حورالنساء در سال 1211 خورشیدی در قريه پرچمن در ولايت غور افغانستان تولد يافته و تا پايان عمر در آنولا به سربرده است مستوره غوری یكی از زنان سخن سرای سده 13 هجری است كه ديوان كاملی به نام "تحفة العاشقين و مفرح المسلمين" از خود به جای گذارده است.
اين ديوان نزديك به 3500 بيت را در برمیگيرد. اشعار آن خیلی پخته و آراسته با قوانین شعری بوده است.
درباره زنده گی مستوره غوری همين قدرمی دانيم كه نام اصلی وی "حورالنساء" و به بی بی سفید پوش شهرت داشت و پدرش ميرسيد اعظم غوری نام داشته است.
« در کتاب شعر زنان افغانستان ص 171»
خودش راجع به خود چنین گفته:
نــسـب از خــواجــــه زورم بــود حــورالــنــســا نــامــم.
تــخــلـص گـشـت مــســتـوره بـمـلک غــور مـاوایـم.
گرچه در اشعاراش خصلتهای زنانه کم دیده میشود و از دو بیت آن چنین اسنباط کرده میتوانیم که از عصر و اطرافیان خود سخت متنفر بوده. از سفیدپوشی و از نامگذاری کتاب او و از لابلای شعروی چنین معلوم میشود که عیناً سرنوشت و مشکل رابعه بلخی را داشته است ؛ زیرا از ننگ و عار و عشق و درد و فراق وقاصد دراشعارش زیاد دیده میشود . زنده گی این شاعره فقط یک تفاوت با رابعه داشته که علت مرگ و به کسی که رابعه عشق میورزیده از آن نام برده شده وعلت مرگ او هم روشن است؛ ولی عشق و سرنوشت و مرگ مستورۀ نامراد ، در طومار ابهام کور گره خورده که با انگشت قلم تا تمام دیوان آن خوانده نشود باز نمیشود . این شاعره نامراد هيچ گاه ازدواج نكرد . درعین جوانی چشم ازجهان بست.
عاقبت در سال (1245) خورشیدی در 34 ساله گی وفات يافت و در زادگاه خود بر دامنه كوهی به نام "زور" به خاك سپرده شد.
درباره زنده گی مستوره غوری همين قدرمی دانيم كه نام اصلی وی "حورالنساء" و به بی بی سفید پوش شهرت داشت و پدرش ميرسيد اعظم غوری نام داشته است.
« در کتاب شعر زنان افغانستان ص 171»
خودش راجع به خود چنین گفته:
نــسـب از خــواجــــه زورم بــود حــورالــنــســا نــامــم.
تــخــلـص گـشـت مــســتـوره بـمـلک غــور مـاوایـم.
گرچه در اشعاراش خصلتهای زنانه کم دیده میشود و از دو بیت آن چنین اسنباط کرده میتوانیم که از عصر و اطرافیان خود سخت متنفر بوده. از سفیدپوشی و از نامگذاری کتاب او و از لابلای شعروی چنین معلوم میشود که عیناً سرنوشت و مشکل رابعه بلخی را داشته است ؛ زیرا از ننگ و عار و عشق و درد و فراق وقاصد دراشعارش زیاد دیده میشود . زنده گی این شاعره فقط یک تفاوت با رابعه داشته که علت مرگ و به کسی که رابعه عشق میورزیده از آن نام برده شده وعلت مرگ او هم روشن است؛ ولی عشق و سرنوشت و مرگ مستورۀ نامراد ، در طومار ابهام کور گره خورده که با انگشت قلم تا تمام دیوان آن خوانده نشود باز نمیشود . این شاعره نامراد هيچ گاه ازدواج نكرد . درعین جوانی چشم ازجهان بست.
عاقبت در سال (1245) خورشیدی در 34 ساله گی وفات يافت و در زادگاه خود بر دامنه كوهی به نام "زور" به خاك سپرده شد.
نمونه غزل مستوره غوری:
بتی دارم که با ناز و ادا گیسو رها کرده
میان چون نیشکر بسته دهان چون غنچه وا کرده
فرو بسته نقاب در رو محکل کرده دو جادو
کشیده وسمه بر ابرو سر انگشتان حنا کرده
پری رویی جفا جویی به سان خویش بد خویی
به تیر غمزه هندویی چه خونریزی به پا کرده
به سان مردمک گویی میان دیده جا کرده
که مسکین عمر خود را بر سرکوی وفا کرده
بتی دارم که با ناز و ادا گیسو رها کرده
میان چون نیشکر بسته دهان چون غنچه وا کرده
فرو بسته نقاب در رو محکل کرده دو جادو
کشیده وسمه بر ابرو سر انگشتان حنا کرده
پری رویی جفا جویی به سان خویش بد خویی
به تیر غمزه هندویی چه خونریزی به پا کرده
به سان مردمک گویی میان دیده جا کرده
که مسکین عمر خود را بر سرکوی وفا کرده
This email is free from viruses and malware because avast! Antivirus protection is active.
|
No comments:
Post a Comment