آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Wednesday, January 22, 2014

جـــاســـوس دو ســـره

دهـــل دو ســـره و خـــان دو ســـره را می شـــناختـــیم حـــالا جـــاســـوس دو ســـره را هـــم شـــناختـــیم
قرار شایعات پخش شده در مطبوعات وحید مژده مشهور به جاسوس دو سره که همزمان برای پاکستان و ایران جاسوسی میکرد در ایران پناهنده شده و اکنون در منطقه مرزی میان زاهدان ایران وکویته پاکستان اقامت دارد
 
 
و چپرکت خوابش را طوری بر زمین گذاشته که سرش در ایران و کونش در پاکستان ، رویش طرف روسیه و پشتش طرف افغانستان قرار دارد
 
انتقاد مردم از وحید مژده بیشتر ازین بابت است که چرا وی به جاسوسی یک کشور قناعت نکرده وهمزمان برای پاکستان وایران دست به جاسوسی زده
انتقاد کردن کار آسان است ولی منتقدین محترم که اکثراً مقیم کشور های اروپایی و امریکا هستند اگر از شرایط سخت و دشوار زندگی مردم بیچاره در افغانستان اطلاع میداشتند و میدانستند که اکثر مامورین دولت در کنار کار رسمی شان برای تامین معشیت فامیل به دستفروشی و تاکسی رانی مبادرت می ورزند هرگز چنین انتقادی نمیکردند.
 
آن زمان های که کار جاسوسی یک شغل آبرومندانه بشمار میرفت وآدم از طریق جاسوسی می توانست زندگی خوب و مرفه داشته به نان و نوایی برسد دیگر آن زمان ها را گاو خورد و حالا هر سنگی را که از جایش بالا کنیم چار جاسوسی از زیر آن نمایان میگردد و به همین پیمانه قدر و قیمت جاسوس هم نزول کرده و در حقیقت جاسوس بیچاره فقط برای دریافت لقمه نانی دست بدین کار می زند و اگر تعداد نان خور در فامیلش زیاد باشد مجبور است که همزمان برای چند سفارتخانه اجرای وظیفه کند.
 
عده دیگری از هموطنان بیخبر ما از وحید مژده انتقاد میکنند که اگر او از تلفون های داخل سفارت پاکستان استفاده میکرد هرگز چنین رسوا نمی شد ولی باز هم خود این منتقدین نمیدانند که خدا آن روزگاران را بیامرزد که سفارتخانه ها در کنار خانه گک چوبی سگ سفارت یک کلبه کوچکی را نیز برای جاسوس سفارت تخصیص داده بودند که او می توانست در صورت ضرورت شب را هم در همانجا سپری کرده و از تشناب ، نل آب ، تلفون و دیگر وسایل سفارت استفاده کند.
 
حالا که تعداد جاسوسان از ریگ بیابان بیشتر شده جاسوس بیچاره شفق داغ قبل از طلوع آفتاب در پیش دروازه سفارت 
یک لنگه ایستاده و منتظر باز شدن کلکینچه سفارت و دریافت ورقه وظیفه اش می باشد که بعد از انجام آن روز دیگر دوباره در همانجا ایستاده و پولش را دریافت میکند و بعد خوش و خندان بسوی دوکان نانوایی رفته ده قرص نان گرم خریده بسوس خانه می شتابد.
 
با تقـــــــــــــديم حــــــــــــرمت
حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانی
 
 
 
 
 

No comments: