آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Friday, April 29, 2011

یادی از شاعر گرانمایه لیلا


شیرین نظیری                           " زندگی نامه ی لیلا کاویان "
لیلا کاویان شاعر آگاه و فرهیخته،فرزند داکتر عبدالله ناصری است که در سال 1329 خورشیدی در یک خانواده روشنفکر، درشهر کابل دیده به جهان گشود. لیلا نظر به استعداد خارق العادهً که داشت درده سالگی به سرودن شعر آغاز نمود و با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف ،طبع خود را تجربه کرده و به رشد و انکشاف ذوق خود می افزود و درین راستا از جانب اطرافیان و دوستانش مورد تشویق و ترغیب فراوان نیز قرار می گرفت.
لیلا تحصیلات دوره ابتدائی الی لیسهً خود را موفقانه در لیسه رابعه بلخی به پایان رسانید و سپس وارد  فاکولته طب دانشگاه کابل گردید. ولی بناء به معاذیری تحصیلات خود را درین رشته ادامه داده نتوانست و سرانجام شامل موسسه عالی تربیه معلم گردید و تحصیلات خود رادرین موسسه به پایه اکمال رسانیده و دیپلوم فراغت کسب نمود.
لیلا بعد از ختم دوره تحصیلات راهی دیار آموزش و پرورش فرزندان کشور گردید و با گام های ثابت و مصمم ، صدها شاگرد رادریک دهه با زیور تعلیم و تربیت آراست و تقدیم جامعه خود نمود.
 لیلا درسال 1361 خورشیدی نظر به لزوم دید اتحادیه نویسندگان جمهوری دیموکراتیک  افغانستان به سمت منشی بخش ادبیات کودک تقرر حاصل نمود. لیلا در سال های بعدی به حیث مدیر در مجله زنان افغانستان به فعالیت آغازنمود و با قوت و توانمندی زیاد درین بخش کارکرد و مانند ستاره درخشید و تاریکی های فرهنگ قبیله ای و ریشه های فقر وعقب مانی را بوسیله ادب و فرهنگ روشن نموده و زنان را تا حدودی توان آگاه ساخت.
لیلا به آزادی زنان اعتقاد داشت و در اشعارخود از وضع ناهنجار زنان "دردهات کشور به خصوص محلات که درتحت سلطه کوردلان دوراز فرهنگ قرار داشت و خشونت علیه زنان درآنجا بیداد می کرد وهم چنان بیسوادی و عدم آگاهی زنان از حقوق شان ، نوشته های ناب به جا گذاشته و فریاد زنان را با قلم خود رسا تر ساخته است.
لیلا علاج همهً این درد ها و آلام را صرف در " تعلیم و تحصیل " زنان و همه اعضای جامعه میدانست . متاسفانه در مورد دیوان لیلا کدام اطلاعی دردست نیست ولی او همواره اشعار خود را جهت نشر به مطبوعات کشور فرستاده است.
لیلا با داوود کاویان ازدواج نموده و ثمره این ازدواج یک دختر و سه پسر است.
لیلا با خانواده خود ، مانند هزاران هموطن ما ، با بوجود آمدن حکومت زن ستیز طالبان ، خانه و کاشانه خود را ترک و عازم کشور های بیگانه شد.
 لیلا، بودن و زیستن را درغربت با بسیار دشواری سپری می کرد و روز های سیاه را به شب های سیاه ترتحویل میداد غم و درد  و دوری دردیارغربت و درکنج تنها برای لیلا بسیار طاقت فرسا شده بود. سر انجام درد ها و غم ها بر لیلا غلبه نمود و او را از گفتن و سرودن باز داشت.
چه ترانه های که بر لبانش نیامده خاموش گشت وخشکید. دیگر لیلا صدا نداشت ، لیلا قلم نداشت ولیلا نفس نداشت. لیلا را ازما وازهمه فرهنگیانش ربودند و جایش دریک لحظه کوتاه ، ولی برای همیش در میان همه خالی گشت . "جنازه اش در 1376 خورشیدی در آلمان به خاک سپرده شد." 

                   یادش گرامی و خاطرش جاویدان باد
                          اين هم نمونه اي از سرودهاي او :

به طرزي جلوه  مي ريزد خرام قد دل جويش                    كه صد دل در كمند آرد رم از هرنازآهويش
نمي دانم چمن صد رنگ پرواز از چه مي رويد                 كه مي بينم هزاران رنگ در آيينة رويش
قماش برگ گل از نازكي هم چون رخ خُويش                    شكنج زيب سنبل بشكند ازچين هرمويش
خدامي داند و من كاين ستمگر جان چو مي گيرد                نه بخشايد، نه بردارد يكي چيني ز ابرويش
به زنجير غم عشقش شكست استخوان دارم                       هزاران داغ بردل برده ام از غفلت خويش
امان از حلقه هاي پايبندم ورنه خوش روزي                      كه بگشايم پرو پرواز گيرم از سركويش
الهي زخم غم كاينسان مرا برجان مسكين زد                      بگيرد دامنش روزي وبنشاند به زانويش

No comments: