آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Sunday, June 4, 2017

از رشد نامتوازن تا تجاوز جنسی

نیلوفر لنگر
خانواده از لحاظ روانی، تربیتی، اجتماعی و قانونی، مصون‌ترین و مطمین‌ترین مکان برای هر فرد، و تنها محیطی است که می‌توان از اعضای آن، به‌عنوان هم‌سنگران و مدافعان واقعی یاد کرد.
.اما گهگداری، در جوامع تاریک و دور از مدنیت، همین محیط امن به پرتگاهی حولناک مبدل می‌گردد و روح خشم و خشونت در آن رشد می‌کند.آمار خشونت‌های جنسی و جنسیتی در میان خانواده‌های افغانستانی کم نیست. و صد البته، آماری که از سوی نهادهای مربوط ارایه می‌شود، درصد واقعی خشونت را نشان نمی‌دهد زیرا اکثریت قضایا بنا به بافت سنتی اجتماع و سکوت از قبل تمرین شده‌ی زنان، از چشم داوری دور می‌ماند.در این اواخر قضایای وحشتناک تجاوز جنسی یک پدر بر دو دخترش در ولایت بلخ، تجاوز یک ملاامام مسجد بر شاگرد ده‌ساله‌اش در کندز و تجاوز یک ملا بر دخترخاله‌اش در بغلان، ذهن شهرنشینان را مغشوش کرده است. تکان‌دهنده‌تر این‌که پدری که بارها به دو دختر خردسالش تجاوز کرده است به جرمش در محضر دادگاه اعتراف می‌کند اما خودش را حق به جانب می‌داند و می‌گوید که این کار را در حالت مستی انجام داده است و در آن حالت هر کسی هر کاری می‌کند.یعنی یک مرد به راحتی، به خود حق می‌دهد که نشئه شرابش را با تجاوز بر یک زن که حتا دخترش باشد، شعله‌ورتر کند. و این به‌معنای سلطه کامل مرد بر زن و رعیت به‌حساب آوردن اوست.سرکوب عقده‌های جنسی سبب بروز انحرافات و تجاوزات جنسی
همان‌گونه که خوردن و آشامیدن از نیازهای طبیعی انسان است، غریزه جنسی و تمایل به سکس، در هر انسان یک امر طبیعی و غیرقابل انکار است و چه بسا این غریزه از نخستین لحظات حیات آدمی، با وی متولد می‌شود و یک‌جا با او رشد می‌کند چنان‌که «فروید» با تاکید بر لیبیدو یا انرژی جنسی، نخستین جرقه‌های حیات جنسی انسان را در نخستین مرحله زندگی وی دنبال می‌کند و چهار مرحله عمده را برای رشد جنسی در نظر می‌گیرد. یعنی بر این اساس، غریزه جنسی، از نخستین مراحل زندگی، پا به پای انسان رشد می‌کند و نیاز به ارضای جنسی از مرحله شیرخوارگی که انرژی جنسی در دهان کودک متمرکز است، بروز می‌کند و هم‌چنین ادامه می‌یابد تا در چهارمین مرحله، به‌صورت تمایل به جفت‌گیری، نمودار می‌گردد.هرچند این نظریه مورد انتقاداتی قرار گرفته است و نظریات گوناگون دیگری نیز در این رابطه به‌میان آمده‌اند اما در کل، نیاز آدمی به تخلیه هیجانات و احساسات جنسی یکی از حتمی‌ترین شاخصه‌های اوست و باید این فوران جنسی، در مسیر تکامل خود به راحتی حرکت کند و اِلا، هرگونه محدودیتی در دوران کودکی، بلوغ و جوانی، سبب بروز انحرافات در این مسیر خواهد شد.دیده شده است که تعداد زیادی از عاملین قضایای تجاوز جنسی به کودکان و زنان، کسانی بوده‌اند که در کودکی یا جوانی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و عقده‌ی شدید از این ناحیه به دل دارند. و یا هم عده‌ی زیادی از متجاوزین کسانی‌اند که احساسات جنسی‌شان در دوران کودکی و نوجوانی به‌شدت تحت کنترول محیط خانواده قرار گرفته و سرکوب شده‌اند.فوران جنسی در افرادی‌که تحت چنین شرایط بزرگ می‌شوند، به عقده‌ی عمیق ذهنی، روانی و شهوانی مبدل می‌گردد و عملکرد جنسی در نزد چنین افرادی به یک پروسه‌ی نیازمند خشونت می‌ماند که باید با خشم و خشونت انجام شود و فرقی نمی‌کند که طرف مقابل، ممکن است حتا جانش را از دست دهد.مشخص نبودن موضع دولت و قوه قضاییه در برابر متجاوزان
عاملین تجاوزات جنسی، بنابر تعرض به تمامیت جنسی یک فرد به واسطه اعمال فشار و اجبار و به بازی گرفتن حیات فردی و اجتماعی او، نظر به هر قانونی مجرم‌اند. و باید قوه قضاییه موضع مشخصی در رابطه به چنین افرادی اختیار کند که متاسفانه در افغانستان، در اکثر موارد این‌گونه قضایا از سوی نهادهای عدلی و قضایی نهایت بی‌ارزش تلقی شده و هیچ مجازاتی متوجه عاملین آن نمی‌شود. زیرا در بیشتر موارد، عاملین قضایای تجاوز افراد قدرتمند حکومتی و محلی استند.قربانیانی که خود را مجرم می‌پندارند
معمولا در قضایای تجاوز به اعضای خانواده، مانند تجاوز پدر بالای فرزندان و یا برادر به خواهر و هم‌چنان دیگر خویشاوندان، زنانی که مورد تجاوز قرار می‌گیرند خودشان را مجرم‌تر از متجاوز می‌دانند و می‌پندارند که خودشان زمینه را برای این کار مساعد ساخته‌اند، یعنی به واسطه‌ی بدحجابی یا رفتار تحریک‌کننده به‌طور ناخودآگاه سبب بروز چنین حادثه‌ای شده‌اند.این تفکر از آن‌جا منشا می‌گیرد که زنان افغانستان پذیرفتن را به مثابه اصل اول زندگی‌شان از دوران کودکی فرا می‌گیرند و عقده حقارت و خودکم‌تربینی در نزدشان به حدی بزرگ می‌شود که هر گونه ظلم و خشونت و تجاوز را حق خود می‌دانند و در همه حال، اصل پذیرندگی را رعایت کرده از اعتراض در برابر هر بی‌عدالتی چشم می‌پوشند. این پذیرندگی و سکوت مطلق، در کنار این‌که زمینه‌های بزرگ رشد اجتماعی، فکری و بینشی را از آن‌ها می‌گیرد، آنان را در برابر بدن و تمامیت جنسی‌شان نیز بی‌مسوولیت می‌سازد و سبب وسعت زمینه برای شیوع تجاوزات جنسی در محیط خانواده و اجتماع می‌گردد.اعتماد کاذب به قالب‌های اجتماعی
بنا بر دلایلی، انسان افغان موقف اجتماعی را با موقعیت فردی اشتباه می‌گیرند و در بسیاری موارد فراموش می‌کنند که هر موقف اجتماعی در هر سطحی، مربوط به یک فرد انسانی است و این فرد انسانی، ترکیبی از گوشت و پوست و استخوان است با یک دنیا حس و غریزه. و در حالات فردی، این غرایز توسط موقف اجتماعی قابل کنترول نیستند.دیده شده است که این اعتماد کاذب به موقف اجتماعی افراد، اغلب سبب بروز حوادث وحشتناک در یک جمع شده است. گذشته از هر مورد دیگری، همین‌که به قضیه تجاوز جنسی یک ملا امام مسجد به شاگرد ده‌ساله‌اش که برای فراگرفتن قرآن نزد وی می‌آید، توجه کنیم، موضوع به سادگی باز می‌شود. تجاوز یک ملا به شاگردش، برای همگان دردآور است و در عین حال تعجب‌برانگیز؛ در حالی‌که جای هیچ تعجبی نیست، زیرا یک ملا موجودی فراتر از یک انسان معمولی نیست و موقف اجتماعی و دینی‌اش، هیچ تاثیری بر کنترول غرایز انسانی وی ندارد. نفسِ مرد بودن و در عین حال زندگی کردن در افغانستان، برای توجیه خودکامگی او بسنده است، زیرا در محیط، مردان جنسی تمام مسلط‌اند و زنان جنسی پذیرنده و محکوم.براساس همین اعتماد کاذب است که مادران و پدران با سپردن فرزندشان به یک ملا یا معلم، از مواظبت او شانه خالی کنند و در نتیجه زمینه حوادث وحشتناکی را فراهم می‌کنند. همین‌گونه در هزار مورد دیگر.نیاز به تغییر کلی در روند زندگی
خانواده به‌عنوان نخستین نهاد آموزشی و تربیتی، هر آن‌چه را که به خورد ذهن کودک می‌دهد، در فرآیند تشکیل شخصیت او سهم بارز دارد. یعنی شالوده‌های فکری و شخصیتی یک فرد در محیط خانواده ریخته می‌شود و این‌که طرح‌ریزی شخصیت یک فرد چگونه انجام می‌شود، مرتبط به فضایی است که در آن زیست می‌کند.خانواده‌های افغان، رشد جنسی فرزندشان را در دوران کودکی و نوجوانی کاملا انکار می‌کنند و این به سبب ترس از رویت غریزه جنسی است که مبادا فرزندشان را منحرف کند. در حالی‌که پرورش و راهنمایی لازم در این مرحله می‌تواند جلو حوادث بزرگی را در آینده بگیرد. پذیرفتن این‌که هر کودک به اعضا و اندام‌های جنسی‌اش توجه داشته و غریزه جنسی از همان کودکی در فرایند تشکیل شخصیت او نقش بزرگی دارد، می‌تواند این نکته را برای خانواده باز کند که باید مواظب رشد جنسی و انحرافات جنسی کودک و نوجوان باشند.همین‌گونه کودکستان، مکتب و دانشگاه به‌عنوان نهادهای مسوول تربیتی، نقش مهمی در پرورش مثبت زندگی جنسی افراد دارد. کودکستان نخستین مکانی است که کودکان پسر و دختر با هم یکجا به آموزش و بازی می‌پردازند و توجه در رفتارهای کودکان در این دوره و شناختاندن یک جنس به دیگری، یعنی عادی ساختن رابطه بین این دو جنس و عدم تبعیض و جداسازی، می‌تواند رفتارهای مثبتی را در آینده آنان شکل دهد. همین‌گونه در مکتب و بالاخره در دانشگاه که پسران و دختران جوان در کنار هم قرار می‌گیرند، هر قدری که فضای رابطه بین دو جنس بازتر باشد به همان اندازه امکان بروز خطرات کم‌تری وجود دارد. یعنی حل شدن این دو جنس برای یک‌دیگر، سبب ایجاد یک اجتماع سالم شده می‌تواند.حساسیت‌زدایی در ابراز احساسات جنسی و صحبت در این مورد، می‌تواند غریزه جنسی افراد را از تمایل به حمله و تجاوز دور ساخته و به‌سوی داشتن رابطه سالم و قناعت‌بخش جنسی با شریکی که اغلبا همسر قانونی فرد است، رهنمایی کند.گذشته از تغییر سیستم تربیتی در خانواده و نهادهای دیگر آموزشی یعنی تربیت یک نسل جدید و سالم؛ با وضعیت فعلی و خشونت‌های مفرط کنونی چی باید کرد؟
دولت و نهادهای قضایی می‌توانند نقش بزرگی در محو این خشونت‌ها داشته باشند. موضع دقیق و عادلانه نهادهای قضایی در برابر متجاوزین و عاملین خشونت، و عدم عفو این اشخاص، می‌تواند به‌عنوان یک قوه فشار بالای اجتماع عمل کند و از شیوع چنین حوادث جلوگیری کند.و نکته اخیر این‌که، نهادهای مدنی و فعالین حقوق بشر، با آگاهی‌دهی، تلاش برای تغیر ذهنیت اجتماعی و دادخواهی برای قربانیان این حوادث، می‌توانند نقش بارزی در دگردیسی وضعیت ناهنجار کنونی داشته باشند.
 
 
 
 
 



Avast logo
This email has been checked for viruses by Avast antivirus software.
www.avast.com

No comments: