آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Sunday, July 8, 2018

یادی از بانو آرا فــاروق زن مبارزو برابری خواه


 بانوآرا فاروق قریب نووهفت سال قبل از امروزدرسال ۱۲۹۳،درقریه کمری(ولسوالی بگرامی ـولایت کابل) دیده به جهان گشود. پدرش مرزا حمد هاشم در دوره پادشاهی عبدالرحمن خان وحبیب اله خان وظیفه دیوانی داشت.


با بهره از رهنمای ها و اندوخته های پدر خواندن و نوشتن آموخت  و با رسیدن به سن جوانی با پسر کاکایش زنده یاد غــلام فــاروق خان کارشناس امور تلگراف و تیلفون  که در هند بریتانوی آموزش مسلکی دیده بود، پیوند همسری بست. رفیق آرا فاروق منحیث زن مبارز و آگاه در زنده گی  پربار خود تلاش های ارزشمندی را به خاطر برابری و سرفرازی زن افغان انجام داده است. او در سال ۲۰۰۰ ترسایی مجبور به ترک وطن شده و به جمهوری اتریش پناه آورد.وی دارای سه فرزند هریک محترم احمد شاه فاروق ، محترم رابعه فاروق و محترم تیمور شاه فاروق می باشند.
گفت وگو از عمر محسن زاده
پرسش :  محترم بانو آرا فاروق  زنده گی شما با  فراز و فرود ها و بحران های سیاسی بی مانند در تاریخ چند دهه گذشته کشورهمراه بوده است. دوره تجدد طلبی امانی ، عقب گرایی حبیب الله کلکانی ، ستم و اختناق نادر شاهی و....
 از مبارزات زنان در دوره امانی  چیزهای یاد تان است ؟
پاسخ : در دوره درخشان امانی من هنوز تازه جوانی بیش نبودم ولی خاطرات خوش آن دوره را بیاد دارم . در آن زمان خانوده ام و بخصوص پدر مرحومم  میرزا محمد هاشم خان که برایم خواندن و نوشتن را آموختانده بود از اصلاحات  و معارف دوره امانی پشتیبانی می کرد. بعداً شوهرم غلام فاروق خان که خود از مردان آزادی خواه و وطن پرست کشورما بود مرا در امر روشنگری و رهایی زن افغان یاری میرساند.
زنان شهر و دیار ما هم خواهان آزادی نسوان بودند و تلاش های حکومت امانی را به دیده قدر می نگریستند. خاطره ای که هیچ وقت نمی توان آنرا فراموش کرد، اعزام بیست دختر افغان برای تحصیل به کشور اسلامی ترکیه بود که بعداً با تعدادی ار آن ها آشنا شدم . من در آن زمان به درس و تعلیم  علاقه زیاد داشتم . موهای خود را قیچی میکردم . با نظافت و سلیقه لباس می پوشیدم. با رعایت سترچادری مکتبی بسر می گذاشتم و به آموزش می رفتم. در همین محیط درسی بود  که چند بار ملکه مهربان و منور، ملکه ثریا را از نزدیک دیدم.
در دوره غتشاش زمان ازدواج من فرارسیده بود. برایم لباس عروسی تنه دراز ولی فراخی تهیه نموده بودند. شوهرم با دیدن آن خندید و به شوخی گفت :
چه می خواهید ؟ آیا این لباس را برای کندوایی درست کرده اید؟
سپس مشوره هایی برای تجدید دوخت آن ارایه کرد و آن لباس را به شکل عصری مهیا ساختند.
پرسش : نام خانواده شما با مبارزات داد خواهی مردم افغانستان پیوند تنگاتنگ دارد. نقش شما و شوهر تجدد طلب و دادخواه  تان ، زنده یاد فاروق خان معروف به تلگراف چی در مبارزات سیاسی کشور در خور یاد و پیوسته موردستایش قرارگرفته است. شما در پیدایش و باروری جنبش زنان در افغانستان سهم داشته اید .به صورت فشرده از این خاطرات برای خواننده گان تارنمای بامــداد و هواداران جنبش ترقی و پیشرفت درافغانستان حکایت کنید.
پاسخ : چنانچه گفتم خانواده من کانون آگاه و پر مهر بود. آزادی ، استقلال، پیشرفت و تمدن را دوست می داشتند. شوهـرم از دیر باز با مشروطه خواهان و مبارزین راه آزادی پیمان همرزمی و همدلی ریخته بود. او از نظریات آزادی خواهانه و مترقی نهضت امانی پیروی میکرد و در مبارزات ضد استعمار انگلیس نقش فعال و عملی داشت .
غلام فاروق خان در دوره زمامداری شاه امان الله منتظم ، مدیر تلگراف و تیلفون در سرحدات شرقی و شهر کابل بود و نسبت به وطن و مردم خود عشق زیاد می ورزید.
پس از آنکه نقشه ها و پلان های استعمار انگلیس  و ارتجاع داخلی در برانداختن نظام امانی کامیاب شد و مرد ساده دلی چون حبیب الله کلکانی  جهت برآورده سازی امیال انگلیس سرکار آورده شد، شوهرم بازهم برای اعاده نظم امانی و از سر گیری برنامه های مترقی آن رژیم مبارزه می کرد.آنگاهی که حاکمیت سقاوی سقوط کرد او اولین کسی بود که یکجا با دوستش شیر محمد خان از طریق تیلفون با شاه امان الله تماس گرفته سقوط حبیب الله را گزارش داد. البته وی از شاه تقاضا نمود تا هر چه زود تر به وطن برگشت نماید، زیرا مردم در انتظارش بودند. از این مکالمه نادر خان اگاهی یافت و با افروخته گی بی مانند بر جلاد معروف خود طره بازخان امر کرد تا شوهرم  و رفیقش را دستگیر و زندانی کند. این حادثه زمانی رخداد که تازه سه روز از عروسی ما می گذشت. دوره وحشتناک زندان که با انواع شکنجه های جسمی و روحی و محرومیت های فراوان همراه بود شانزده سال دوام کرد.
بیاد دارم که روزی به امر طره باز  شوهرم را چهار صد بار چوب زدند و فشار آوردند تا  « توبه » کند. مگر او با متانت  پایداری  کرد و بر رژیم  استبدادی نفرین می گفت. تا اینکه از هوش برفت. همه فکرمی کردند که جان داده است. در نیمه های شب و در تاریکی  یاران زندانی وی به خصوص زندانیان خانواده با عزت چرخی به سراغش آمدند .پیکر خونین لمش را که بر روی زمین تر ونمناک افتیده بود بلند کردند.آنها متوجه شدند که هنوز در پیکراش رمقی است . با محبت پرسیدند که آیا او زنده است . شوهرم پاسخ داد که آری ، چنان خفته بودم که گویا در بستر پرقو قرار دارم .درمانگری یاران همدل ماه ها دوام کرد تا زخم ها التیام یافتند. من در سال های نخست اجازه نداشتم تا از همسرخود دیدن نمایم . پس از چند سالی این اجازه را برایم دادند و من با خواهر شوهرم یک جا به زندان میرفتیم. اکثراً در این دیدار ها شادروان ببرک کارمل که در آنسال جوان نو رسیده بود ، ما را همراهی میکرد ودر برگشت از زندان به سوی خانه ما را تسلی می داد و از شهامت و دلیری آن مرد مبارز سخن می گفت. بیاد دارم که حکومت مطلقه آن زمان به شیوه شیطانی خاص خود به زندانیان سیاسی فتوای را پیش کش کرده بود مبتنی بر این که چون آنها در زندان بسر میبرند و آینده شان نیز نامعلوم است پس به مکلفیت های شرعی خود در قبال زنان و خانواده های خود رسیده  نمی توانند. لازم است تا آن ها چاره ای بسنجند. شوهرم که مرد با ایمان بود این مساله را با من در میان گذاشت و من در پاسخ گفتم : ... در این رابطه اندیشه مکن ! تو زنده هستی .اگر زنده باشی شوهرم استی و اگر بمیری بازهم شوهرم خواهی بود.
بدینترتیب اگر فشرده بسازم دوره حاکمیت مطلقه نادرشاه و برادرانش که مردم بر حق آنرا « اقنوم ثــلاثــه » می نامیدند دوره استبدادی و سیاهی بود که لبه تیزاش متوجه زنان بود. این رژیم تاریک مدرسه های زنانه و انجمن نسوان کابل را بست و نشر ارشاد نسوان را متوقف ساخت. دختران محصل را جبراً از ترکیه فراخواند و همه را چادری پوش ساخت، معارف کشور را شدیداً متضرر ساخت و تعداد شاگردان مکاتب را تقلیل داد. جمعیت العلما نادری همواره برای هر اقدام زن ستیزانه رژیم فتوا می داد و عملاً زنان افغانستان را در بند نگه می داشتند. من هم در این سال ها درخانه بودم و از کوچک ترین اقدامی که در راه آزادی زن صورت می گرفت صمیمانه استقبال می کردم و تا جای که ممکن بود در برآورده شدن آن سعی می نمودم.
زمانیکه در دهه شصت سده پیشین میلادی  « روی لــچــی » اعلام گردید من از جمله نخستین زنانی بودم که چــادری را بدور انداخته و در محفل رسمی بدین مناسبت اشتراک و از این رویداد استقبال نمودم. در دهه بعدی نیز به ویژه در دوره یازده ام  و دوازده ام انتخابات شورا ملی کوشش نمودم تا در میان زنان شهر کابل به کار وسیعی روشنگری پرداخته و در بسیج آنان تلاش نمایم. من در آن سال ها به دیدن زنان درخانه های دوستان می رفتم . در محلات کوچه قاضی ، خرابات ، شانه سازس ، شور بازار ، تخته پل ، انداربی و ... در باره انتخابات سخن می گفتم و سعی می نمودم تا نماینده گان انتخابی زنان در شورا راه یابند. یاشنده گان کابل قدیم مردم خیلی با پاس و صادق بودند.زنان این شهر صمیمی ، مهربان و علاقمند به مسایل اجتماعی وسیاسی بودند. آنها به من و سایر زنان روشنفکر و مبارز یاری می رسانیدند و به حرف های ما گوش می دادند.
پرسش :ح د خ ا و سازمان دموکراتیک زنان افغانستان به رهبری دکتور اناهیتا راتب زاد هشتم مارچ  ، روز همبسته گی زنان در مبارزه بخاطر رهایی ، صلح و برابری اجتماعی را برای اولین بار در کشور برگزار نموده و در راه تشکل و سهمدهی زنان در مبارزات سیاسی و اجتماعی  تلاش های بزرگی نمود. شما اولین هشتم مارچ را چه گونه و در کجا جشن گرفتید؟
پاسخ : همانطوریکه اشاره کردم زنانی که در مبارزات  انتخابی دوره های یازده ام و دوازده ام پارلمان سهم گرفته بودم با کمک ح د خ ا  به اساسگذاری  سازمان دموکراتیک زنان افغانستان پرداختند و در آن گرد آمدند. تجلیل هشتم مارچ را به یاد دارم که در شرایط مخفی دایر شد . در آن سال ( ۱۹۷۰ و یا ۱۹۷۱ ) زنان پیشگام که تعداد شان به بیست الی سی  تن می رسید در تعمیر دو منزله ای واقع  در دو راهی پغمان گردهم آمده بودند تا این روز با اهمیت را گرامی بدارند و از مبارزات برحق زنان در سراسر جهان یاد نمایند.
چنان تجویز گرفته شده بودند که اشتراک کننده گان در گروپ های سه ، چهار نفری و در فاصله های زمانی متفاوت به آن خانه  بیایند. من با نسیمه جان غیاثی ، دلجان آرش ، حافظه جان و کامله جان همراه بودم. حین پایین شدن از بس ، دوستی  ما را به آن آدرس رهنمایی کرد.زنان اشتراک کننده همه غذا های متنوع با خود آورده بودند.محفل در منزل پاینی دایر شد تا صدا در بیرون شنیده نشود.در این بزرگداشت داکتر صاحب اناهیتا راتب زاد وعده ای از فعالین به سخن رانی پرداخته و اشعار زیبا را به خوانش گرفتند.گردهمایی تا عصر دوام یافت واشتراک کننده گان بازهم به نوبه و دسته دسته آنجا را ترک کردند. در این سال مردان به طور جداگانه نیز از این مناسبت تجلیل نمودند.
پرسش :  شما عضو حزب واحــد ( حزب مردم افغانستان  ـ بامداد ) بوده و فعالانه در مبارزات  سیاسی ـ اجتماعی زنان افغان در راه صلح ، آزادی ، برابری  و پیشرفت سهم می گیرید. با درنظر داشت شرایط دشوار و ناهنجار کنونی کشور و جهان  انتظار تان از فعالان سیاسی از جمله زنان عضو حزب واحــد ( حزب مردم افغانستان ـ بامداد)  و سازمان های سیاسی چپ چیست ؟
پاسخ : وضع زنان افغان در شرایط کنونی مرا به یاد پسگردی می اندازد که بعد از سقوط دوره نهضت امانی رونما گردیده بود. برای شکل گیری و نضج جنبش برحق زنان پس ازاین سال ها تقریباً پنج دهه لازم بود تا زنان افغان در مبارزات دشوار به آزادی های نسبی و کسب اندک حقوق مدنی نایل گردند.
در سال های هشتاد سده پیشین ترسایی زنان به دستاورد های معینی دست یافته و با استفاده از امکانات موجود به تبارز شخصیت ، استعداد و توانایی خود در جامعه پرداخته بودند. بیاد دارم که در این سال ها زنان و دختران حصارهای سنتی را شکستند و با فراگیری دانش و تجربه نقش شایسته اجتماعی را ایفا کردند. آموزش و تحصلی ده ها هزار زن و دختر افغان در درون و بیرون کشور،  اشتراک فعالانه آنان در پیشبرد امور دولتی و اجتماعی چانس ارتقا نقش زن را در حیات سیاسی و اجتماعی کشور بالا برده بودند.
متاسفانه با سقوط جمهوری افغانستان و تشدید جنگ های خونین ، آزادی ها و امکانات زنان در کشورما به محدودیت های زیادی مواجه شد.خاصتاً طرزدید افراطی و اقدامات معمول که نمونه های آنرا در بینی بریدن ها ، بکار گرفتن قوه فزیکی و خشونت در برابر زنان ، خود سوزی زنان ، مظالم و بی عدالتی های بی شمار و در نهاد های نهایت عقب مانده می بینم ، جایگاه زن را در جامعه افغانی شدیداً متضرر ساخته و مانع گوناگونی را در برآمد آزادوار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آنان بودجود آورده است. با وجود ادعا دموکراسی و رعایت حقوق بشر در افغانستان خطر جدی متوجه زنان است. من ازهمه زنان رسالتمند به ویژه فعالان سیاسی و مدنی از جمله زنان عضو حزب واحـد و سازمان های مترقی دیگر تقاضا می کنم تا با فشرده گی سازمانی ـ سیاسی و برنامه عمل اگاهانه و همدفمند خود نتنها نگذارند تا دستاورد های مبارزات تقریباً صد ساله زنان و مردان افغان در امر رهایی زن که به خاطر آن این همه قربانی و فداکاری را متقبل شده اند برباد گردد، بلکه هوشیارانه و خردمندی گام های استواری را در راه ترقی و عدالت اجتماعی بشمول آزادی و برابر و رفع هر گونه ستم بردارند.
زنان امروزی که زیادتر متوجه خود اند باید هر چه بیشتر به مردم ، جامعه و آینده نسل بعدی بیندیشند.زنان عضو حزب باید بیشتر در فعالیت های سیاسی و حزبی سهم گرفته و ابتکارات دفاع از حقوق خویش را بدست خود گیرند.
پرسش : شما که از سال های چند بدینسو ، درمهاجرت دراتریش بسرمیبرید وضع زنان افغان درمهاجرت را چه گونه بررسی مینماید؟  مهاجرت خود چه وظایف تازه ای را در برابر زن افغان قرار داده است ؟
پاسخ : سرزمین غربت دیار نا آشنایی با فرهنگ دیگران و دوری از وطن است. زنده گی در محیط دیگر با دشواری های معین همراه است ولی چانس های خوبی را با خود دارد و افق های نوی را می گشاید. زنان افغان در مهاجرت با قیودات و تعزیرات اجتماعی درون کشور مواجه نیستند و تا اندازه زیادی ازحقوق و آزادی های فردی بهره مند استند.
از این امکانات باید نه تنها برای ارتقا سطح مادی و فرهنگی و کسب دانش ، گسترش روابط اجتماعی ، تربیت  و آموزش کودکان استفاده اعظمی صورت گیرد، بلکه با نصراف از هرگونه عصبیت های ممکن  به نفع وطن عزیز  و به خصوص امر زنان افغان در درون کشور توجه دلسوزانه و مساعی همه جانبه مبذول گردد. صدای اعتراض و همبسته گی جهانی با زنان افغانستان می تواند در بهبودی وضع زن مفید واقع شود و چالش های فراوانی را برطرف سازد. زنان درمهاجرت باید هواداران صلح وعدالت در کشور باشند و اولاد های خود را با روحیه وطنپرستی ، وحدت ملی و عدالت خواهی تربیت نمایند. آنها نباید اجازه  دهند که ارزش ها و سنت های نیکوی ما در فرهنگ بیگانه ناپدید گردد و ما فریفته اخلاقیات و رسوم نا پسند گردیم.
عمرمحسن زاده : بانو آرا فاروق از اینکه این گفت وگو را با ما انجام دادید جهانی سپاس . برایتان سلامتی و عمر دراز آرزو می کنم.

No comments: