در طول تاریخ، جایگاه زن فراز و نشیبهای فراوانی داشته است. در بسیاری از تمدنهایباستانی، زن گاهی مقام مقدس داشت و گاهی بهعنوان دارایی مرد تلقی میشد.
در ایران نیز،هرچند نمونههایی از استقلال و ارزش اجتماعی زن دیده میشود، اما در بیشتر دورهها او زیرسلطه ساختارهای مردسالارانه قرار گرفت. در ادیان الهی، بهویژه اسلام، احترام به زن بهعنوانمادر و همسر بارها توصیه شده است، اما در عمل، محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی سببشد که جایگاه زن همیشه برابر با مرد نباشد. تنها در برخی دورههای مدرن، مانند دوراناصلاحات رضاشاه و پس از آن، زنان توانستند بخشی از آزادیهای اجتماعی و فرهنگی خود رابازپس گیرند.
از دیدگاه روانشناسی، احترام به زن نشانهای روشن از بلوغ روانی و قدرت شخصیتی مرد است. مردی که به زن بیاحترامی میکند، درواقع ضعفهای درونی و احساس حقارت خود را فرافکنیمیکند. او برای پوشاندن ترسها و کمبودهایش، زن را کوچک میشمارد. در مقابل، مردی کهعزتنفس بالایی دارد، میداند که با احترام گذاشتن به زن چیزی از ارزش او کم نمیشود، بلکهاین احترام نشانه اعتماد به نفس و بزرگواری اوست.
در روابط خانوادگی و اجتماعی، احترام متقابل پایهای اساسی برای سلامت روانی و رضایتدوطرف است. تحقیقیات روانشناسی نشان میدهد زنانی که احترام نمیبینند بیشتر دچارافسردگی و اضطراب میشوند، و مردانی که بیاحترامی میکنند معمولاً درگیر تنشهای درونیو مشکلات هیجانیاند. برعکس، مردانی که به زن احترام میگذارند، در زندگی مشترک آرامش وثبات بیشتری دارند.
از این رو، چه از نگاه تاریخ و فرهنگ، و چه از نگاه روانشناسی، میتوان گفت:
احترام به زن نه ضعف،بلکه بزرگترین نشانهی قدرت، بلوغ و سلامت روان مرد است.
جامعههای مردسالار با نادیدهگرفتن زنان، درواقع مردان را هم گرفتار میکنند.
- مردانی که یاد میگیرند زن موجودی «دست دوم» است، در زندگی شخصی دچار تنش و ناتوانی عاطفی میشوند.
- در مقابل، جامعههایی که احترام به زن را آموزش میدهند، مردانی متعادلتر و باهوش هیجانی بالاتر پرورش میدهند.
نویسنده: شیرین .ن مبارز
No comments:
Post a Comment