آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Wednesday, June 13, 2018

گل اندام معروف به سبزه گل اندخویی

شفیقه یارقین 
نام اصلی این هنرمند آوازخوان«گل اندام»است.پدرش «بوري باي» نام داشت و از باشندگان  اصلی شهر اندخوي بود. سبزه‌گل، زنی است با قامت كوتاه، اندام نسبتاً فربه، ملبس بالباس معمولی محلی كه همواره سرش را با روسری به روش خاص خود میبندد.

او در حدود 45-50 ساله مینماید، اما صدایش خیلی جوان، باریك، مواج و بلند است كه با سن و سالش همخوانی ندارد. وقتی از او در مورد سنش پرسیدم، مثل صدایش كه تعجب مرا به خاظر طراوت و جوانی خود برانگیخته بود، سن و سال او نیز مرا متعجب ساخت. من او را همانگونه كه نوشتم حدود 50 ساله میپنداشتم، اما او 70 سال عمر داشت و حركات و چابكی اش در نواختن دایره و آواز خواندنش، گذشت عمر را انكار مینمود.
سبزه‌گل وقتی كه هنوز 14 ساله بود، به موسیقی دلبسته‌گی و شیدایی داشت. در هرجا كه میبود و به هركاری كه مشغول میبود، سرِخود و به هوای دل خود شعر میساخت یا به اصطلاح میبافت و آواز میخواند. آواز او چنان بلند، گیرا و پرطنین بود كه دختران همسن و سالش مجذوب صدای او میشدند و بار بار از او میخواستند تا برایشان دایره بنوازد و بخواند. آهسته آهسته سبزه‌گل، گل سرسبد محافل خواهرخوانده‌ها، دوستان و اقاربش شد. در هر محفل خوشی آواز میخواند و دایره (دف) مینواخت و محفل را گرم میكرد، تا اینكه رفته رفته همین آواز خوانی شغل رسمی و همیشه‌گی او شد.
سبزه‌گل هیچ وقت به مكتب رسمی یا خانه‌گی نرفت و درس نخواند، چنانكه امروز هم حتی سواد نوشتن نام خود را ندارد، اما جالب این جاست كه در اكثر آهنگ هایش نظر به وضعیت مجلس و روحیۀ مهمانان و مناسبت مجلس، به‌گونۀ فی البدیهه شعر میبافد و میسازد و در قالب آهنگ درآورده، میسراید.
سبزه‌گل هیچوقت پیش كدام استادی به اصطلاح گُر نگذاشته و به شاگردی ننشسته است. طبیعت آزاد، مردم مهربان و هنردوست و قریحه و استعداد خداداد او فطرت و خونش را با موسیقی آمیخته است و از او هنرمندی ساخته است كه بدون سواد موسیقی، از خود تصنیف و آهنگ میسازد.
وقتی از او پرسیدم كه آهنگ های دیگران را میخوانی یا آهنگ های خودت را كه دیگر آهنگسازان ساخته اند، او گفت: نه از دیگران را میخوانم و نه دیگران برایم آهنگ خاصی ساخته اند. من اكثر آهنگ های خودم را خودم ساخته ام و شعر آهنگ هایم را هم خودم گفته ام.
از او پرسیدم: وقتی سواد نداری، چگونه شعر میگویی و شعرها را چطور حفظ میكنی تا فراموشت نشود؟
سبزه‌گل در جوابم گفت: خودم هم نمیدانم كه چگونه شعر میسازم و میخوانم، اما وقتی یك شعر از زبانم برآمد، یكبار دیگر تكرار میخوانمش و دیگر فراموشم نمیشود.
سبزه‌گل هنرمندیست كه در خود زادگاهش از كودكی به جوانی و از جوانی به پیری رسیده و جز یكی-دو ولایت شمال افغانستان، به هیچ ولایت دیگری و به هیچ كشوری سفر نكرده است. او در فیستيوال های رسمی كشور خودمان هم دعوت نگردیده است، حتی كابل را در خواب هم ندیده است! یگانه آهنگ راديويي او به نام «ترلـله‌ی، لـله‌ی لا» را سال ها قبل در اندخوی از او ثبت كرده و به رادیو كابل داده اند.
