غلام نبی اشراقی
با غم و ناله و فریاد و فغان میگری
از بد حادثهٔ تلخ زمان میگریم
هیچ کس نیست که احساس کند درد مرا...
همچو مادر به سر نعش جوان میگریم
دلم آتش به جگر دارد و خون می ریزد
کوهی از درد و غمم شعله فشان میگریم
سنگ سنگ وطنم گور عدالتخواهی است
بر غم غربت این هموطنان میگریم
چارفصل دل من زرد و خزانی است از آن
روز و شب یکسره پیدا و نهان میگریم
همه خوابیم و در این گردنه دزدان به کمین
بهر این قافلهٔ سستعنان میگریم
گوسفندان جنوبند چرا رهبر ما ؟
زان که چوپان شده در خواب گران میگریم
کهنه زخمی سرطانی که بلایی است عظیم
کرده بر پیکر ما رخنه ؛ از آن میگریم
پنجهٔ عزت ما را ببریدند این قوم
قوم ؛ شرم است که زخم سرطان ؛ میگریم !
سه شنبه هفدهم تیرماه ۱۳۹۳ « خورشیدی »
با غم و ناله و فریاد و فغان میگری
از بد حادثهٔ تلخ زمان میگریم
هیچ کس نیست که احساس کند درد مرا...
همچو مادر به سر نعش جوان میگریم
دلم آتش به جگر دارد و خون می ریزد
کوهی از درد و غمم شعله فشان میگریم
سنگ سنگ وطنم گور عدالتخواهی است
بر غم غربت این هموطنان میگریم
چارفصل دل من زرد و خزانی است از آن
روز و شب یکسره پیدا و نهان میگریم
همه خوابیم و در این گردنه دزدان به کمین
بهر این قافلهٔ سستعنان میگریم
گوسفندان جنوبند چرا رهبر ما ؟
زان که چوپان شده در خواب گران میگریم
کهنه زخمی سرطانی که بلایی است عظیم
کرده بر پیکر ما رخنه ؛ از آن میگریم
پنجهٔ عزت ما را ببریدند این قوم
قوم ؛ شرم است که زخم سرطان ؛ میگریم !
سه شنبه هفدهم تیرماه ۱۳۹۳ « خورشیدی »
This email is free from viruses and malware because avast! Antivirus protection is active.
|
No comments:
Post a Comment