سهیلاوداع خموش
در حالی که چادری آبیرنگی بر سر داشت و کنار جاده دهنباغ – برکی کابل منتظر موتر بود،دیدمش.
موترهای زیاد، شخصی، دولتی و حتا باربری پیشپایش «بریک» میکردند و رانن
دگان به نوعی با الفاظ رکیک و زشت از وی میخواستند تا سوار بر موتر شود.
در حالی که تمام بدنش میلرزید، تلاش میکرد با دستان استخوانیاش دو سوی چادریاش را به پیش بکشد، تا قسمتهای جلو بدنش نیز از دید مردان پنهان بماند. خیلی خسته شده بود و یارای ایستادن نداشت. کمی به عقب رفت و در کنار دیوار جوی کنار جاده روی دوپا نشست و بازهم به انتظار رسیدن موتر بس شهری ماند.
من که شاهد صحنه بودم، نزدیک پریگل رفته و کنارش نشستم و از وی خواستم تا بپرسم که در چه سن و سال است و از چه زمانی چادری میپوشد.
گفت: «آن زمان در ولایت بغلان زندگی میکردیم و هنوز دختر ۱۲ ساله بودم که پدرم سرم چادری کرد. بعد از چند وقت که به خانه شوهر رفتم، نیز چادریام دور نشد و یک چادری نو برایم خریدند.»
پریگل افزود: «بچیم من با وجودی که شصت سال عمر دارم هنوز هم تا که بود پدرم بالایم چادری کرد، بعد شوهرم و حال که نه پدرم زنده است و نه شوهرم، پسرم مجبورم کرده چادری بپوشم. چون او میگوید که اگر با روی لچ بیرون شوم، همه بچهها طعنهاش میدهند. به همین خاطر چادری میپوشم.»
وی گلایهکنان گفت که زیر چادری خوب و بد، جوان و پیر، سفید و سیاه شناخته نمیشود و از همین سبب مورد اذیت و آزار مردان قرار میگیرد.
پریگل گفت: «در ده دقیقهای که در ایستگاه ایستاد شدم، بیش از ۲۰ موتر هارن کردند و گپهای بد زدند. اگر رویم لچ میبود، باز میدانستند که من پیر استم و ناتوان. نمیدانم مردم موتر را برای چه میخرند که دم پای زنان ایستاد میکنند و میگویند که با آنان برویم. هیچ شرم ندارند.»
او میگوید: «حتا زن و دخترها هم همیشه مرا با این چادری مسخره میکنند و میگویند خاله گلپی پس شو که چادریات در پایم بند میماند. خاله گلپی خودت راه رفته نمیتوانی چرا چادری میکنی. هر روز با این گپها روبهرو میشوم. راست هم میگویند، چون اکنون که ضعیف و ناتوان استم نمیتوانم چادریام را محکم بگیرم.»
زینت باشنده منطقه دهدانای کابل میگوید: «من در زمان حکومت طالبها عروسی کردم و نظر به پالیسی حکومت طالبها چادری پوشیدم، اما زمانی که حکومت کرزی نیز روی کار شد، شوهرم دیگر نگذاشت که چادریام را از سرم بردارم.»
وی که قبل از طالبها محصل حقوق دانشگاه کابل بوده، میگوید با آمدن حکومت طالبها و رفتن به خانه شوهر، هم از تحصیل باز مانده و هم آزادی خود را از دست داده است.
به باور وی، در این روزها چادری خیلی نام بد دارد و تعدادی از زنان با پوشیدن چادری دست به کارهای بد و دور از اخلاق میزنند و به همین خاطر کسانی که چادری میپوشند، بیشتر مورد اذیت مردان قرار میگیرند. خانم زینت میگوید: «شوهرم دوکاندار است و هر قدر برایش میگویم که در زیر چادری، آدم خوب و خراب شناخته نمیشود و نام بد دارد، اما قبول نمیکند و میگوید که تا زنده ام باید چادری کنم.»به گفته وی، پوشیدن چادری خیلی سخت است و به خصوص در فصل تابستان و سردی زمستان و باد و باران. در هر دو حالت نفسکشیدن زیر چادری مشکل است. در ضمن میگوید هنگام غروب آفتاب که آفتاب از جلو و از عقب سوراخهای چادری به چشمش میافتد، راه را دیده نمیتواند و کورکورانه راه میرود.
صبری زن ۵۰ ساله است که در مسیر سرک دانشگاه کابل مصروف گدایی است و چادری پارهپاره بر سر دارد.
وی در حالی که نوک بینیاش از پارگی چادریاش بیروش زده بود، گفت: «من همیشه چادری نمیکنم، فقط به خاطر این که در هنگام گداییکردن خویش و قوم نشناسدم، چادری میپوشم.»
وی میگوید که شوهرش شش سال قبل در اثر انفجار در چهارراهی قمبر کشته شده و از آن پس از روی مجبوریت دست به گدایی زده است تا پنج کودکش را بزرگ کند.
در همین حال، عبدالبصیر یکی از دوکانداران مندوی کابل میگوید: «در زمان حکومت طالبها فروش چادری خیلی خوب بود و تمام اموال دوکانم را چادری تشکیل میداد، اما اکنون ضمن چادری، به فروش «کلوش»، بوت پلاستیکی و سرپایی نیز میپردازم. در گذشته در یک روز ۳۰ تا ۴۰ دانه چادری میفروختم، اما اکنون در یک روز به مشکل میتوانم پنج یا شش چادری را بفروشم.»
به گفته او، نظر به کیفیت و شیوه دوخت هر چادری، قیمت آن نیز متفاوت میباشد. مثلا چادریهایش از ۵۰۰ افغانی شروع میشود تا ۱۴۰۰ افغانی نیز ارزش دارند.
بیشتر مردمیکه از روستاها به کابل میآیند، چادری خرید میکنند، اما برخی باشندگان کابل نیز چادری میخرند.
او میافزاید: «در هر چادری مبلغ ۲۰ و یا ۳۰ افغانی عاید برایم باقی میماند.
برخی از زنان که مصروف تولید چادریاند، گلها و چشمکیهای جلو چادری را میدوزند، قسمت عقبی چادری که پرچین است، آن را از کشور چین وارد میشود. زنان خیاط و گلدوز هر پیشکی چادری را نظر به دوختش مبلغ ۷۰ تا ۲۰۰ افغانی میدوزند و بعد به پارچه چیندار وصل میکنند.
دوکاندار دیگری که از ابراز نامش خودداری کرد و مصروف اتوزدن قسمت جلوی چادریها در دوکانش بود، گفت: «من کار عمدهفروشی را میکنم. روزانه صد تا دو صد دانه چادری را به فروش میرسانم، و بسیاری از دوکانداران و چادریفروشان شهر کابل از من چادری میبرند.»
به گفته وی، در گذشته روزانه بیش از ۵۰۰ چادری را تولید و به فروش میرساند، اما اکنون چادری بازار خوبی ندارد. وی یکی از خاطرات خود را از جریان خرید و فروش چادریها چنین حکایت کرد: «روزی چهار زن و یک عروس خانم با دو مرد به دوکانم برای خرید چادری آمدند، اما عروس از پوشیدن چادری و خرید آن خودداری میکرد، اما دو مرد با عصبانیت میخواستند بالای عروس بقبولانند تا چادری بخرد و بعد از عروسی چادری بپوشد.»
دوکاندار ادامه داد: «برایم جالب این بود که عروس بدون این که چادری بخرد با عصبانیت و گریه از دوکانم خارج شد و گفت که اصلا این پیوند را قبول ندارد.»
وی میگوید چادریها فقط پارچه چیندارش از کشور چین میآید و دیگر همه گلهای خامکی و بستهبندی آن در داخل انجام میشود.وی در پاسخ به سوالی که آیا خانم و یا دخترش چادری میپوشد یا خیر، گفت: «نه ما از ۵۰ سال به اینسو در کابل زندگی میکنیم و همه دخترانم مکتب میروند و در ضمن امروز زنها از روی مجبوریت چادری میپوشند و خانواده من مجبور نیستند که چادری بپوشند. »
به باور این چادریفروش، از لحاظ اسلامی پوشیدن حجاب برای زنان بسنده است، نه چادری.»
وی میگوید که نسبت به هر چادری دیگر، چادریهای هراتی که سه تخته و چهار تخته استند، بیشتر فروخته میشوند
در حالی که تمام بدنش میلرزید، تلاش میکرد با دستان استخوانیاش دو سوی چادریاش را به پیش بکشد، تا قسمتهای جلو بدنش نیز از دید مردان پنهان بماند. خیلی خسته شده بود و یارای ایستادن نداشت. کمی به عقب رفت و در کنار دیوار جوی کنار جاده روی دوپا نشست و بازهم به انتظار رسیدن موتر بس شهری ماند.
من که شاهد صحنه بودم، نزدیک پریگل رفته و کنارش نشستم و از وی خواستم تا بپرسم که در چه سن و سال است و از چه زمانی چادری میپوشد.
گفت: «آن زمان در ولایت بغلان زندگی میکردیم و هنوز دختر ۱۲ ساله بودم که پدرم سرم چادری کرد. بعد از چند وقت که به خانه شوهر رفتم، نیز چادریام دور نشد و یک چادری نو برایم خریدند.»
پریگل افزود: «بچیم من با وجودی که شصت سال عمر دارم هنوز هم تا که بود پدرم بالایم چادری کرد، بعد شوهرم و حال که نه پدرم زنده است و نه شوهرم، پسرم مجبورم کرده چادری بپوشم. چون او میگوید که اگر با روی لچ بیرون شوم، همه بچهها طعنهاش میدهند. به همین خاطر چادری میپوشم.»
وی گلایهکنان گفت که زیر چادری خوب و بد، جوان و پیر، سفید و سیاه شناخته نمیشود و از همین سبب مورد اذیت و آزار مردان قرار میگیرد.
پریگل گفت: «در ده دقیقهای که در ایستگاه ایستاد شدم، بیش از ۲۰ موتر هارن کردند و گپهای بد زدند. اگر رویم لچ میبود، باز میدانستند که من پیر استم و ناتوان. نمیدانم مردم موتر را برای چه میخرند که دم پای زنان ایستاد میکنند و میگویند که با آنان برویم. هیچ شرم ندارند.»
او میگوید: «حتا زن و دخترها هم همیشه مرا با این چادری مسخره میکنند و میگویند خاله گلپی پس شو که چادریات در پایم بند میماند. خاله گلپی خودت راه رفته نمیتوانی چرا چادری میکنی. هر روز با این گپها روبهرو میشوم. راست هم میگویند، چون اکنون که ضعیف و ناتوان استم نمیتوانم چادریام را محکم بگیرم.»
زینت باشنده منطقه دهدانای کابل میگوید: «من در زمان حکومت طالبها عروسی کردم و نظر به پالیسی حکومت طالبها چادری پوشیدم، اما زمانی که حکومت کرزی نیز روی کار شد، شوهرم دیگر نگذاشت که چادریام را از سرم بردارم.»
وی که قبل از طالبها محصل حقوق دانشگاه کابل بوده، میگوید با آمدن حکومت طالبها و رفتن به خانه شوهر، هم از تحصیل باز مانده و هم آزادی خود را از دست داده است.
به باور وی، در این روزها چادری خیلی نام بد دارد و تعدادی از زنان با پوشیدن چادری دست به کارهای بد و دور از اخلاق میزنند و به همین خاطر کسانی که چادری میپوشند، بیشتر مورد اذیت مردان قرار میگیرند. خانم زینت میگوید: «شوهرم دوکاندار است و هر قدر برایش میگویم که در زیر چادری، آدم خوب و خراب شناخته نمیشود و نام بد دارد، اما قبول نمیکند و میگوید که تا زنده ام باید چادری کنم.»به گفته وی، پوشیدن چادری خیلی سخت است و به خصوص در فصل تابستان و سردی زمستان و باد و باران. در هر دو حالت نفسکشیدن زیر چادری مشکل است. در ضمن میگوید هنگام غروب آفتاب که آفتاب از جلو و از عقب سوراخهای چادری به چشمش میافتد، راه را دیده نمیتواند و کورکورانه راه میرود.
صبری زن ۵۰ ساله است که در مسیر سرک دانشگاه کابل مصروف گدایی است و چادری پارهپاره بر سر دارد.
