آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Monday, September 2, 2019

دموکراسی در خانواده؟


آیا می‌توانیم شرایطی را تصور کنیم که سرمایه‌داری به منظور حفظ نهاد خانواده، اصلاحِ عمیقی در خود انجام داده است؛و درعین حال ازموقعیت فرودستِ زنان درساختار خانواده خلاص بشویم؟


 
خرد جمعی می‌گوید این اتوپیای مساوات‌طلبانه در حال حاضر در راه است. به ما نشان می‌دهند که مردم طبقه‌متوسطیِ بی‌سروصدا که در محله‌ا‌ی امن در استکهلم زندگی می‌کنند، بزرگ‌سالان به شغل‌های خلاقانه در شرکت‌ها و سازمان‌های غیردولتی دوستدارِ LGBT مشغولند، پدر به مرخصی فرزند‌آوری می‌رود، والدین برای جلوگیری از کلیشه‌های جنسی، کودکان خود را با ضمایر جنسیِ خنثی صدا می‌زنند، جامعه‌پذیر شدن با دوستانی با پیشینه و رفتار مشابه و همچنین انجامِ مشترکِ وظایف خانوار و مراقبت از فرزندان. شاید کسی بگوید یک زوج ایده‌آل… اما صرفاً تا زمانی که بتوانند این وضعیت را جدا از دنیای بیرون یا طبقات دیگر نگه‌ دارند.

آیا این داستان علمی-تخیلی است؟ نه کاملا. هیچ انکاری درباره‌ی پیش‌رفتِ برابری جنسی بیش‌تر در خانواده و روندِ رو‌به‌رشدِ توزیع منصفانه‌ی وظایف و تصمیمات بین یارها در کار نیست. اما این واقعیت در محدوده‌ی برخی کشورهای مشخص و محیط‌های معینی وجود دارد که احتمالاً قابل تعمیم به تمام 900.000 ساکن استکهلم نیست. خانواده‌ی مرجع، هم‌وزنِ واقعیت‌های طبقاتی عمل نمی‌کند. از آن‌جا که کل زنان به خاطر مادری دستمزد کم‌تری می‌گیرند (و موقعیت اجتماعی پایین‌تری دارند)، زنی در فرودست‌ترین موقعیت این مقیاس، بیش‌تر از مادری با پیشینه‌ی ممتاز از این اختلاف رنج می‌برد. یک وکیل یا مدیر زن می‌تواند کارهای سخت و خسته‌کننده‌ی خانه را به دوشِ زنِ دیگری بیاندازد. زن و مرد ممکن است (فقط ممکن است) در پیش‌گاهِ قانون برابر باشند اما این پول است که غرامت برابری را پرداخت می‌کند، همه‌ی زنان در مقابل پول، برابر نیستند و وزارت اتحاد و برابری جنسیتی سوئد هم نمی‌تواند کاری برای آن بکند. ضمایر را راحت‌تر از تفاوت‌های طبقاتی می‌توان تغییر داد. اگر فرودستیِ زنان در خانه‌های طبقه‌ی کارگر واضح‌تر و قوی‌تر باقی مانده است، به خاطر سماجتِ ذهن‌ها و عادات جنسیت‌زده در میان کارگرنما‌های تحصیل‌نکرده‌ی بی اطلاعِ مرتجع نیست. بلکه به خاطر شرایطی است که به کسانی که اندکی بالای خطر فقر زندگی می‌کنند، تحمیل می‌شود. روشن‌بینی با پس‌اندازِ بانکی و موقعیت و تصویر اجتماعی بهتر آسان‌تر به دست می‌آید.

زندگیِ خانگی و خانوادگیِ دموکراتیک، به ما نزدیک نیست.

برابری در سرمایه‌داری

برخلاف‌های نظام‌های استثماری دیگر که نمی‌توانستند بدون نقش‌های و هویت‌های ثابتی که معمولاً با تولد مشخص می‌شد ادامه پیدا کنند، سرمایه‌داری مبتنی بر اجماعِ نقش‌های برابرشده است. این نظام تمایل دارد با هرکس نه بر اساس «سرشت» طبیعیِ او، بلکه با توجه به ارزشِ بازار و توانایی او در کسبِ سود رفتار کند. برابرسازی رسمی و مؤثر مردان و زنان یک روند تاریخی است که با کاهشِ شکاف جنسی بین دستمزد‌ها و نسبت فزاینده‌ی مدیران اجرایی و دولتیِ زن به تصویر کشیده می‌شود (با درصد بالایی از کارفرماها و مدیران ارشد زن در آسیا). از لحاظ نظری یک پرولتر ماهر با هر پرولتر دیگری که به همان اندازه مهارت داشته باشد، قابل‌جایگزینی است و هردو می‌توانند استخدام شوند و حقوق مشابهی دریافته کنند.(6)

این به لحاظ نظری، به این خاطر است که خواستِ سرمایه برای بهره‌وری به کاهش هزینه منجر می‌شود و یک شیوه‌ی کاهشِ هزینه‌های کار طاقت‌فرسا، «تفرقه بینداز و حکومت کن» است. در دنیای واقعی، شرکت‌ها هرگز نسبت به خاستگاه، نژاد و جنس بی‌تفاوت نیستند. حتی با وجود صلاحیت یکسان، یک نیروی کار به ندرت با نیروی کار دیگر برابر است. جامعه‌ی سرمایه‌داری به همان اندازه که گردِ هم می‌آورد، تفرقه ایجاد می‌کند و در کنار رفع یک‌سری از نابرابری‌ها، نابرابری جدید ایجاد می‌کند. برای نشان دادن یک نمونه در میان مرزهای متغیر «نژاد»، در اواخر قرن نوزدهم در ایالات متحده بحث سر این بود که مهاجران فنلاندی باید به‌عنوان «سفید» یا «آسیایی» طبقه‌بندی شوند. رقابت، پیش و بیش از همه زنان را در مقابل مردان و «ملی» را در مقابل کارگرانِ مهاجر قرار می‌داد. حتی در پیش‌رفته‌ترین بخش‌های دنیا، کارفرماها هرجا که می‌توانستند از موقعیت فرودستِ زنان امتیاز کسب می‌کنند.
نابرابری جنسی دگرگون شده اما ملغی نشده: اکثر زنان دستمزد کم‌تری دارند و مجبور می‌شوند در شرایط بدتری کار کنند

No comments: