روزی که به دخترت یاد دادی

دکتر هلاکویی                                                                                   

 روزی که به دخترت یاد دادی تا ازدواج نکرده تنها سفر نرود، تنها زندگی نکند، آن لباسی را که دوست دارد نپوشد، آن طوری که دوست دارد نخنده، آن حرفی که دردلش است نزنه، و...

همان روز به دخترت یاد دادی که جنس درجه دو باشد! چون دختره!!
همان روز اورا به این باور رساندی که برای زندگی کردن به یک انسانی از جنس مخالفش نیاز دارده تا خوشبخت باشد، ...

همان روز پر پرواز دخترت را شکستی و او را آماده کردی که برای یک عمر با باور درجه دو بودن زندگی کند!

و امروز به سختی می شود اینطور زنان را به باور برابری رساند و قانون برابری را برای شان آموزش داد...
عادلانه ترین جامعه کماکان در باور جنس درجه ی دو بودن شان به زندگی ادامه می دهند!
هنوز به مرد به چشم یک نردبان نگاه می کنند تا به آرزوهای دست نیافتنی شان برسند...

و من هنوز نمی دانم چطور می شود به این دسته از خانم ها تفاوت بین عشق و نردبان را توضیح داد!
چطور می شود اعتماد بنفس به یغما رفته شان را دوباره بازسازی کرد و چطور می شود ازایشان یک انسان سالم و مستقل ساخت... به امید روزی که هیچ پدر مادری به دختران شان چنین خیانتی نکنند....