آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Saturday, July 12, 2014

:جایگاهی زن در مذهب و فلاسفه

شیرین نظیری
طوریکه گفته آمدیم, درخانواده  نیزمانند هرمرکز تولیدی دیگر سلسله مراتب وجود داشت و رییس آن  یعنی "مرد" خانواده درراس آن قرارگرفته بود. « تا کنون نیز دراکثرممالک عقب مانده ورو به انکشاف پدررییس خانواده است.» زیرا تمام وسایل تولید را اودراختیارداشت ازینرو قدرت مند ترین فرد فامیل به شمارمی رفت ودرمقابل آن زن و فرزندان فاقد وسایل تولیدی بودند وبرای رییس خانواده کارمی کردند ، ازین سبب مجبور و مکلف بودند که از او فرمانبرداری نمایند.

درصورت خلاف رفتاری وسرکشی از اوامر پدر و یا رییس خانواده مجازات شدیدی انتظار شان را داشت.
درانجیل، کتاب مقدس مسیحیان نیز،با صراحت اظهارشده بود  که " زنان باید ازهمسران خود اطاعت وفرمانبرداری کنند، چرا که همسر،رییس زن  است.
نباید چنین تصورکرد که چنین طرزتلقی، صرفا وابسته به قشرهای مذهبی در آن دوره بوده است . بلکه سقراط و آریستو بزرگترین فلاسفه یونانی نیز نظریات مشابهی دراین مورد داشته اند.
سقراط می گوید: "مرد برای اهداف والا خلق شد ، برای دانش و لذایذ فکری. درحالی که زنان به منظورسکس، باز تولید وحفظ نوع بشر خلق شده اند ".   درکشور چین بنابرآموزش های کنفسیوس:"هنگامی که دختر به سن ده ساله گی می رسید از رفتن اش به بیرون ازمنزل، جلوگیری به عمل می آمد مربی وی به او « هنرهای » رفتارو گفتارخوب، نرم ومطیع بودن ،امورخانه گی زنان ، تهیه لباس، مراقبت ازقربانی ها، تهیه مشروبات الکلی ومزه های چون، پرکردن ظروف از بادرنگ شوروسبزیجات و سائل مربوط  به مراسم و آئین ها را یاد می داد.                                               
 " درگذشته های دور، درصفحات شمال کشور ما نیز چنین رسم معمول بوده ، هنگامی که دختربه سن بلوغ می رسید ،درس های خانه داری به او آموخته می شد. مادر به دخترخود آشپزی، خیاطی، پاک کاری، اتوکاری، آماده ساختن چتنی و ترشی، آماده ساختن مربا، طریقه ساختن آشک، منتو ، بولانی ،خجور، پراته وانواع تزئینات را با طرز پیش آمد های مختلف درهنگام عروسی، عزا داری ودعوت ها  به دختر خود می آموخت.

هرگاه دختری درعزت مهمان درخانه همسرکوتاهی می کرد مادرودخترهر دوبه فحش و ناسزا از جانب داماد ومادرداماد مواجه می شدند. بنا به همین سبب بود که مادران می کوشیدند دختران خود را پیش ازازدواج آماده به مسؤولیت های آینده اش سازند، تا مورد ملامت و منت ودشنام قرارنگیرند. "همین آئین درخانواده ما، بالای مادرکلانم نیزاجرا شده است وقصه ها و حکایت های اورا خوب به یاد دارم."
" در مسیحت نیز جایگاه زن درخانه ووظیفه اصلی او کارخانه بود. بنابراین به گفته لوتر:  " فرمانروائی در دست همسرمی ماند وزن بنا برحکم خدا به پیروی ازآن بود. اوبرخانه و ملک و اموال فرمان می راند ، ازاموال و دارائی ها مراقبت می کند، زمین  را شخم می زند، می سازد، می کارد وغیره. ازسوی دیگر زن مانند میخی که دردیوارفرورفته است درخانه می ماند... اوباید به عنوان کسی که ازاستعداد اداره عمومی وخارج ازخانه محروم است در خانه بماند ومراقب کارهای خانه باشد.     
 بررسی های امروز باستان شناسان و شواهد بدست آمده از نوع زنده گی بشرگذشته نشان میدهد که ابتداء زنده گی اشتراکی بین انسان ها رایج بود این مسأله از بابت زنده گی زناشوئی برای زنان « چند شویی (همسری) بودن  » و هم از بابت تقسیم کارکه به این صورت بود که مردان قبیله بیشتراوقات را صرف شکار، وزنان هم درکنارهم به مراقبت ازکودکان قبیله می پرداختند و اوقات فراغتی که برای آنها ایجاد می شد ،آنها می توانستند به ابداع وسایل، ابزاروحتا فن کشاورزی بپردازند واز طرفی زنان به عنوان آفریننده فرزندان قبیله -- که می توانستند به تهیه خوراک برای جمع قبیله کمک کنند که این امردرجامعه اشتراکی آن روزامتیازحیاتی محسوب می شد-- ، دارای نوعی تقدس بود.مجموعه این عوامل موجب ایجاد نوعی قدرت و نفوذ برای زنان گشته بود و به این دلیل جامعه آن روز به یک جامعه زن سالار تبدیل شده بود و زنان محورآن جوامع ابتدائی محسوب می شدند. پرستش رب النوع یا الهه « تندیس زن » بود.              
شهرافسوس که  در آسیای کوچک  یعنی ترکیه  مدرن امروزی ، درنزدیکی بحیره مدیترانهً و دردهانه کیستر موقعیت داشت، یکی ازشهرهای بسیارمهم و مشهوردرعصرقدیم محسوب می شد.  
به اساس افسانه ها و قصه ها، این شهر در
۱۰۰۰ سال پیش ازمیلاد به وسیله اندروکلوس یکی از پسران پادشاه آتن کشف شد. افزون بر آن روایت  دیگری است که هزاران سال پیش، این شهربه وسیله زنان ، شجاع  و قهرمان تحت نام امازون ها به دست آمده وساخته شده است.
شهربندری افسوس ازآغاز یک مرکزمذهبی بود، جایی که درآن رب النوع ارتمس زیارت می گردید وهمه ساله تعداد زیادی اززایرین ازین شهری مذهبی دیدن نموده و به زیارت ارتمس مشرف می شدند. دراثررفت وآمد های زیاد درینجا،این شهربه یک مرکزبزرگ تجارتی ممالک شرقی هم مبدل شده بود « بت های بودائی ما یک زمانی چنین مقامی داشت. » هم  چنان اشخاص مشهور ازین شهردیدن می کردند وحتا یک تعداد نویسنده گان بعد از ملاقات و نوشتن آثارشان نیزدرین سرزمین بود و باش اختیارمی کردند.         کروسس که آخرین پادشاه لیدیا و یک شخص مشهورومتمول این سرزمین بود، در ۶۵۰ پیش ازمیلاد ایجاد یک عبادت گاه بزرگ، با شکوه و پرجاه و جلال را فرمان داد. یعنی ساخت یک عبادتگاهی برای رب النوع مهتاب که حیوانات و دختران جوان را حمایت می کرد واین رب النوع را یونانی ها ارتمیس ورومی ها، دیانا می نامیدند.

ارتمس رب النوع یونانی ها بود واورا الهه مادرمی دانستند ومجسمه های اورا قسمی تراشیده بودند که درقفس سینه اش پستان های زیادی را حمل نموده و درپیراهنش مجسمه های زیاد حیوانات نقاشی شده و هم چنین  اطراف بعضی از مجسمه های بزرگ ارتمس نیز با مجسمه های حیوانات دیزاین شده بود.                                                     
 ارتمس سمبول مادری، توانگری وحاصلخیزی درجهان بود . افزون بر آن پیروان آن به این باوربودند که انسان ها باید دلاوروشجاع باشند طبق گزارش های درج شده ،مردمان شهر افسوس این عقیده را تا سده چهارم دنبال می کردند.                                                                           
درجامعه اولیه یا بدوی همه افراد بشر منجمله زنان و مردان در برابری کامل نسبت به یکدیگر زنده گی می کردند وعلت برابری زن و مرد و رابطه عادلانه ، هماهنگ و انسانی ، همانا فقدان مالکیت خصوصی و نبود جامعه مرد سالاری بود.
  جامعه بدوی از نارسائی ها و نا برابری های غیر انسانی، جوامع عصر تمدن کاملاً مبرا بود و زنان از موقعیت قابل احترام و بالاتری نسبت به مردان برخوردار بودند. البته برتری زنان نه به معنی تنومندی و زور بازوی آنها بوده بلکه جنبهً معنوی وعقیدتی داشته استږ
تعیین شدن خویشاوندی توسط نسب مادری خود گواه براین مدعا می باشد. تا مدت های مدیدی که بیش از ۹۹ فیصد زمان حیات بشری روی کره زمین را شامل می شود، وضع به همین منوال بود. ولی به مرورزمان رفته رفته وضع دگرگون گردیده و چرخش تاریخ به نفع مرد چرخانیده شد و زن برده مرد گردید وبدین ترتیب زن باید مطیع مرد می بود وهزارفیصد به آن وفادار بوده، پاکی و نجابت خود را حفظ نموده وبه تمام امور مربوط به منزل تسلط می داشت .  
   
ارتمس خدای یونانیان

احترام، صمیمیت و کمک درمیان خانواده ها، درکشورهای عقب مانده و رو به انکشاف به یک سنت مبدل شده بود. ولی درکشورهای سرمایه داری که معیارهرچیز به پول مقایسه می گردد، تغیرات فاحشی درزنده گی انسان ها رونما گردیده است ،ازدواج ها وتشکیل خانواده ها روز تا روز در حالت  نابودی  وزوال قرار دارند. « قوانین مبتذل درعده یی از کشور های سرمایه داری نافذ گردیده که درآن ازدواج هم جنس گرایان و یا هم جنس بازی « دو زن و یا دو مرد » جواز داده شده است. اصولاً هم جنس گرائی یک امرغیرعقلانی وغیرانسانی است و انحراف ازمسیردرست وصحیح بشری محسوب می شود وسازمان حقوق بشرهم جنس گرائی را با وصف پافشاری های این اشخاص به رسمیت نشناخته است."
درایالت فلوریدا نیز ازدواج هم جنس بازان ممنوع است واگرجفتی ازین ایالت بخواهند که با هم ازدواج نمایند ، به ایالت های دیگر مانند کلفورنیا می روند و پس از ازدواج دوباره به فلوریدا برمی گردند. ازهمه پرسی های که همواره از مردم فلوریدا صورت گرفته تا کنون همه باشنده گان فلوریدا این نوع ازدواج را رد نموده اند. این مجوزقانونی بناء به گفته برخی مردم باعث نابودی نسل بشردرآینده های دورگردیده و نسل کشی به میان می آید.
بسیاری ازمردم به این نظرهستند که باید هرچه زود ترجلوه آن گرفته شود زیرا یک عمل خلاف طبیعت است واگربعضی ها خود تصمیم می گیرند که فرزندی نداشته باشند. مربوط خود شان است. ولی شمار چنین اشخاص کم وناچیزاست. ۹۹ درصد مادران امروزدرآرزوی داشتن کودک هستند. مادران فردا را به تصمیم شان احترام می گذاریم.
"                                        
 
 
 
 
 



This email is free from viruses and malware because avast! Antivirus protection is active.

No comments: