من ریحانه جباری بیست و شش سال دارم. با طناب داری جلوی چشمم که از آن باک
ندارم. اگر اینها را مینویسم برای بازگو کردن واقعه ای است که بر من رفت. بی کم و
کاست. می خواهم هرچه در دادگاه گفتم و نفهمیدند، هر چه زیر ضربات بیرحمانه لگد ۴
بازجوی زورگو که خود را خدا می دانستند فریاد زدم و شنیده نشد، بگویم.
آوای زنان افغانستان
Wednesday, January 7, 2015
از سوابق تشیع و سوگواری های آن در ایران
هان تا سپر نیافکنی از حمله ی فصیح
کاو را جز آن مجادله ی مستعار نیست
دین ورز و معرفت که سخندان سجع گوی
بر در سلاح دارد و کس در حصار نیست
سعدی
پیرامون یکی از پرگویی های کاشف "سکولاریسم نو"
کم گوی و گزیده گوی چون دُر
تا زاندک تو جهان شود پر
لاف از سخنِ چو دُر توان زد
آن خشت بود که پر توان زد
نظامی گنجوی
ره میخانه و مسجد کدام است ؟؟؟؟؟
غزلی شیوا از عطارنیشابوری
ره میخانه و مسجد کدام است ؟؟؟؟؟
ره میخانه و مسجد کدام است ؟؟؟؟؟
که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است
Subscribe to:
Posts (Atom)