آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Tuesday, October 10, 2017

روایت زنده‌گی فرشته حسینی، بازیگرافغان در ایران

حسن کریمی
فرشته حسینی، بازیگر فلم «رفتن» است. او در غربت زاده و در آن‌جا بزرگ شده است. فرشته حسینی این روزها در کابل به ‌سر می‌برد و برای نخستین‌بار، زنده‌گی در وطنش را تجربه می‌کند.
 
او از آمدن به‌ وطن خوشحال است و حس عجیبی او را در بر گرفته است. فرشته دوستانی در کابل پیدا کرده و همراه‌ آن‌ها به مکان‌های تاریخی، فرهنگی و دیدنی شهر می‌رود و عکس‌های یادگاری می‌گیرد تا این‌گونه اندکی از درد و رنجِ مهاجرت را از یاد ببرد.
فلم «رفتن»
۱۳۹۵، ساخته‌ی برادران محمودی (نوید و جمشید محمودی، سینماگران افغان در ایران) است، فرشته حسینی نقش بازیگر اصلی این فلم را بازی کرده است. «رفتن» فلمی با محتوای مهاجرت است، این فلم هنگامی که مهاجرت افغان‌ها‌ برای رسیدن به زنده‌گی‌ای بهتر، به اوجش رسیده بود ساخته شده است. فلم رفتن محصول مشترک ایران و افغانستان است.
داستان این فلم در مورد دو جوان با نام‌های نبی و فرشته است. آن‌ها هم‌دیگر را دوست دارند، می‌خواهند ازدواج کنند، اما خانواده‌های‌شان با این ازدواج موافقت نمی‌کنند. نبی از افغانستان به ایران می‌رود، جایی که فرشته شش سال پیش آن‌جا رفته است. آن‌ها می‌خواهند برای ساختن زنده‌گی بهتر به اروپا بروند… این فلم در منطقه‌ی خاوران تهران فلم‌برداری شده و قصه دو جوان از صبح تا شب را به تصویر کشیده است. فلم رفتن توانست در فستیوال «بوسان» در کوریای جنوبی، جایزه‌ی هیأت داوران و در جشنواره‌ی فلم بین‌المللی مراکش جایزه بهترین بازی‌گر زن -که نقش آن را فرشته حسینی بازی کرده بود- را از آن خود سازد.
برادران محمودی پیش از این، فلمی‌ به نام «چند متر مکعب عشق» ساخته بودند. فلمی که در میان فرهنگیان و سینماگران با استقبال خوب رو‌به‌رو شد. چند متر مکعب عشق نیز در باره‌ی زنده‌گی مهاجران افغان در ایران است.
فرشته حسینی این بازی‌گر
۲۰ ساله، دو هفته است در کابل به سر می‌برد، ذوق‌زده، به هر طرف با کنجکاوی نگاه می‌کند، از دیدن مکان‌های شیک و لوکس و از خنده‌های کودکانی که راهی مکتب هستند خوشحال می‌شود. او لهجه‌ی کابلی را تازه فرا می‌گیرد و تلاش می‌کند با همین لهجه گپ بزند، احتمالاً این لهجه را دوست دارد: «من چیزهایی مثل جنگ را همیشه از کشورم شنیده بودم. فکر می‌کردم وقتی پای خود را به افغانستان بگذارم با جنگ و بمب رو‌به‌رو می‌شوم، اما اصلاً این‌گونه نبود. افغانستان خیلی جاهای زیبا دارد، چه در هرات و چه در کابل. من جاهای خیلی قشنگ کابل مثل باغ بابر، باغ بالا، کارته سخی و دارالامان را دیدم. این‌ها برایم خاطره شده‌اند. دلم نمی‌شود بروم، پروازم را برای چند روز به تأخیر انداختم. این روزها بودن در وطن چون ما مهاجر بودیم، تجربه‌اش نکردیم، یک عزت ‌نفس بیشتر به آدم می‌دهد. یک آسایش است.»
