آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Sunday, July 1, 2012

کـرزی و انتقـال تخـت و بخـت به پسـر


محــــترم حـــامـــد کــــرزی تصمــــیم دارد که تخـــت وبخــــتش را ازطــــریق برادربه پســــرانتقــــال دهــــد 
محترم حامد کرزی از تجربه تلخ بابای ملت که ایشان هم در سنین کودکی بر تخت سلطنت جلوس فرموده بودند خاطره ای خوبی ندارند لهذا برای جلوگیری از چنین سرنوشت ناگواری برای پسر نازنینش میرویس جان ایشان تصمیم گرفتند که چپن سبز شان را اول به برادرش قیوم کرزی به امانت بسپارند تا او بعد از دو دوره پادشاهی چپن را به سلامت به میرویس جان تسلیم دهد
اکنون توجه شما به گفت و شنود میان برادران درین باره جلب میکنیم 
حـــامد کـــرزی
قیوم لالا دلم از خاطر همی چپن بسیار نا آرام است ، بیا همی چپن ره یک چند سال بپوش تا که میرویس جان کلان شوه 
قــــیوم کـــرزی
حامد بچم تو هم از کیسه خلیفه می بخشی ، مردم امروز از دست تو ده فغان هستند تو خواب پاچاهی ره بر مه می بینی
حـــامد کـــرزی
قیوم لالا بیغم باش مه رگ خواب ای مردم ره پیدا کدم ، اگه همی قانون اساسی لعنتی نمی بود مه از تخت راسن به تابوت می رفتم
قــــیوم کـــرزی
رگ خواب مردم ره خو پیدا کدی با رهبران جبهه ملی چی می کنی ، آنها که سایه تو ره به تیر می زنند!؟ 
حـــامد کـــرزی
لالا قیوم مه ره میگویند کرزی مداری ، به توکل خدا باز هم ایتو سوار شان شوم که خودت حیران بمانی
اگه محقق باز هم ده مناطق مرکزی برت جار نزد و دوستم کمرت ره با دستمال گل سیب بسته نکد مه ریش خود کل کده و چپنم ره چپه می پوشم
قــــیوم کـــرزی
نی حامد بچو او دوران ها ره گاو خورد و گذشته ازآن یک مثل داریم که میگویند کور یکدفعه عصای خود ره گم می کنه
مه فکر نمی کنم که محقق و دوستم باز به فامیل کرزی اعتماد کنند  
حـــامد کـــرزی
لالا جان للمی نشد آبی که بهر صورت میشه ، هیچ ری نزن خدا برادران ناراض ما را نگیره اگر لازم شد یک تلفون کده همگی شان ره پیش استاد ربانی روان میکنم ، او بیچاره هم بسیار پشت اینها دق شده
خلاصه لالا جان مه به هر ترتیب شده مه نمی خواهم که ای چپن از فامیل دور شده و بدست بیگانه بیفته 
قــــیوم کـــرزی
ای گپت که بکلی درست است ، خی مه پناه خدا گفته خود ره کاندید میکنم
با تقـــــــــديم حــــــــــــرمت
حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانی


قوماندان طالب در ولایت جوزجان یک دختر 20 ساله را به زور ربود

شماره خبر: 10716 – 11/4/1491
به گفتۀ جوزجانی، هرچند حل این مشکل بخاطرى که دختر ربوده شده در محل نامعلوم قرار دارد، کمی دشواراست؛ اما اقدامات ولایت برمبنای مشوره با موسفیدان و بزرگان قوم جریان دارد. روح الله زرقاوی سال گذشته درترکیب گروپ ده نفری مسلح، مخالفین دولت به پروسۀ صلح پیوسته بود. مولوی عبدالحی حیات ریيس شوراى عالى صلح جوزجان گفت که زرقاوى، باشندۀ ولسوالى درزآب بوده و درماه عقرب سال گذشته به پروسۀ صلح پيوست؛ اما يکماه بعد دوباره با طالبان پيوست وعلت پيوستن اش معلوم نيست. مولوی ولی محمد شیبانی یکتن از منسوبین ریاست ارشاد، حج و اوقاف جوزجان میگوید که خداوند برای مسایل جبرواکراه، مجازات بزرگ را حکم نموده است. وى افزود: "ربودن دختر درمقابل دید پدر و مادرش، از جمله گناه های کبیره شمرده میشود و اینکه دختری توسط قوماندان طالبان ربوده شده، یک عمل غیرانسانی است." اما ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان میگوید که آنها هیئتی را بخاطربررسی این قضیه به محل فرستاده اند.
وى گفت: "هرگاه این واقعه توسط
هیئت تثبیت گردد، با روح الله زرقاوی مطابق به احکام شرعی برخورد خواهد شد و مجازات اورا هیئت با صلاحیت ما مشخص مینماید." موصوف به این نکته نیزاشاره کرد که هیئت اعزامی، با مردم محل نیز ديدار خواهد داشت و درمورد این قضیه، تحقیقات دقیق انجام خواهد داد. مجاهد، خاطرنشان کرد که روح الله زرقاوى، قوماندان فعال آنها در ولسوالى درزآب ميباشد. ولسوالی درزآب، در حدود ١١٢ کیلومتری غرب شهرشبرغان مرکز ولايت جوزجان واقع است و مخالفان مسلح دولت، گاهگاه دراین ولسوالی دست به فعالیت های ضد دولتی مى زنند.

پس از دریافت هدیه روز پدر

مارادونا از جوانان آرژانتینی خواست به خواستگاری دخترش بشتابند
شنبه - 30 جون 2012م دبی العربیه
مارادونا پس از اکران مستندی که دخترش دلما در مورد وی ساخته بود از جوانان آرژانتینی خواست از دخترش خواستگاری کنند.
او گفت:" دختر بزرگم دلما " مجرد و دوست داشتنی " است. دلما اما در واکنش به این اظهارات به پدرش گفت:" ببخشید! نمی خواهم پس از ازدواج در منزل زندانی شوم."
مارادونا روز دوشنبه گذشته در روز پدر به تماشای مستندی که دخترش در مورد سوابق وی در فوتبال منتشر کرده بود ، نشست و تاکید کرد این بهترین هدیه ای است که به مناسبت روز پدر دریافت می کند.
دلما نیز تاکید کرد از اینکه فرزند یکی از بزرگترین بازیکنان فوتبال جهان است افتخار می کند.
ستاره فوتبال پس از این نتوانست احساس خود را کنترل کند و بالای سن رفت و دخترش را در آغوش گرفت.
او سپس به شوخی گفت:" او هنرمند بزرگی است ، روزهای سختی را به دور از او گذرانده بودم ، دلما اما مرا فراموش نکرد. او زندگی و خونی است که در رگ های من جریان دارد."