کیومرث روشن
تصور کنيد که وقت خود را آزاد کرده و به دنبال اين هستيد که چالش جالبی را تجربه کنيد. چالش هم اين است که ظرف يک سال، از هر کشوری کتابی ادبی بخوانيد و بعد تجربه خود را روی وبلاگ و شبکههای اجتماعی بازگو کنید.
«آن مورگان»، نويسنده بريتانيايی، اين تجربه را داشته است. او در ابتدای سال ۲۰۱۲ تصميم میگيرد که از هر کشوری يک کتاب بخواند و به همين منظور، فهرستی از ۱۹۵ کشور جهان که سازمان ملل آنها را به رسميت شناخته است همراه با تايوان، عضو پيشين اين سازمان، تهيه میکند و در جستجوی کتابهايی بر میآيد که بازتابدهنده تاريخ و فرهنگ کشورها باشد.
نخستين چالشی که بروز میکند اين است که قفسه کتابهای آن مورگان تنها با آثاری اشغال شدهاند که از نويسندگان بريتانيايی و آمريکايی هستند.
او در يادداشتی که برای بخش فرهنگی سايت «بیبیسی» انگليسی نوشته است، میگويد که خود را فردی جهان وطن میدانسته «ولی قفسههای کتابخانهام داستان متفاوتی را بازگو میکردند. به جز رمانهای معدودی از هند، استراليا و آفريقای جنوبی، مجموعه ادبی من بيشتر محدود به کتابهای مربوط به حوزه بريتانيا و آمريکا بود».
آن مورگان در صدد بر میآيد تا آثار نزديک به ۲۰۰ کشور جهان را از کتابفروشیها تهيه کند ولی چنين کاری امکان پذير نبود، چون هيچ يک از کتابفروشیها چنين آثاری را در اختيار نداشتند. به همين دليل تصميم میگيرد تا با راهاندازی وبلاگ «يک سال خواندن جهان» يا «http://ayearofreadingtheworld.com» و صفحهای در فيسبوک، از کتابخوانان سراسر جهان ياری بطلبد.
او از کاربران میخواهد تا کتابهايی را به زبان انگليسی درباره کشورشان معرفی کنند. آنگونه که آن مورگان میگويد، استقبال مخاطبان از اين فراخوان فوقالعاده بود.
«پيش از اينکه من خبر داشته باشم، مردم سراسر جهان چنين ايدههايی را در سر داشتند و در اين زمينه به همديگر کمک میکردند. برخی از کاربران، کتابهای مربوط به کشورشان را برايم پست کردند. عدهای نيز به جای من، ساعتها وقت صرف کردند تا کتابهای خوب پيدا کنند».
در اين کارزار، حتی عدهای از نويسندگان از جمله «آک ولساپار» از ترکمنستان و «خوان ديويد مورگان» از پاناما به کمک آن مورگان آمدند و ترجمههای منتشر نشده آثارشان را برای وی فرستادند. اما با وجود اين حمايتها، زبان کتابها چالش دوم وی بود. تنها ۴.۵ درصد آثار ادبی خارجی در انگليس و ايرلند ترجمه و منتشر شده بودند. اين کار وقتی سختتر میشد که پای آثار فرانسوی يا پرتغالیزبان کشورهای جهان بهويژه در آفريقا به ميان میآمد. زبانهايی مثل فارسی و عربی نيز دشواری کار را دو چندان میکردند.
«آن مورگان»، نويسنده بريتانيايی، اين تجربه را داشته است. او در ابتدای سال ۲۰۱۲ تصميم میگيرد که از هر کشوری يک کتاب بخواند و به همين منظور، فهرستی از ۱۹۵ کشور جهان که سازمان ملل آنها را به رسميت شناخته است همراه با تايوان، عضو پيشين اين سازمان، تهيه میکند و در جستجوی کتابهايی بر میآيد که بازتابدهنده تاريخ و فرهنگ کشورها باشد.
نخستين چالشی که بروز میکند اين است که قفسه کتابهای آن مورگان تنها با آثاری اشغال شدهاند که از نويسندگان بريتانيايی و آمريکايی هستند.
او در يادداشتی که برای بخش فرهنگی سايت «بیبیسی» انگليسی نوشته است، میگويد که خود را فردی جهان وطن میدانسته «ولی قفسههای کتابخانهام داستان متفاوتی را بازگو میکردند. به جز رمانهای معدودی از هند، استراليا و آفريقای جنوبی، مجموعه ادبی من بيشتر محدود به کتابهای مربوط به حوزه بريتانيا و آمريکا بود».
آن مورگان در صدد بر میآيد تا آثار نزديک به ۲۰۰ کشور جهان را از کتابفروشیها تهيه کند ولی چنين کاری امکان پذير نبود، چون هيچ يک از کتابفروشیها چنين آثاری را در اختيار نداشتند. به همين دليل تصميم میگيرد تا با راهاندازی وبلاگ «يک سال خواندن جهان» يا «http://ayearofreadingtheworld.com» و صفحهای در فيسبوک، از کتابخوانان سراسر جهان ياری بطلبد.
او از کاربران میخواهد تا کتابهايی را به زبان انگليسی درباره کشورشان معرفی کنند. آنگونه که آن مورگان میگويد، استقبال مخاطبان از اين فراخوان فوقالعاده بود.
«پيش از اينکه من خبر داشته باشم، مردم سراسر جهان چنين ايدههايی را در سر داشتند و در اين زمينه به همديگر کمک میکردند. برخی از کاربران، کتابهای مربوط به کشورشان را برايم پست کردند. عدهای نيز به جای من، ساعتها وقت صرف کردند تا کتابهای خوب پيدا کنند».
در اين کارزار، حتی عدهای از نويسندگان از جمله «آک ولساپار» از ترکمنستان و «خوان ديويد مورگان» از پاناما به کمک آن مورگان آمدند و ترجمههای منتشر نشده آثارشان را برای وی فرستادند. اما با وجود اين حمايتها، زبان کتابها چالش دوم وی بود. تنها ۴.۵ درصد آثار ادبی خارجی در انگليس و ايرلند ترجمه و منتشر شده بودند. اين کار وقتی سختتر میشد که پای آثار فرانسوی يا پرتغالیزبان کشورهای جهان بهويژه در آفريقا به ميان میآمد. زبانهايی مثل فارسی و عربی نيز دشواری کار را دو چندان میکردند.
کشورهايی که در ابتدا نامشان در يک سياهه، فهرست شده بود در پايان تبديل شدند به نقاطی "حياتی" و "سر زنده" که سرشار از شادی، عشق، غصه، اميد و نگرانی بودند. سرزمينهايی که با آنها احساس نزديکی میکردم و نقاطی که از آنها شناخت به دست آوردم. در بهترين حالت، متوجه شدم که ادبيات میتواند جهان را واقعی جلوه دهد.
آن مورگان، نویسنده بریتانیایی
او به دنبال آن بود که کتابهايی از کشورهای کومور، ماداگاسکار، گينه بيسائو و موزامبيک در آفريقا بخواند در حالی که درباره اين کشورها فقر منابع وجود داشت. با اين حال، آن مورگان توانست به برخی از نوشتههای منتشر نشده درباره اين کشورها دسترسی پيدا کند.
وی میگويد وقتی که در پی خواندن اثری از جزاير کوچکی چون سائوتومه و پرنسيب بودم، نمیتوانستم کارم را پيش ببرم تا این که تيمی از داوطلبان در اروپا و آمريکا داستانهای کوتاهِ «اوليندا بجا» را که به زبان اين مردم اين جزاير نوشته شده بود، ترجمه کردند.
چالش سوم مربوط به نقاطی بود که اساسا نوشتن داستان در آنجا به ندرت رخ میدهد. جزاير مارشال در اقيانوس آرام يکی از اين نمونههاست. به گفته آن مورگان، «اگر شما به دنبال افسانه جالبی درباره مردم اين جزاير باشيد، به جای اينکه کتابی بخريد احتمالا بايد به سراغ رييس قبيله برويد و از او اجازه بگيريد که يکی از قصهگویان محلی، روايت جالبی را برای شما تعريف کند». در کشور آفريقايی نيجر نيز وضع به همين منوال است.
چالش ديگر، اوضاع سياسی بود. مثلا درباره کشوری چون سودان جنوبی که در سال ۲۰۱۱ استقلال خود را به دست آورد، با وجود ويرانیهای ناشی از سالها جنگ داخلی، جادههای خراب، فقدان بيمارستان، مدرسه و ساير زيرساختها، کسی به اين فکر نيفتاده بود که شش ماه پس از استقلال، کتابی منتشر کند.
آن مورگان میگويد که اگر تماس من با «جوليا دانی»، نويسنده در سودان جنوبی، توسط يک رابط محلی ميسر نمیشد، احتمالا بايد طيارهای میگرفتم و به جوبا- پايتخت- میرفتم تا يکی از آن راويان محلی، قصهای را برايم تعريف کند.
هنگامی که تمام اين مشکلات حل شد، آن مورگان تنها فرصت داشت که هر کتابی را در کمتر از دو روز بخواند تا بتواند کل آثار را ظرف يک سال به پايان برساند. اما وی میگويد که تمام اين وقت تلف کردنها، ارزش آن را داشت و من به دريايی از ادبيات جهان دست پيدا کردم و اتفاقهای جالبی افتاد.
«کشورهايی که در ابتدا نامشان در يک سياهه، فهرست شده بود در پايان تبديل شدند به نقاطی "حياتی" و "سر زنده" که سرشار از شادی، عشق، غصه، اميد و نگرانی بودند. سرزمينهايی که با آنها احساس نزديکی میکردم و نقاطی که از آنها شناخت به دست آوردم. در بهترين حالت، متوجه شدم که ادبيات میتواند جهان را واقعی جلوه دهد».
او به دنبال آن بود که کتابهايی از کشورهای کومور، ماداگاسکار، گينه بيسائو و موزامبيک در آفريقا بخواند در حالی که درباره اين کشورها فقر منابع وجود داشت. با اين حال، آن مورگان توانست به برخی از نوشتههای منتشر نشده درباره اين کشورها دسترسی پيدا کند.
وی میگويد وقتی که در پی خواندن اثری از جزاير کوچکی چون سائوتومه و پرنسيب بودم، نمیتوانستم کارم را پيش ببرم تا این که تيمی از داوطلبان در اروپا و آمريکا داستانهای کوتاهِ «اوليندا بجا» را که به زبان اين مردم اين جزاير نوشته شده بود، ترجمه کردند.
چالش سوم مربوط به نقاطی بود که اساسا نوشتن داستان در آنجا به ندرت رخ میدهد. جزاير مارشال در اقيانوس آرام يکی از اين نمونههاست. به گفته آن مورگان، «اگر شما به دنبال افسانه جالبی درباره مردم اين جزاير باشيد، به جای اينکه کتابی بخريد احتمالا بايد به سراغ رييس قبيله برويد و از او اجازه بگيريد که يکی از قصهگویان محلی، روايت جالبی را برای شما تعريف کند». در کشور آفريقايی نيجر نيز وضع به همين منوال است.
چالش ديگر، اوضاع سياسی بود. مثلا درباره کشوری چون سودان جنوبی که در سال ۲۰۱۱ استقلال خود را به دست آورد، با وجود ويرانیهای ناشی از سالها جنگ داخلی، جادههای خراب، فقدان بيمارستان، مدرسه و ساير زيرساختها، کسی به اين فکر نيفتاده بود که شش ماه پس از استقلال، کتابی منتشر کند.
آن مورگان میگويد که اگر تماس من با «جوليا دانی»، نويسنده در سودان جنوبی، توسط يک رابط محلی ميسر نمیشد، احتمالا بايد طيارهای میگرفتم و به جوبا- پايتخت- میرفتم تا يکی از آن راويان محلی، قصهای را برايم تعريف کند.
هنگامی که تمام اين مشکلات حل شد، آن مورگان تنها فرصت داشت که هر کتابی را در کمتر از دو روز بخواند تا بتواند کل آثار را ظرف يک سال به پايان برساند. اما وی میگويد که تمام اين وقت تلف کردنها، ارزش آن را داشت و من به دريايی از ادبيات جهان دست پيدا کردم و اتفاقهای جالبی افتاد.
«کشورهايی که در ابتدا نامشان در يک سياهه، فهرست شده بود در پايان تبديل شدند به نقاطی "حياتی" و "سر زنده" که سرشار از شادی، عشق، غصه، اميد و نگرانی بودند. سرزمينهايی که با آنها احساس نزديکی میکردم و نقاطی که از آنها شناخت به دست آوردم. در بهترين حالت، متوجه شدم که ادبيات میتواند جهان را واقعی جلوه دهد».
No comments:
Post a Comment