فرشته حسینی، بیش‌تر از این‌که بازیگر سینما باشد، بازیگر تیاتر است. او از سن ده ساله‌گی رو به تیاتر آورد. فرشته در باره‌ی این‌که چگونه به تیاتر و سینما علاقه‌مند شده است، گفت: «وقتی‌که در مکتب درس می‌خواندم، تیاتر را زیاد دوست داشتم. کارهای فرهنگی را دوست داشتم انجام بدهم، سرپرست گروه سرود مکتب و گروه تیاتر بودم. در مسابقات فرهنگی و هنری در همان منطقه، کار ما همیشه اول می‌شد. از همان چیزهای خیلی کوچک کوچک علاقه‌ام به تیاتر شروع شد و دیدم که نمی‌توانم به کار دیگر مشغول شوم. از ده ساله‌گی نزد استادان ایرانی، تیاتر را فرا گرفتم.»
او نخست در تیاتر در بخش «فورم» (کار با بدن و موسیقی) کار می‌کرده است و در این زمینه اجراهای متفاوت داشته است. فاطمه در اجراهای «خیبرشکن»، «بلبل‌ها»، «گل‌های خندان»، «سینمای من»، «خشونت علیه زنان»، «ماهی سیاهی کوچولو» و «شازده کوچولو» نقش ایفا کرده است. بانو حسینی اکنون نیز دو تیاتر در حال تمرین دارد که در یکی از آن‌ها نقش اصلی را دارد که به صورت مونولوگ است. او به‌طور آزاد سه سال رشته تیاتر را آموزش دیده است.
فرشته حسینی در سال
۱۳۷۶ در ایران تولد شده است. او در باره زنده‌گی دور از کشور می‌گوید: «زنده‌گی در مهاجرت سختی‌های خود را دارد، آن‌هم در ایران به‌ خاطر مدارک‌‌تان که می‌خواهید به‌گونه قانونی زنده‌گی کنید. در گذشته برای افغان‌ها تحصیل خیلی سخت بود، اکنون بهتر شده است. در مناطقی که مردم‌شان از لحاظ فرهنگی ضعیف هستند، گاه‌گاهی تحقیرها را در نگاه و حرف‌های‌شان احساس می‌کنیم. با وجودی‌ که در آن‌جا متولد شدم، شدید احساس مهاجربودن برایم دست می‌دهد، اگر در یک کشور دیگر متولد می‌شدم، حتماً شهروند آن‌جا محسوب می‌شدم، یک سری چیزهای خوب به من اختصاص داده می‌شد. در ایران مهاجرین افغان نمی‌توانند خانه و موتر بخرند، نمی‌توانند گواهی‌نامه و حتا یک سیم‌کارت به‌ نام خود داشته باشند.»
این بازیگر افغان در ایران،
۵ سال پیش، صاحب گوشی مبایل می‌شود، تصمیم می‌گیرد سیم‌کارتی به‌نام خودش بخرد، وقتی به فروشنده مراجعه می‌کند، فروشنده‌های سیم‌کارت می‌گویند که نمی‌توانند به افغان‌ها سیم‌کارت بفروشند و این اجازه را ندارند. خانم حسینی در باره این ماجرا گفت: «وقتی‌ می‌خواستم سیم‌کارت بخرم، رفتم و گفتند که شما افغان هستید، ما به افغان‌ها نمی‌توانیم سیم‌کارت بفروشیم. من مجبور شدم به یکی از دوستان ایرانی‌ام به نام مریم، این موضوع را بگویم و از او خواستم تا به‌نام خودش یک سیم‌کارت برایم بخرد و او این کار را کرد.»
هنگامی که بانو حسینی‌ در جشنواره مراکش دعوت می‌شود، مجبور می‌شود که کارت اقامت موقتی‌اش را (کارت آمایش) تحویل بدهد و پاسپورت افغانستانی بگیرد. به‌تازه‌گی فرشته حسینی با پاسپورت، یک سیم‌کارت دیگر به‌نام خودش خریده است.
بانو حسینی از سختی‌های مکتب در ایران در صحبت‌هایش گفت: «وقتی‌که در دوران ابتدایی بودم، می‌خواستیم برای ثبت نام برویم. بسیار با ما با لحن بدی گپ می‌زدند. به مادرم می‌گفت که برای افغان‌ها مجوز نیامده است و بروید فلان روز بیایید. باز همان روز می‌رفتیم می‌گفتند که جا نداریم.» امسال وزارت آموزش و پرورش ایران، اکثر کودکان افغان، چه آن‌هایی که مدرک دارند و چه آن‌هایی که ندارند، در مکتب نام‌نویسی کرده‌اند.