از سبزه‌گل پرسیدم: در بسیاری شهرها و حتی در كابل مردم به آواز خوان ها به دیدۀ تحقیرآمیز نگاه میكردند. آیا تو هم در راه دور و دراز آوازخوانی ات با دشواری ها، مخالفت ها و اهانت ها مواجه شده ای؟ آیا این پیشامدها تو را از ادامۀ موسیقی باز نداشته است؟
سبزه‌گل با اطمینان و افتخار گفت: من همیشه در بین مردم خود عزت و احترام داشتم و دارم. مردم مرا مثل دختر خود دوست دارند و همیشه خاطر مرا میخواهند. در راه ادامۀ موسیقی نیز هیچوقت هیچكسی برایم ممانعتی ایجاد نكرده است.
گفتم: در زمان طالبان هیچ زني جرأت بلند كردن صدای خود چي كه حتي جرأت بلند كردن صداي قدم هاي خود را نداشت. در آن زمان تو كه یك زن خواننده بودی، آیا از سوی طالبان اذیت و آزار ندیدی؟ در آن وقت از چی راهی امرار معیشت میكردی؟
جواب سبزه‌گل دور از انتظار من و همۀ ما و شما بود. او خلاف انتظاراتم گفت: در آغازین روزهای ورود طالبان به شهر اندخوی، در مورد من اطلاعات حاصل كرده بودند و میخواستند مرا دستگیر سازند و شاید هم اگر به دست شان ميافتادم، مجازاتم ميكردند، اما مردم اندخوی از موضوع خبرشدند، دسته جمعی نزد قوماندان شان رفته، از من جانبداری كردند و گفتند: اول از جنازۀ همه ما بگذرید، بعد به سبزه‌گل دست درازی كنید. او دختر مردم خود است و در این همه سال، از او كوچكترین كار خلافی ندیده ایم. پس چرا او را میخواهید دستگیر كنید؟
طالبان گفته بودند كه موسیقی ممنوع است و آوازخوان ها حق ندارند بعد از این به كار خود ادامه دهند. مردم اندخوی وعده داده بودند كه مانع آوازخوانی من شوند، اما هنوز مدت كمی نگذشته بود كه خود طالبان به من محتاج شدند. آنان با موتر به دنبالم ميآمدند و مرا به محافل زنانۀ خود ؛ مانند عروسي، شيريني خوري، پايوازي و غيره میبردند و با تحایف و پول نقد از من استقبال میكردند. پول و تحایفی را كه من در دوران طالبان كمایی كردم، نه قبل از آنها و نه بعد از آنها به دست آورده ام.
زنده‌گی خانواده‌گی سبزه‌گل نیز برخلاف اكثر هنرمندان مشهور داخلی و خارجی است. او با شوهرش فیض احمد احمدی -كه او نیز هنرمند است- نیم قرن زنده‌گی مشترك داشته است، بدون اینكه در میان شان نزاعی یا كدام مخالفت جدی رخ داده باشد. یگانه مشكل زنده‌گی شان را كه نبودِ فرزند بود، با قبول سرپرستی یك دختر خوانده و یك پسرخوانده حل كرده اند. آنان اكنون یك پسر و یك دختر فرزندی به نام های سهيلا و امیر دارند، كه با محبت و دلسوزي از آنان نگهداری و مواظبت میكنند.
از سبزه‌گل پرسیدم: آوازخوانی كسب و كار خانواده‌گی توست؟ آیا در خانواده یا در میان اقوام تان هنرمندان دیگری هم بوده اند كه ترا حمایت كرده باشند؟
او در جواب گفت: نه، هیچگاه در خانواده، اقارب و خویشاوندان من كسی وجود نداشته است كه در راه موسیقی حتی یگ گام پیش گذاشته باشد. من یگانه فرد خانواده و حتی اقوام خود هستم كه این هنر را به عنوان شغل خود برگزیده ام.
سبزه‌گل با آنكه زبان مادری اش اوزبیكی است، به زبان دری هم شعر میگوید و آواز میخواند. با شوهرش وقتی كه كمتر از 17 سال داشته است، ازدواج كرده و شوهرش نیز هنرمند خوبی است. فیض احمد احمدی هم نوازنده و هم آوازخوان است. او، هارمونیه، توله و دایره را خوب مینوازد و آهنگ های فولكلوریك اوزبیكی از جمله چپه‌گردان، قیصاری و گله باغ را كه از آهنگ های معروف و خیلی دشوار است، به راحتی میخواند.
احمدی رقاص ماهری نیز ميباشد. رقص های او خیلی جالب است و مانند میربدر رقاص معروف دربار سلطان حسین میرزا حركات متناسب، گاهي تند، گاهي آرام، اما موزون و بی تكرار دارد. آن شب در كنسرت از او خواسته شد تا یك پارچه رقص اجرا كند. او گفت: گرچه من حالا برای رقص خیلی پیر شده ام، اما خواهش دوستان را میپذیرم.
بعد او با آهنگ دنبوره و دایره چنان رقص جالب و پرشور و تازه‌یی را به نمایش گذاشت كه همه‌گی به حیرت افتادند. او در رقص خود گاهی حركات نرم و آرام و حتی درجا داشت و گاهی چرخش های تند و حركات سریع و چابك داشت كه از سن و سالش بعید به نظر میرسید. جالب اینكه، این رقص تند و چابك بیش از پنج دقیقه اجرا شد و اجرای چنین رقص جالب و پرتحرك حتی جوانان زیر 20 سال را مانده میكند و از پای میاندازد.
احمدی میگوید: در زمان تره‌كی در اولين جشن سالگرد 7 ثور به كابل دعوت شدم. از همه ولایات كشور دسته ها و گروه های هنرمندان محلی و اركستر های رسمی و مدرن دعوت شده بودند. گروه ما به یكه خوانی ملا تاج محمد سرپلی شور دیگری در فیستيوال ایجاد كرد. ملا تاج محمد آهنگی اوزبیكی داشت كه در آن گفته میشد: «همیشه بول خلق، خلق خلق خلق» یعنی ای خلق، همیشه زنده باشی! من دستمال سفیدی در دست داشتم و دستمال دیگری در جیب كه در آن كلمۀ خلق دست دوزی شده بود. من با همین آهنگ، رقص خویش را اجرا كردم و در آغاز آهنگ، دستمال سفید را به همه نشان داده، در جریان رقص حركاتی شبیه گلدوزی كردن دستمال را تمثیل میكردم و در آخر آهنگ در همانجا كه كلمه خلق تكرار میشد، با یك چرخش تند، همانند شعبده بازان دستمال سفید را در جیب كرده، دستمال گلدوزی شده را كشیدم و مقابل تماشاچیان باز كردم. تمام رهبران دولتی كه در قطار اول نشسته بودند، با دیدن این حركت ناگهانی و شنیدن آهنگ بسیار زیبا و صدای فوق العادۀ ملا تاج محمد چنان به وجد آمدند كه به پا ایستاده، دقایق متوالی كف میزدند. گروه ما در آن فیستيوال مقام اول را گرفت و به من جوایز نقدی و مدال و مكافات دادند.
سبزه‌گل (گل اندام) آوازخوان مردمی است كه دارای استعداد نادر و صدای گیرا و بی‌مانندی میباشد. او گلی بود كه در یك باغچۀ كوچك رویید و گل كرد و پا از آن باغچه به بیرون نگذاشت. نه باغبانی به او رسیده‌گی كرد، نه دستی به نوازشش دراز شد. فقط استعداد خدادادی اش مثل خورشید و صدای خدادادی اش مانند آب، حیات هنری این گل را تا امروز پاسداری ميكنند.
جا دارد كه وزارت امور زنان در محافل و گردهمآیی های ملی و بین المللی خویش از این هنرمند به انزوا كشیده شده دعوت نماید و او را چنان كه شایستۀ اوست، تقدیر و تجلیل كند ؛ زیرا او تنها آوازخوان زن است كه در داخل كشور و در زمان سلطۀ طالبان توانسته است تا صدای جاودانه اش را چون آبشاری زلال در كویر تفتیده و شیارخورده و تشنۀ موسیقی افغانستان جاری سازد.
وزارت اطلاعات و فرهنگ و نهاد های جامعۀ مدنی نیز اگر یادی از این هنرمند نمایند و پارچه‌هایی از او را در آرشیف رادیو و تلویزیون افغانستان بایگانی كنند، گوهری بی‌بدیل بر خزانۀ موسیقی ملی افغانستان خواهند افزود كه بهایش را تا چند سال دیگر حتی نمی‌توان تعیین كرد


Virus-free. www.avast.com

No comments: