ثریا دلیل
فرخنده درست یک سال قبل به قتل رسید و جسدش حریق شد؛ واقعیتى که در خاطرات همه زنان و مردان عدالتخواه عصر ما نقش بست.
شهادت فرخنده بیان تلخی بود از عنعنات و خرافات، عقاید به ظاهر مذهبى، وحشت و جنسیت که با هم در یکجا و بالاى یک فرد گره شدند و زندگى یک جوان بیست و هفت ساله را واژگون کردند. شهادت فرخنده یک جامعه خشمگین و غیر مسوول را به تصویر کشید. جامعهای که درد دارد، عواطفش با آنکه از انسان است غیرانسانى میشود و با خرد کردن، کوبیدن و آتشزدن گویا حق را بر باطل ویا هم باطل را بر حق مینشاند. ولى طوریکه آن وقت هم سوال شد، حاکمیت قانون کجا بود، پاسداران قانون چرا قانون را بر غفلت و وحشت ارجیحت ندادند و مصونیت فزیکى فرد و انضباط عامه را حراست نکردند؟ افغانستان از جمله کشورهایی است که قوانین واضح در مورد حقوق شهروندان، عدالت اجتماعى، آزادى بیان، حتى قانون ویژه در مورد خشونت علیه زنان دارد، ولى وجود قوانین مدون به تنهایی به مفهوم حاکمیت قانون نیست. موجودیت زمینههاى ذهنى به شمول فرهنگ پذیرش قانون و عملکرد قانونى از سوی شهروندان؛ در پهلوى زمینههاى عینى مانند پولیس و قوه قضاییه و اجراات موثر آنها از جمله مقتضیات حاکمیت قانون است. شهادت فرخنده جوان، آسیبپذیرى زنان را در یک جامعه سنتى مردسالار به فجیعترین شکل آن به نمایش گذاشت. ولى محرکهاى آن فاجعه به شمول نبود امنیت فزیکى شهروندان، افراطگرایى و خشونت و قانونگریزى با آنکه بالاى زنان شدیدتر و خشنتر است ولى زن و مرد را متاثر کرده و قربانى میگیرد. از همین رو، قانونمدارى، عدالت، حقوق شهروندى و امنیت فردى و جمعى نه تنها از نظر تطبیقى مجزا نیستند بلکه تامین آنها همدیگر را تقویت نموده و نتایج آن به همه افراد جامعه بر میگردد. حالا با درک اینکه حاکمیت قانون جاگزین ندارد، میخواهم بپرسم که آیا رسانهها در واقعه فرخنده مسوولیت اجتماعى خود را براى اصلاح بازى کردند؟ وظیفه رسانهها تنها اطلاعرسانى نیست، رسانهها از طریق اطلاعرسانى و گفتمان در جامعه ارزشسازى میکنند و به اطلاعات معنى میدهند. چنانچه در واقعه فرخنده و یا وقایع دیگر خشونت با زنان باید گفتمان صادقانه و جدى در مورد ریشههاى باورها و روشهاى معمول جامعه مطرح میگردید. بطور مثال چگونگى تعریف شخصیت کودک پسر و یا دختر در کانون خانواده و توقعات معمول از پسر و دختر به بررسى گرفته میشد. پسران از آوان کودکى با روحیه تسلط، برتر بودن و صاحب صلاحیت بزرگ میشوند و به مردان حاکم، تصمیمگیر و گاهى خشن تبدیل میشوند. بر خلاف، دختران معمولا با روحیه خدمتگذارى، فرمانبردارى و ناتوان بودن تربیت میشوند که بالاخره به زنان وابسته و افراد دارای اعتماد به نفس پایین مبدل میشوند. مثال دیگر، محتواى نصاب تعلیمى در مکاتب در قبال نقش پسر و دختر است. آیا دختران در صفحات کتابهاى درسى ما با صفات نظیر توانمندى، دانش و استوارى مزین هستند و ماحول مکتب برایشان سالم و الهامبخش است؟ دختران و پسران در خانواده و مکتب شخصیتسازى میشوند و صفات پسندیده یا ناپسندشان به قوام میرسد. اینها مثالهاىی از بحثهاى مهم جنسیت و عدالت در رسانهها است که با استفاده از آزادى بیان و اشتراک مردم باید به پرسش و تحلیل گرفته شوند و براى حل آن مردم ابتکار را بهدست گیرند. چنین گفتمانها سبب میشود که ما به سوالات مشکل ولى حقیقى مواجه شویم و مسوولیت خویش را بحیث والدین، اعضاى خانواده و افراد جامعه به بررسى بگیریم. در خلاى چنین یک گفتمان دیده میشود که تدریجا وقایع لتوکوب زنان، بینى بریدن و گوش بریدن، صدور حکم و اجراى ضرب و شتم در ملای عام به یک شیوه و نورم معمول تبدیل میشود. خبر آنرا میشنویم، تقبیح میکنیم و بعد خبر دیگر از همین نوع را شنونده میشویم. ما همه مسوولیت داریم تا در برابر این ظلم و بیعدالتی بی ایستیم، از خود آغاز کنیم و از ارزشهاى قانون اساسى و انسانیت بهخاطر خود، فرزندان و هموطنان خود دفاع کنیم
https://plus.google.com/u/0/112610024058402079714/posts
https://www.facebook.com/profile.php?id=100008822536258
https://www.facebook.com/profile.php?id=100008822536258
This email has been checked for viruses by Avast antivirus software.
www.avast.com |
No comments:
Post a Comment