فرشته حسینی شش خواهر و یک برادر دارد. پدر و مادرش سی سال پیش، به دلیل جنگ، کشور را ترک می‌کنند. آن‌ها اول به پاکستان مهاجر می‌شوند و مدتی آن‌جا زنده‌گی می‌کنند، سپس به ایران می‌روند. اوایل به‌خصوص در زمان کودکی فرشته، این خانواده در ایران زنده‌گی سختی را تجربه کرده‌اند.
فرشته حسینی زمانی‌که کودک و دانش‌آموز بوده است، به‌خاطر هزینه‌ی مکتب مجبور می‌شود که بعد از چاشت‌ها تا دیر وقت شب، در یک گارگاه خیاطی کار کند. او می‌گوید، آن روزها را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کند، روزهایی که از خسته‌گی زیاد، روی چرخ خیاطی خواب می‌رفته است. فرشته این تجربه‌های زنده‌گی‌اش را توأم با خنده و افسوس تکرار می‌کند: «فکر می‌کنم انسان قوی‌ای هستم. چون در خانواده‌ای که من بزرگ شدم، ما شش خواهر و یک برادر بودیم، زنده‌گی ما بسیار سخت بود. ما در مدرسه باید پول زیاد پرداخت می‌کردیم. من از کودکی و در یک کارگاه خیاطی کار می‌کردم، پولی که به دست می‌آوردم را به مکتب می‌دادم. وقتی که دلم می‌خواست تیاتر بروم، باز بیشتر کار می‌کردم تا پول تیاتر را هم جمع کنم. می‌فهمید من آن‌قدر مانده می‌شدم، سرکار روی چرخ خواب می‌رفتم. دوران سختی داشتیم. من دوست ندارم خانواده‌ام در ایران در سطح پایین زنده‌گی کنند. من تحقیرها و گریه‌های خواهرانم را نمی‌توانم فراموش کنم.»
فرشته حسینی امسال مشغول ساخت دو تیاتر و یک فلم سینمایی به نام «شکستن هم‌زمان بیست استخوان- کارگردان جمشید محمودی» بوده است. این فلم امسال در جشنواره «فجر» در ایران به نمایش در می‌آید. او هم‌چنان قرار است که در فلمی به‌نام «کوچ» با کارگردانی مرتضی فرش‌باف همکاری کند.
فلم رفتن با کارگردانی برادران محمودی یک بار دیگر وضعیت مهاجرین را به تصویر کشیده است. بر اساس گزارش‌های وزارت امور مهاجرین و عودت‌کننده‌گان افغانستان
۸۳۹ هزار و ۹۱۲ نفر دارای کارت آمایش، ۳۰ هزار نفر دارای سند طویل‌المدت، ۴۵۰ هزار دارای پاسپورت کوتاه‌مدت [دست‌نویس] و ۷۴۴ هزار و ۲۷۲ نفر فاقد مدرک‌ در ایران ساکن هستند. مهاجرین افغان در ایران در وضعیت بدی قرار دارند و اکثر آن‌ها به شغل‌های شاق مصروف اند و هر از گاهی در خیابان و کوچه‌ها مورد تحقیر و حرف‌های نیش‌دار قرار می‌گیرند.
خانم حسینی نیز شاهد این تحقیرها بر افغان‌های مهاجر بوده است. او می‌گوید: «مهاجرین افغان به‌خصوص طبقه فقیر شان، وضعیت خوب ندارند در کوچه‌و‌پس کوچه از سوی برخی‌ها مورد تحقیر قرار می‌گیرند. اما جامعه‌ی فرهنگی و سینمایی ایران این دغدغه‌ها را ندارند و من به ‌راحتی همراه آن‌ها کار می‌کنم.»
فرشته حسینی قصد دارد وقتی‌که فلم‌برداری فلم «کوچ» تمام شود، دوباره به افغانستان برگردد و این بار با دل سیر از دیدن کابل لذت ببرد و با سینماگران افغان بیشتر آشنا شود.
 

Virus-free. www.avast.com

No comments: