اکثریت دختران و زنان افغانستان که تحصیل کردهاند و میتوانند بخوانند و بنویسند، از اسلامگراهای تندرو و تروریست میخواهند که «حقوق اسلامی زنان را برایشان بدهند.» مسلمانان سنتی و اسلامگراهایی تندرو و تروریست هم همین را میخواهند و همین را وعده میدهند
بدبختی در این است که عدهی زیادی از این زنان در باب فقه اسلامی معلومات ندارند و فقط شنیدهاند که اسلام فقهی دارد و این فقه برای زنان بهترین حقوق و عادلانهترین حقوق را داده است. مثلاً این زنان تحصیلکرده نمیدانند فقه اسلامی یک فقه تکلیفمحور است تا حقوق محور. در درون این فقه باید سوال کرد که تکلیف من چیست نه اینکه حق من چیست. همچنان آنها نمیدانند که در برابر آن حقوق ناچیزی که فقه برایشان داده است چه تکالیفی سنگین و توانفرسایی بر دوششان نهاده است. همچنان این زنان نمیدانند حقوقی که اسلام برایشان داده است دقیقاً چیست. آنها نمیدانند برای مطالبهی این حقوق چه باید بکنند و چگونه مطالبهی حقوق نمایند. آنها نمیدانند اگر یک زن حقوق اسلامی خود را مطالبه نماید، باید تکالیف و مشقتهای بیشتر از مردان بکشد.
افزون براین، آنها نمیدانند این حقوق اسلامی زنان منصفانه است یا نه؟ یکی بحث حقوق است و دیگری بحث حقوق منصفانه و کرامتمندانه. یکی حقوق است و دیگری دسترسی آسان و راحت به استیفای حقوق و بهرهمند شدن از آن. طور نمونه حق طلاق را در نظر بگیرید. در اسلام حق طلاق از آن مرد است و فقط مرد میتواند صیغهی طلاق را جاری بسازد. زن اولاً حق طلاق دادن ندارد و ثانیاً نمیتواند صیغهی طلاق را جاری بسازد. زنان حق طلاق دادن ندارند بلکه حق مطالبهی طلاق دادن دارند. مرد در زیر لحاف خود هم میتواند زن خود را طلاق نماید اما زن باید نزد محکمه برود و طلاق خوده مطالبه نماید یا مقداری پول به شوهرش بدهد تا مرد صیغهی طلاق را جاری بسازد. مرد برای طلاق دادن نیازی ندارد نزد محکمه و کدام مرجع دیگری دلیل اقامه نماید اما زن باید نزد محکمه ثابت بسازد که مثلا شوهرش با او بدرفتاری میکند یا ناپدید شده است یا توان جنسی ندارد. در این نمونه، اولاً حق منصافانه به زن داده نشده است وثانیاً زن برای استیفای حق خود باید نزد محکمه برود و استدلال کند و قاضی را قناعت بدهد و به اصطلاح از صد خوان رستم عبور نماید.
همچنان این زنان نمیدانند که آیا حقوق اسلامیشان با حقوق اسلامی مردها برابر است یا نه. این را هم نمیدانند که این حقوق اسلامی در قرن بیست و یک، حقوقی است که کرامت آنان را تضمین نماید یا خیر. به عبارت دیگر این زنان نمیدانند که آیا حقوق اسلامیشان میتواند حقوق بشری آنان را برآرده بسازد یا خیر.
متأسفانه خیلی از این زنان فقط شنیدهاند که اسلام برای زنان حقوقی داده است و این حقوق عادلانه است. مثلاً حق مالکیت داده و حق کار داده و... اما نمیدانند که یک زن به خاطر استیفای این حقوق خود باید بهای بیشتری بپردازد و در هر حالت یک مرد به عنوان محرم باید همراهش باشد.
به همین دلایل هم است که کثیری از این زنان حقوق اسلامی میخواهند، اما زمانی که حقوق اسلامی را در «چارچوب اسلام» و با توجه به «شرایط و قیودات اسلامی» برایشان عرضه میکنی، شوکه میشوند و زمانی که بعد از دادن یکی دو حقوق برایشان، کوهی از تکالیف دینیشان را برایشان میگویی، غش میکنند و بعد میگویند این عرف افغانی است نه حقوق اسلامی ما.
خوبی در این است که زنان موضوع آگاه و شجاعی هم هستند که فریب این شعارها را نمیخورند. آنها میدانند که حقوق بشری یک زن چیست و چه چیزی را باید مطالبه کنند و برای چه چیزی باید مبارزه نمایند.
-------
جنبش آزادی بخش زنان افغانستان،عبدالکریم ستوده
No comments:
Post a Comment