(غم های کهن)
سراشیب وجودت را
غم های کهن ماواست چه دیرین
عمق دیدگانت را
غبار یأس و تنهایی
روان پاک و ساده ات غمین در پیکر اظهار
و سرانگشت نیازت است خمود
در موج رویایی
اما ای همنفس ِ دور دست های غم
نور حقانیت و امید را بشتاب با لبخند
کأن فروغ خنده هایت
رهگشای درد
در اغراق ظلمانی
No comments:
Post a Comment