انگشتانش حيطه رشته بود
تا برای لمس
دست من , شگوفه لبانش باز گردد
وچشمان قصه گویش زمزه لا لایی ام میبلعد
تا در سکوت من واو
نور مهر در بام لطافت بدرخشد
یا گهگاهی هم
برای لمس جسم کوچکش
تن من گرمی
مکیدن شیره وجودم را تحسین میکرد
که من یک مادرم !
آری یک مادر !
تا برای لمس
دست من , شگوفه لبانش باز گردد
وچشمان قصه گویش زمزه لا لایی ام میبلعد
تا در سکوت من واو
نور مهر در بام لطافت بدرخشد
یا گهگاهی هم
برای لمس جسم کوچکش
تن من گرمی
مکیدن شیره وجودم را تحسین میکرد
که من یک مادرم !
آری یک مادر !
https://plus.google.com/u/0/112610024058402079714/posts
https://www.facebook.com/profile.php?id=100008822536258
https://www.facebook.com/profile.php?id=100008822536258
![]() |
This email has been checked for viruses by Avast antivirus software.
www.avast.com |