وی در حالی که نوک بینیاش از پارگی چادریاش بیروش زده بود، گفت: «من همیشه چادری نمیکنم، فقط به خاطر این که در هنگام گداییکردن خویش و قوم نشناسدم، چادری میپوشم.»
وی میگوید که شوهرش شش سال قبل در اثر انفجار در چهارراهی قمبر کشته شده و از آن پس از روی مجبوریت دست به گدایی زده است تا پنج کودکش را بزرگ کند.
در همین حال، عبدالبصیر یکی از دوکانداران مندوی کابل میگوید: «در زمان حکومت طالبها فروش چادری خیلی خوب بود و تمام اموال دوکانم را چادری تشکیل میداد، اما اکنون ضمن چادری، به فروش «کلوش»، بوت پلاستیکی و سرپایی نیز میپردازم. در گذشته در یک روز ۳۰ تا ۴۰ دانه چادری میفروختم، اما اکنون در یک روز به مشکل میتوانم پنج یا شش چادری را بفروشم.»
به گفته او، نظر به کیفیت و شیوه دوخت هر چادری، قیمت آن نیز متفاوت میباشد. مثلا چادریهایش از ۵۰۰ افغانی شروع میشود تا ۱۴۰۰ افغانی نیز ارزش دارند.
بیشتر مردمیکه از روستاها به کابل میآیند، چادری خرید میکنند، اما برخی باشندگان کابل نیز چادری میخرند.
او میافزاید: «در هر چادری مبلغ ۲۰ و یا ۳۰ افغانی عاید برایم باقی میماند.
برخی از زنان که مصروف تولید چادریاند، گلها و چشمکیهای جلو چادری را میدوزند، قسمت عقبی چادری که پرچین است، آن را از کشور چین وارد میشود. زنان خیاط و گلدوز هر پیشکی چادری را نظر به دوختش مبلغ ۷۰ تا ۲۰۰ افغانی میدوزند و بعد به پارچه چیندار وصل میکنند.
دوکاندار دیگری که از ابراز نامش خودداری کرد و مصروف اتوزدن قسمت جلوی چادریها در دوکانش بود، گفت: «من کار عمدهفروشی را میکنم. روزانه صد تا دو صد دانه چادری را به فروش میرسانم، و بسیاری از دوکانداران و چادریفروشان شهر کابل از من چادری میبرند.»
به گفته وی، در گذشته روزانه بیش از ۵۰۰ چادری را تولید و به فروش میرساند، اما اکنون چادری بازار خوبی ندارد. وی یکی از خاطرات خود را از جریان خرید و فروش چادریها چنین حکایت کرد: «روزی چهار زن و یک عروس خانم با دو مرد به دوکانم برای خرید چادری آمدند، اما عروس از پوشیدن چادری و خرید آن خودداری میکرد، اما دو مرد با عصبانیت میخواستند بالای عروس بقبولانند تا چادری بخرد و بعد از عروسی چادری بپوشد.»
دوکاندار ادامه داد: «برایم جالب این بود که عروس بدون این که چادری بخرد با عصبانیت و گریه از دوکانم خارج شد و گفت که اصلا این پیوند را قبول ندارد.»
وی میگوید چادریها فقط پارچه چیندارش از کشور چین میآید و دیگر همه گلهای خامکی و بستهبندی آن در داخل انجام میشود.وی در پاسخ به سوالی که آیا خانم و یا دخترش چادری میپوشد یا خیر، گفت: «نه ما از ۵۰ سال به اینسو در کابل زندگی میکنیم و همه دخترانم مکتب میروند و در ضمن امروز زنها از روی مجبوریت چادری میپوشند و خانواده من مجبور نیستند که چادری بپوشند. »
به باور این چادریفروش، از لحاظ اسلامی پوشیدن حجاب برای زنان بسنده است، نه چادری.»
وی میگوید که نسبت به هر چادری دیگر، چادریهای هراتی که سه تخته و چهار تخته استند، بیشتر فروخته میشوند
https://plus.google.com/u/0/112610024058402079714/posts
https://www.facebook.com/profile.php?id=100008822536258
https://www.facebook.com/profile.php?id=100008822536258
This email has been checked for viruses by Avast antivirus software.
www.avast.com |
No comments:
Post a Comment