احمد دست به ماشه در سنگر نشسته است. پاسگاه او بر فراز تپه روستا قرار دارد. از بامداد همهمه به راه افتاده است که طالبان شبهنگام هجوم میآورند. احمد بیشتر از آنکه به وحشت طالبان و جنون کشتار آنان فکر کند، به مادرش که صدای شلیک گلولهها را میشنود، میاندیشد.
نفس در سینهاش بند میماند، به مادرش زنگ میزند، صدای لرزان و گریان مادر را میشنود؛ گویی این آخرین وداع مادر و پسر باشد. هر دو، بدون خداحافظی گوشی را قطع میکنند. احمد نگران و افسرده ثانیههای فرو رفتن غروب را میشمارد که صدای نعره اللهاکبر و گلولهباران آغاز میگردد. بر زمین و آسمان روستا گلوله میبارد، هر شلیک قلب مادر احمد را نیز میشکافد؛ داد و فریاد میزند و شب سیاه بیسحر زندهگیاش به پایان نمیرسد که صدای غم همیشهگی چهار دیواری خانه احمد را فرامیگیرد. از در و دیوار اشک و اندوه میبارد و با طلوع خورشید، زندهگی احمد و مادرش برای ابد غروب میکند. این روایت کوتاه، گوشهای از مصیبتهای وارده جنگ بر زنان در افغانستان است. هر مادر، اینجا داستان سیهبختی خود را دارد، داستان تباهی و نگونبختی زن افغانستان که داغ بر جگر فرو رفته و بیدرمانشان را کتابها میتوان نوشت و برای دلجویی و تسلی خاطرشان واژهها خواهند گریست. حالا که گفتوگوهای صلح جریان دارد، لازم است که به صدای مادران و زنانی گوش داده شود که شبها را با مرمی باران بر سنگرهای فرزندانشان سپری میکنند و بامدادن نعش جگر گوشههایشان را در بغل میگیرند.
ضرورت حضور زنان در نشستهای صلح
زنان در طول دو دهه گذشته برعلاوه تحمل رنجها و مشقتهای فراوان، تلاشهای بیپایان برای نهادینه شدن ارزشهای دموکراتیک نیز انجام دادهاند. بهترین سنگرداران سنگر دموکراسی از میان زنان برخاستهاند. طنین صدای دموکراسی زنان بودهاند. کثرتگرایی و باور به ارزشهای حقوق بشری را نیز به نیکویی آنان تمثیل نمودهاند. همچنان، زنان صدای دیگر و روایت دیگر افغانستان در مجامع بینالمللی شدند و امروز که رسم دیگر در حال تحقق یافتن است، بنیادگرایان مذهبی و دگماندیشان سیاسی بار دیگر میخواهند زنان به عقب برگردند و خانهداران بی اجر و مواجب باشند. این درست است که زنان در جنگ افغانستان نقش ندارند؛ اما قربانی اصلی جنگ بودند/هستند. تجربه نشان داده است که هیچ صلحی بدون شنیدن صدای قربانیان و سهم معنادار آنان به موفقیت نرسیده است. مهمترین بخش روند صلح از نظر نگارنده، این است که چهکسی در میز مذاکره حضور داشته باشد؟ آیا کسانی که مذاکره میکنند، به اندازه قربانیان جنگ زجر کشیدهاند؟ آیا نسبت به موضع و حقوق زنان غفلت نمیورزند؟ اینها از عمدهترین پرسشهایی است که به نظر میرسد، در حال حاضر زنان با آن مواجه هستند، هرچند زنانی که عضو هیأت مذاکرهکننده جمهوری اسلامی افغانستاناند، از توانایی و ترکیب خوبی برخوردار هستند، اما نیاز به حمایت بیشتر زنان و نهادهای بینالمللی حقوق زنان دارند. زنان باید مطمین شوند که کسانی که در تیم مذاکرهکننده و نشستهای چندجانبه حضور دارند، آیا از زنان عضو هیأت مذاکرهکننده و حقوق زنان پشتیبانی لازم به عمل میآورند یا خیر؟ آیا در اتاقهای تصمیمگیری و در نشستهای محرمانه حضور آنان را نادیده نمیگیرند؟ اینها نگرانیهای واقعی است که باید پاسخ بیابد. بهتر است که توسط متخصصان داخلی و بینالمللی از میان زنان، این روند نظارت شود و این نظارت باید توسط متخصصان ورزیده و لابیگران فعال دنبال شود. این متخصصان با طرفهای قضیه صلح افغانستان گفتوگو کنند. مطالبات، خواستها و صدای زنان را به آنها برسانند و تأکید نمایند که حضور زنان در نشستهایی که در مورد صلح برگزار میشود، ضرورت جامعه و اعمار قانونمند بنای صلح افغانستان است و زنان در نظام پساصلح میخواهند از امروز تعریف شوند و حضورشان تضمین گردد. اگر زنان کشور در این مرحله برای رسیدن به هدفشان مبنی بر مطالبه نقش بزرگتر و داشتن صدای صریحتر در روند صلح، متحد و بسیج نشوند، این فرصت مهم و تاریخی از دست خواهد رفت؛ چون دیده شده است که جانب طالبان به حضور و جایگاه زنان در قدرت و سیاست باورمند نیستند و متأسفانه پیشنویس توافقنامه صلح هم که به دسترس قرار گرفته، جایگاه زنان و دستآوردهای آنان را از بنیاد نادیده گرفته است. بنابراین، بر زنان است که متحد شوند و با تدوین استراتژی، پیام و خواست متحدانهشان را به گونه روشن که از همه زنان نمایندهگی کنند، بیان نمایند و از کشورهای میزبان کنفرانسهای صلح و متحدان استراتژیک افغانستان با قاطعیت و جدیت بخواهند که حضور آنان را نادیده نگیرند و در نشستهای آینده، به ویژه نشست ترکیه از آدرس زنان باید خود زنان نمایندهگی کنند؛ چون هیچکس بهتر از زنان نمیتواند حضور آنان را تضمین کند. این امر زمانی میسر خواهد بود که زنان متحد شوند، گروههای لابی را برای دفاع از حقوقشان در سطح منطقه و کشورهای حامی پروسه صلح فعال بسازند و نگذارند که بار دیگر حضور زنان نادیده گرفته شود؛ چون با مطالعه پیشنویس توافقنامه صلح، هراس و نگرانیهای زنان افزایش یافته است و در صورتی که در گفتوگوهای چندجانبه هم از آدرس آنان کسی نمایندهگی نکند، یکبار دیگر جامعه به عصر طالبانی بر خواهد گشت. برای اثبات این مدعا، ضرورت است که نگاه کوتاه به پیشنویس توافقنامه صلح نیز انداخته شود.
جای خالی زنان در پیشنویس توافقنامه صلح
پیشنویس توافقنامه صلح که از سوی نماینده ویژه ایالات متحده امریکا در امور صلح افغانستان در اختیار سیاسیون کشور قرار گرفته است، نشان میدهد که مردم افغانستان و دستآوردهای دو دهه گذشته در آن از بنیاد نادیده گرفته شدهاند. زنان به عنوان نیمی از پیکر جامعه حتا در ردهبندی جناحهای سیاسی که در نظام نقش داشته باشند، نیز به فراموشی سپرده شده است. در این پیشنویس، از مشارکت معنادار زنان، حقوق و دستآوردهایشان، قربانیها و مطالبات آنان به سادهگی چشمپوشی شده، صرف در بخش اول، بند چهارم و در قسمت حقوق مدنی زنان و کودکان بدون ضمانت اجرایی و مکانیسم روشن، اشاره گنگ صورت گرفته است. در این توافقنامه از ایجاد شورای عالی فقه با طمطراق سخن به میان آمده است. ایجاد شورای عالی فقه در موجودیت نظام مبتنی بر ارزشهای اسلامی نگرانیهای زنان را افزایش داده است. از نظر زنان، نفس ایجاد چنین شورایی، پرسشبرانگیز و مخاطرهآفرین است؛ زیرا در موجودیت نهادهای دولتی چون وزارت ارشاد حج و اوقاف، شورای علما و سایر نهادهایی که اکثراً توسط عالمان دین مدیریت میشوند، بر بدگمانیهایی در این باره میافزاید. از سوی دیگر، با نگاه گذرا به کارنامه طالبان و نفس ایجاد این شورا، میتوان قضاوت کرد که آنان در پی حذف یا محدودیت بیشماری بایستههای حقوق زنان و سایر دستآوردهای عرصه حقوق بشری خواهند بود و حتا احتمال میرود که قدرت و سیاست بر محور کنش و واکنش این شورا شکل بگیرد که آن زمان برای تغییر این دیدگاه دیر خواهد بود.
اعتمادسازی در پیشنویس توافقنامه صلح
آنچه در این پیشنویس به آن پرداخته نشده، مسأله اعتمادسازی است. اعتمادسازی برچه مبنایی باید استوار باشد؟ و با چه ضمانتهایی میتوان این اعتماد را به وجود آورد تا طالبان سلاحشان را بر زمین بگذارند و آتشبس بیقیدوشرط را بپذیرند. با کدام اعتماد و باور میتوان گفت که طالبان دست از خشونت بر میدارند؛ در حالی که تاکنون هیچ تعهدی نسبت به پیمانهای قبلیشان نداشته، خشونتها را افزایش داده، ترور فعالان مدنی و عرصه حقوق بشری را همچنان شدت بخشیده و حملاتشان بر روستاها و کلانشهرها را افزایش دادهاند. با چنین پیشزمینهای، چگونه میتوان به طالبان بدون ضمانت بینالمللی و منطقهای اعتماد کرد؟
گنجانیدن حقوق و دستآوردهای زنان در پیشنویس نهایی توافقنامه صلح
در توافقنامه کنونی صلح، از ضمانت اجرایی با مکانیسمهای شفاف حقوق زنان سخن به میان نیامده است. زنان به عنوان آسیبپذیرترین قشر جامعه باید حقوقشان تضمین شود، ضمانتهای لازم اجرایی با نظارت جامعه بینالمللی به میان بیاید، مکانیسمهای خاص و روشن برای حقوق آنها سنجیده شود و تمرکز بر عدالت اجتماعی و حمایت از قربانیان به خواست همهگانی مبدل گردد. کمیسیون بینالمللی از حقوق زنان با تضمین طرفین داخلی شکل بگیرد. طرفها، به ویژه طالبان متعهد به رعایت حقوق زنان و حضور آنان در قدرت و سیاست گردند. زنان با درک وضعیت فعلی، نشست ملی زنان برای صلح را برگزار کنند، زنان فعال در زمینه صلح را از سراسر کشور دعوت نمایند و برای رسیدن به یک صلح فراگیر و همهشمول مطالبات خود را مطرح کنند. این مطالبات در پیشنویس نهایی توافقنامه صلح گنجانیده شود. هر دو جانب متعهد گردند که به روشنی نیازها، منافع و تجارب زنان در مورد منازعه را در نظر میگیرند و در خلال گفتوگوها از حضور آنان در جریان گفتوگوها و تفاهمهای پسا صلح حمایت میکنند. این حمایت وقتی نمایان میگردد که طرفهای گفتوگوکننده، حامیان پروسه صلح و سیاسیون کشور از حضور معنادار و مشارکت فعال زنان حمایت کنند و در میز مذاکرات جای خالی زنان را توسط مردان پر نکنند؛ زیرا در گفتوگو و نشستی که زنان حضور نداشته باشند، کسی از آدرس زن و حقوق زن نمایندهگی به عمل آورده نمیتواند. صدای زن، حق زن، مشارکت زن و حضور زن را تنها زن میتواند، نمایندهگی کند، نه جریانهای سیاسی و طرفهایی که حتا حاضر نیستند، بدون سر و صدای زنان، یک یا دو تن از آنان را از آدرس نهاد سیاسیشان به گفتوگوهای صلح بفرستند.
8 صبح مرضیه احمدی
No comments:
Post a Comment