احمد سعیدی
به باور من وضعيت موجود دركشورآشفته، گیج کننده و پرآشوب است. فسادورسوایی بخاطراخذ پول های بی حساب از CIA امریکاوMI6 انگلیس بشمول ایران دردفتررئیس جمهور آقای کرزی وفراه رسیدن انتخابات 2014 وتشنج آفرینی ها درمرزبین پاکستان وافغانستان وديگرامورات كشوري ولشكري موج می زند.
به باور من وضعيت موجود در كشور آشفته، گیج کننده و پرآشوب است. فساد و رسوایی بخاطر اخذ پول های بی حساب از CIA امریکا و MI6 انگلیس بشمول ایران در دفتر رئیس جمهور آقای کرزی و فراه رسیدن انتخابات 2014 و تشنج آفرینی ها در مرز بین پاکستان و افغانستان و ديگر امورات كشوري و لشكري موج می زند. در هر وضعیتی، توجیهگران، چاپلوسان و حقهبازان بیشماری نیز سبز میشوند. امیدواری و ناامیدی، خوشبینی و بدبینی، سرخوشی و سرخوردگی، شادی و غم همه هجوم میآورند. گاهی آدم فکر میکند، خوش بینی تنها حماقت زیسته شده در راه آینده برای ما افغانها رقم زده شده
در قدم اول آنچه در افغانستان بنام رسوایی پول های اخذ شده از استخبارات کشور های مختلف مطرح است و آنچه تحت نام وضعیت موجود مطرح بوده ، یک رخداد زیسته شده است که ما هستندههای بالفعل، آن را بالفعل تجربه میکنیم و مي بينيم این میتواند هم واقعیت باشد و هم حاد واقعیت، هم بود و هم دارای ابعاد وانموده باشد. ولی یک رخداد اتفاق افتاده در بطن یک فرایند است.
قدم دوم این که آنچه در افغانستان جریان دارد وضعیت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، عقیدهای و تاریخی را ساخته اند، تنها نمودگارهای رسانهای-تصویریای نیستند که همه را در يابيم و تصوير ديگري بطور آني خلق كنيم
در یک نگاه ساده، دست کم بر اساس دو روش و فرضیه ساده میتوان برای تحلیل این وضعیت نقطه عزیمت برگزید. یکی این که بگوییم جهان بر اساس تفکر غلط و یک توطيه بزرگ و حساب شده، در افغانستان دچار بحران و آشوبزدگی شده است و این رهبری بی کفایت را زیر بار خود گرفته که اکنون گرهگاه و بزنگاه اصلی و نیز تاریخی آن به لحاظ زمانی و مکانی، ما مردم افغانستان هستیم؛ یعنی ما قربانی یک بازی کلان جهاني و توطیهآمیز شده ایم. پس قبل از آن که فاعلان متفکر، عاقل و مختار باشیم، موضوع بازیها هستیم يعني وسيله بخاطر هدف و همین طور خانه ما هم میدان نبرد و سنگر اصلی جنگ است نماد تخته شطرنج را داريم كه ديگران روي آن بازي مي نمايند علاوه براین، واقعیتی ديگري هرگز وجود ندارد بلکه حادواقعیت ها نیز این بازی را ماجرا جويانه تر کرده است. پس ما و حرف ما و تصميم ما چيست؟ بر اساس این روش باید نسبت به همه چیزی یک شک حسابی معطوف به توطيه کرده و لاجرم دست به یک قیام مسالمت أميز مردمي بزنیم تاهم از شر هرگونه توطيه و تفکر خارجي و زمامداران بی کفایت و فاسد پیشه داخلي رهایی(؟) حاصل کنیم و هم نیکویی و نجابت خویشتن را پاس داشته و زنده نگهداریم و اجازه ندهیم که قربانی توطيه و تفکر داخلي و خارجي شويم اما شرايط دست ما را از پشت سر بسته است
فرضیه دیگر این است که نه تفکر توطيه در کار است و نه توطیه سازمان یافته برای زُدایش و تباهی نجابت و نیکویی انسان و به خصوص ما افغانها. بلکه این حكومت بی کفایت ما و ما هستیم که نه تنها که خویشتن خود را در بحران و نیستی غمانگیزی غرق میکنیم، بلکه دیگران را نیز بهترین اهداف نیستی و مرگ میبینیم و برای تحقق آن از سر و جان خود نیز میگذریم. یعنی، جهان و عالم در برابر سربازان مرگ و نیستی، گیج و مبهوت مانده اند و در نتیجه وضعیت پرآشوب و ناامید کننده شده است. اصلاً مایهی شیطانی کردن جهان و شیطانی دیدن جهان ما و رهبری ما هستیم اما حق و نا حق برف بام خود را بالاي بام ديگران مي اندازيم و ديگران را ملامت مي دانيم
در نهایت ما به فرافکنیای کشنده و خود سبک کنِ سهلانگارانه مواجه هستیم که راه هر گونه فهم و دانایی را قفل میزند. یعنی، به جای فهم این وضعیت و بحرانی که ما را در کام خود هر روز فرومیبرد و سرگیچ مان کرده است، دست به فرافکنیهای ناامید کننده و کودکانه میزنیم که انگار جز ظهور ابرانسانی دیگر راه حل ممکن وجود ندارد. در فرضیه اول تمام درد و آلام را به دیگری و بیرون از خود ارجاع میدهیم و به برائت خویشتن پا فشاری کرده برای دریافت یک راه حل دراماتیک وغیرواقعی سرگردان هستیم. اما در فرضیه دوم تمام نگونبختی را برخویشتن خود بار میکنیم، هرچند امکان دارد بسیاری از آشوبها ریشه در بیرون از ما داشته باشند، واما محور فتنه در جهان پرآشوب ما و رهبری ما هستیم و دست پر آشوب كشور هاي همسايه ما دیگر شیفتهگی بیخردانه زاده يي نبود درك ما از آنچه كه بر ما و منطقه مي گذرد بوده مي تواند
مسوولين عالي رتبه ما در راس رئیس جمهور عادت كرده اند كه در هر كاري خارجي ها را ملامت دانسته و توطيه گر معرفي كنند آيا پول های که CIA و MI6 و دیگران در دفتر رئیس جمهور هر روز و هر ماه به بوجی ها بخاطر مزدور و اجیر گرفتن می دهند اینها هم به زور داده می شود یا خود ارگ نشینان عامل اصلی ترویج این فساد اند در گذشته رئیس جمهور می گفت تقلب در انتخابات دور دوم ریاست جمهوری توطيه خارجي ها بود آیا سرا زیر شدن این پول ها هم توطئه خارجی ها است يا بي كفايتي و خیانت ما آيا اين يك نمایش محض نیست؟ که در ظاهر با خارجی ها مخالفت و در باطن به بوجی بوجی پول گرفته اند و به مفسدین سیاسی و نظامی تقسیم کرده اند این نمایش و توطیه ضد ملی را ما می کنیم یا دیگران ؟ نه خير ! ما كرديم و مسولين درجه اول ما كردند ؟ یا اصلاً این چیزها از بنیاد اتفاق نیفتاده است بلي افتاده است اما ما نقاب به رو انداخته شرم نداریم همه چيز را نا ديده مي پنداريم بلكه ما افسون و دیوانه حادواقعیت هستیم؟ یا هم رسانهها ما را در گیرو اسطورهی یک رخداد اسیر کرده که چنان نبوده است؟ این سوال ها را میشود با روش های فهم پذیر توصیف کرد. اما تنها با حادواقعیت و انصاف و شکوه و درك درست نه كور خود بيناي مردم
حالا مسولين و ما این وضعیت را در کدام سطوح تحلیل میکنیم؟ مثلا در سطح کوچک تر مثل برگزاری کنفرانس های مطبوعاتی و براید گرفتن از آنچه که انجام داده ایم و یا در مورد قانون انتخابات و مشکلات مربوط به آن و یا در سطح کمی کلان تر مثل آشفتهگی و بربادی کل مملکت که هر روز دامنش از خون لکه دارتر میشود: در چارچوب رخداد و فرایند. گذشته از این، واقعیتها و فاکتورها را طبیعی میبنیم و یا پدیداری؟ بعد هم راه حل چيست؟ روش ارایه راه حل، مطلوبیت راه حل، عقلانی بودن راه حل، علمی و عملی بودن راه حل از جمله مسایل بحث برانگیز دیگري است که باید مورد نقد و ارزیابی قرار گیرند. همان طور که در تبیین وضعیت نیز این مسایل را ملاحظه میکنیم: مسوولیت اندیشی سنجش گرایانه بايد داشت
پس، وضعیتی را که توصیف کردم، واقعیتی است که باید در جهت دانستن و بیان آن تلاش بیشتر صورت بگیرد. همان طوری که بحران موجود در کشور یک واقعیت است این سرنوشت واقعیت به کجا انجامد ؟ چقدر خيانت ها جنايت ها بر ملا شد سخن دیگري است). به نظر من، این رویکرد دست کم ما را بهسوی دانایی و فهم هدایت میکند تا توطیه بافی و تغزلگرایی تراژدیک و ناامید کننده؛ چون توطیهبافی و تغزلاندیشی عملا از سه عنصر مهم مانند عنصر اندیشه و معرفت، واقعگرایی و عملگرایی به دور مان میکند. حرف بر سر احساس و بیان آن نیست، درست است که انکار احساس خود عمل غیرعقلانی است. اما بیان احساس و شکوههای جانگداز در یک زمینه دیگر با روش دیگر و با هدف دیگر مقبول و مجاب کننده است.
بنابرین، پرسش این است که چگونه می شود وضعیت بهتر شود؟ از سقوط نظام جلوگیری شود در نهایت تحلیل ما از وضعیت چيست؟ به حاشیهها چسپیدن و موارد خاص را بر کلیت تعمیم دادن، انحرافی در بحث به وجود میآورد. چیزیکه حاد شده و همه به آن تمسک میجویند، "اصلاحات در نظام حاکم یا بیرون راندن شان از نظام است. راستی چه كسي آمده در این مملکت اصلاحات را تیوریزه کرده است؟ نیرو و جنبش دموکرات عدالت خواه و اصلاح طلب و قانون پذير کجاست؟ حرفهای پا در هوا مثل اینکه اصلاحات از درون(قدرت) نمیشود و یا اصلاحات از بیرون(قدرت) ناممکن است و یا هر دو راه درست است و یا هردو راه غلط است، راه به جای نمی برند. مهم این است که در حرکت به سوی اصلاحات، ما در غیبت سنجش عقلانی و رویکردهای تیوریک که پایههای مجاب کنندهی علمی داشته باشد، به سر میبریم. همان طوریکه نیروی بالفعل انسانی آن را نیز نداریم. پس بهتر است واقعیت را واقعبینانه بنگریم. چون با تعارف عارفانه و گفتارهای پریشان و شکوهکنانه نمیتوانیم رخدادها و فرایندها را به مثابه دینامیزمهای انکار ناپذیر وضعیت کنونی درک و فهم کنیم. فراموش نکنیم که هیچ آرزوی کلانی یک شبه تحقق نمییابد در راه بیرون رفت از این مشکلات به مبارزه دلیرانه و قاطعانه ضرورت است این رهبری دیگر زانو زده هرقدر حرکتش دهید بطرف منجلاب و غرق شدن میرود باید به فکر و چاره دیگری باشیم و آن امید را میتوانیم در انتخابات 2014 که پیشرو است با تعویض رهبری موجود بر آورده سازیم نسل جوان در این راه و در این سفر میتوانند قافله سالار باشند
No comments:
Post a Comment