دریغ
نخواست تا تو برایم ستارهچین باشی
حضور روشن آیینهی یقین باشی
بلند سبز سپیدار شکوه لذت دیدار
خدا نخواست برایم تو همنشین باشی
طلایهدار بهاران، کمان رنگی باران
به تاج سبز سحرگاهِ من نگین باشی
سیاهِ پردهی پرهیز را ز متن سکوت
شکسته، روشن چشمم تو نازنین باشی
سرود بارش خورشید ز آبشارِ صدات
ببارد، آیت اسطورهی زمین باشی
صفای زمزمهی عاشقانههای سحر
قصیدهی چمن و حرف واپسین باشی
نخواست تا تو برایم ستارهچین باشی
حضور روشن آیینه ی یقین باشی
شعر نادیه به قلمرو فرهنگی انسان دردمندامروزی تعلق دارد وبا وسعت اصالت تاریخی خود، ارزش یک واقعیت جاوید را به خود اختصاص میدهد.

No comments:
Post a Comment