اسما نورستانی
*حجاب برای من مصونیت نشد وقتی صنف پنجم مکتب سوار بس شدم، و دستی بدن مرا لمس می کرد و من حتی نمی توانستم از ترس جیغ بکشم
*حجاب برای من مصونیت نشد وقتی در شهر غریب دانشجو بودم وهوا تاریک بود، از پوهنتون به خانه می رفتم و عده ای دوره ام کردند و اگر جیغ و داد نمی کردم معلوم نبود چه اتفاقی که نمی افتاد!
*حجاب برای من مصونیت نشد وقتی در شهر غریب دانشجو بودم وهوا تاریک بود، از پوهنتون به خانه می رفتم و عده ای دوره ام کردند و اگر جیغ و داد نمی کردم معلوم نبود چه اتفاقی که نمی افتاد!