری با محبت به بانو حریر گفت: " این صنعت کار دست مطمینن کار دست اطفال نیست." ایکاش مردم افغانستان روزی همه همینگونه بیاندیشند و نگذارند که کودکان این سرزمین با مهره های پشت شکسته و دستان پراز آبله روانه فصل جوانی خویش گردند.
بکوشند تا با الگو برداری از محبت و گرمایی که در کشور های غربی نصیب کودکان است، آینده را برای کودکان افغانستان نیز آرام و بی دغدغه هموار بسازند.
نکته ی دوم هم صراحت کلام و آگاهی بانوان  بر آنچه که می گفتند، برای من خیلی امیدوار کننده بود.
ضرب المثل آلمانی است که گفته اند: امید از همه آخر تر جان می دهد.  
http://voiceofwomenafg.blogspot.com/               آوای زنان افغان

No comments: