آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Saturday, March 15, 2014

: دارم در فصل خفکان آتش فرو میروم

آروین نگیسا
دارم در فصل خفکان آتش فرو میروم
امروز زن نخ از رد و برقی است ، زاییده و زاینده دود درونم
از من یک شعله زبانه میزند و خاکستر که میشود از نادانی تو درد میکند
که دهن کجی فرداها مرا " فاجه " بکشد

 
دارم در فصل خفکان آتش فرو میروم
امروز زن نخ از رد و برقی است ، زاییده و زاینده دود درونم
از من یک شعله زبانه میزند و خاکستر که میشود از نادانی تو درد میکند
که دهن کجی فرداها مرا " فاجه " بکشد
 
 
 

خمیازه که آتش طعم نام تو ...
در رقصیدن مسیر حنجره ام کشیده است
غروب را نقاشی میکند از نفس های سوخته ی من
روی آسمان که همه عقیده میبرند فردا آفتابی است
من روی این عقیده ها عقده را ام میخوابانم
تا ته عمر
به این سوختن
مرگ را در من زنده نگهدار میدارد

و مرگی که حکایت از یک روز گرم تنوری را بوسه میکند
وجودم در تلویزیون ها پهن می شود
و تو تماشا میکنی
و گریه را فریاد میکشی
و گریه هایت در سکوت بغض تو خنده خواهند کرد
خنده بر تو
خنده بر ذهن که ترا در ایمان آوردن من پیاده نمیکند
و تو شاید
افسوس ات را روی دشنام های امروز ات دراز بکشی
و بگویی
کاش آن روز که آتش زبانه اش را کشیده بود گریه میکردم
و خوب میدانی گریه های تو باران است
برای تسلیم نشدن دود
زمین را بسوی سبز شدن دعوت میکند
درست تصوری از شال گردن تو
مزرعه سبز
رنگ از شقایق های وحشی

نه
دیگر بو از سوختن ام را استشمام میکنم
و احمقی را کشف میکنم
در آخر یک فرمول
همیشه ختم آزادی ازدواج است
 
 
 
 
 

No comments: