آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Sunday, May 6, 2012

برای بانوان عزیزتقدیم است

ارسالی لیدا آریا از تورنتو - کانادا 

گفت و شنود فضل الرحیم رحیم خبرنگارآزاد با خانم محموده سکندری

مسؤل انجمن همبستگی زنان افغان در کشور شاهی بلجیم .
شاید به نظر شما مبالغه آمیز جلوه کند که اگر بگویم بیشترین مشغولیت 
ذهنم معطوف به زنان داخل و خارج کشورم می باشد ، من آرمانهای زیادی در امر اتحاد واتفاق و همبستگی زنان هموطنم دارم، امیدوارم خانمهای افغان متوجه موجودیت گرانبها و با ارزش خود گردیده  واز گنج انزوا و گوشهء خانه که جز بی خبری از دنای واجتماع وسایر زنان دنیا ست خود رابیرون کشند و همانند سایر زنان دنیا دست بکار شوند و آموزش فرا گیرند وبه خود آیند که چرامانند شی  از اشیای خانه مورد استفاده قرار گرفته و بدین صورت در گنج خانه های شان به موجود عاطل و باطل فرسوده شوند .رحیم - همانطوریکه معمول است هر گفت وشنود از معرفی مختصر ویا مفصل مصاحبه شنونده آغاز می شود ، چی بهترکه شما هم از زنده گی نامه تان برای خواننده گان گرامی بانو، بگوید ؟
سکندری – بعد از عرض سلام خدمت هریک از خواننده گان گرامی مجله وزین بانو و با اظهار امتنان وممنونیت از شما به جواب سوال شما می پردازم . اسمم محموده تخلص فامیلی ام سکندری ورکزی، می باشد در ولسوالی زیبای پغمان چشم بدنیا گشوده وتحصیلات ثانوی خود را در لیسه سلطان رضیه مزار شریف بپایان رسانیده و نظر به علاقه وافری که به ادبیات داشتم، تحصیلات خود را در رشته زبان دری پوهنځی ادبیات پوهنتون کابل به پایان رسانیدم، بعد از فراغت از تحصیل در دارلمعلمین عالی بلخ بحیث استاد ادبیات صنوف 13 و 14 داخل خدمت و هم زمان در لیسه سلطان رضیه مزارشریف هم بحیث معلم ادبیات دری ایفای وظیفه نموده ام بعد ازنقل مکان از مزارشریف به کابل به مدت 14 سال در لیسه رابعه بلخی کابل معلم ادبیات دری وآمر دیپارتمنت زبان دری خدمت نموده ام . چهار فرزند دارم سه دخترو یک پسر که هر چهار شان گلهای باغستان امید و آرزوهایم اند،دختر بزرگم مسکاجان سکندری ، ماستری خود رادر رشته بیمه بپایان رسانیده و دریکی از بانکهای بروکسل وظیفه اجرا می نماید . دخترم هوسا جان سکندری ، محصل صنف سوم حقوق در شهر لیل فرانسه ، مشغول تحصیل است . دختر سومی ام  ځلا جان سکندری ، با دیپلوم دوم ماستری در رشته حقوق بحیث وکیل مصروف کار وتحصیل است . پسرام  اڅک جان سکندری ، لیسانس رشته اقتصاد وبیمه بوده دریکی از بانکها مصروف اجرای وظیفه می باشد و در آینده می خواهد تحصیل خود را مانند خواهران خود ادامه دهد. من تا حال کوشیده ام تا در خدمت این گل مهره های زنده گی پُراز فراز و نشیب خود باشم هرگاه خد متی از من برای شان ساخته باشد هیچگاه دریغ نکرده و نخواهم کرد واز خداوند یکتا سپاس مندم که مرا در وظیفه مادری که به من سپرده شده تا حال با همه نوع مشکلات و پرابلم های مریضی و فامیلی که گریبانگیرم بود از همه ورطه های خطرناک حیات مهاجرت و نا آشنائی به محیط بیگانه موفق و سرفراز بدر آورد و اطفالم را توانستم به راه درست ومستقیم رهنمائی و رهکشائی نمایم .
رحیم -  روزی که دیار نازنین ات را به قصد غربتسرا ترک کردی از حالتی که داشتی ، تصویری که از دیار غربت در ذهنت وجود داشت چی و چگونه بود ؟ و این جا به درون غربت که آمدی امروز اگر ازشما بخواهم زنده گی جلا وطن  را در تار نوای میلودی دل تان از دانه های کلمات یک امیلی بسازید، نمائی این امیل را در برابر چشمان قشنگ خواننده گان چگونه قرار میدهید ؟
سکندری -  من پیش از اینکه سرزمین زیبا و ایده آل خود را ترک بگویم حالت روانی و روحی عجیبی داشتم چنانچه  به نسبت بی خوابی های پی در پی و عصبیت های بیمورد و خوابهای پریشان و ناآرام کننده نزد دختر خاله ام دوکتورس تیموری رفتم وهمه حالات روحی وناآرامی و بیخوابی که برایم پیش شده بود حکایه کردم، او برایم بعضی دواهای مسکن اعصاب چون ویلیم وغیره تجویز نمود ولی هیچ کدام آن تاثیری در من نمی نمود. اوضاع و حالات خیلی بحرانی و ناآرامی روز بروز زیاد تر گردید من و فامیل مجبور شدیم آشیانه عزیز خود یعنی وطن را رها نمایم، در آن هنگام که وطن را ترک می گفتیم احساس مینمودم که مادرم در بستر مرگ افتاده و من او را در حالت نزع در حالیکه چشم هایش به من نگران است و میخواهد چیزی برایم بگوید ولی زبانش یاری نمی دهد ولی من میدانم که او می خواهد درکنارش باشم و لی من با گریه و تضرع، دست های لرزان اورا که به طرفم دراز شده از دستانم جدا ساخته و بسوی نامعلوم و تاریکی مجهول فرار می نمایم.رحیم - چند سال می شود که به غربت نا خواسته رو آورده اید ؟ چی چیزی بیشتر و از همه اولتر موجب شد تا به فعالیت های اجتماعی و فرهنگی و به ویژه در قسمت انسجام زنان در اروپا دست به کار شوید . چگونه و از کجا با کی ها نخستین کام ها را در این عرصه برداشتید ؟
سکندری – مدت تقریباً چهارده سال می شود که در بلژیک ، بحیث پناهنده زنده گی می نمایم درسال 1999 عیسوی به کمک یک تعداد دوستان توانستیم کانون فرهنگ افغانستان، به ریاست و سرپرستی مرحوم محمد ولی مستمندی ، و آقای صلاح الدین صمیم ، در شهر انتورپن بلژیک ، بنیاد گذاریم و آنرا ثبت رسمی نماییم مدت تقریباً چهار سال را درین تشکیل با تجلیل از روز های ملی و بین المللی و براه انداختن محافل سپری نمودم ولی از آن جایکه منظور من همبستگی زنان ، اتحاد و تشکل آن بود نسبت بعضی از معاذیر صحی نتوانستم در ین کانون ادامه دهم .بعد از سپری شدن مدتی متوجه شدم ه برای این منظور باید کاری را رو براه سازیم ، لهذا به کمک و رهنمائی دوستانم درکشور هالند ، مانند سعیده جان طلوع ، دوست بسیار مهربانم و خانمهای افغان مقیم بلژیک و آقای گل احمد بازساز، که در قسمت رسمی ساختن این انجمن ما را کمک و یاری رسانیده اند، این آرزو وخواست خود را جامه عمل پوشاندیم و دست به کارشد یم .
رحیم - از دشواری ها ، مشکلات و نا همواری های که با آن رو به رو بودید و یا هستید بگوید و از تجربه های تان در لابلای رسیدن به تفاهم و فایق آمدن بر مشکلات بگوید ؟سکندری – انسان اگر واقعاً بخواهد قلباً کاری را انجام دهد باید با مشکلات ستیزه نماید و پیش برود تا برآن فایق آید، هرکار در آغاز مشکلات و بندش های خود را دارد ولی توقف نابودی و مرگ است . انسان زمانی روح ندارد آنگاه مشکل نخواهد داشت ولی انسان متحرک و زنده باید با مشکلات دست و پنچه نرم کند و توقف را برخود نه پسندد .من هم در ین راه خیلی یاس و نومیدی بر من چیره گردیده و از هرگوشه و کنار حرفهای زیادی شنیده ام ولی بازهم دوباره آغاز نموده و خود را تسلی بخشیده ام چنانچه رابعه بلخی اولین زن علم بردار استقلال و آزادی زن و قربانی اولین نجات زن از خرافات ورسوم و رواجها و عنعنات ناپسند می گوید :
زشت باید دیدو انگارید خوب        زهر باید خورد وپندارید قند
منظوروعلاقمندی من در راه انسجام ، تشکل و اتحاد زنان هم وطنم است و متاسفانه در بلژیک خانمهای روشنفکر و آگاه به تعداد معدود اند و مانند المان و هالند که تعداد زنان هر منطقه و هر شهر به دوصد و پنجصد نفر میرسند ، نبوده و ازین جهت من به تنهائی و با تعداد معدود خانمهای افغان که هر کدام آنها دریک منطقه جمع نبوده ودر شهر های مختلف بلژیک زنده گی می نمایند، تا حال نتوانسته ام همبستگی خانمها را بطور لازم و کامل عیار سازم . از آنجا یکه منظور ازین انجمن همبستگی و اتحاد  خانمهای آگاه و با سوادما است ولی با کمال معذرت بعضاً خانمها نسبت نداشتن علاقه  شوهران آن ها از اشتراک در مجالس به بهانه های مختلف خود داری می نمایند هرگاه خود خانم روشن فکر و آگاه ما که در خارج از منزل وظیفه اجرا می کند ، نخواهد در چنین محافل که از خود آنها دفاع می کند و اتحاد و همبستگی آنان را تقاضا می کند حاضر نگردیده از خود و حقوق حقهء خود دفاع و حمایت نکند ، چطور می تواند به دیگران خصوصاً به اطفال خود و اطرافیان خود مفید واقع شود . این یک واقعیت محض است و من ازا ین طریق می خواهم به مردان افغان به صراحت لهجه اظهار نمایم که بگذارید خانمهای تان در مجالس و محافل حاضر شوند، حقوق و آزادی های خود را بدست آورند و در عرصه های مختلف زنده گی با شما یار ویاور باشند اجازه دهید نظرو ایدهء  خود را را بیان کنند در کار ها مشوره و رهنمائی اورا در نظر گیرید و هرگاه شما که مردان تحصیل کرده سیاسی و اروپا دیده که در هرمحفل با کمال افتخار رشته سخن را بدست می گیرید و سخن رانی می نماید و خانمهای تانرا در چهار دیواری خانه نگهداری نموده نمی خواهیدآفتاب و مهتاب آنها را ببیند ، پس فرق میان مردان افغان داخل وطن و اروپا چه می شود . متاسفانه من برین مشکلات که سرراه ام قرار دارد فایق آمده نتوانستم چون خانمها خود نمی خواهند خود را ازین حالت رقت بار بی اعتمادی نسبت به توانمندی وتوانائی که در وجود خود دارند(بگفته مردان افغان ما ضعیف ، ناتوان وسیاه سر) و زیر تاثیر حقیر و کم شمردن مردان خود را کم می گیرند و بدینگونه جراات و دلاوری را در خود نمی بینند . رحیم - اگر روزی به تحلیل سیاسی اوضاع وطن ما بپردازید تفاوت بین زنان و مردان باسواد کشور ماراچگونه به ارزیابی می گیرید به گونه مثال از شما می پرسم ، آیا زنان با سواد افغان هم مانند مردان چیز فهم افغان در حلقه های حساس کلیشه ئی سیاست در گیر هستند ویا فارغ از آن در وسعت نظربا حرکت زمان کام به کام به پیش میروند. برداشت شما، نظر شما و پاسخ شما درزمینه چیست ؟سکندری – البته من منحیث یک معلم ادبیات بخود حق نمی دهم تا در باره سیاست مداران وطن ابراز نظر نمایم ولی باید در هرحال واقعیت بین بود و قضاوت عادلانه نمود . در عرصه سیاست ، زنان و مردان اصلاً قابل مقایسه نیستند ، بدین معنی ه بعضاً مردان باسواد و سیاست مدار ما آنقدر در دامان سیاست تحت تاثیر خواسته های فردی و گروهی و ذهنی گرایانه خود قرار می گیرند که درین راه از حساسیت های وحشت آور و دهشت انگیز کار می گیرندو در ین راه آنقدر قدم پیش می گذارند ه گوئی حق کاملاً با آنهاست . ما شاهد اینگونه یکه تازی های نافرجام ونامیمون هم در وطن وهم در خارج از وطن بوده و هستیم ولی ایکاش این راد مردان ما اقلاً از گذشته های دور و نزدیک و نتایج نا خوشایند آن عبرت گرفته وازین گونه تعصبات و حساسیت ها و ذهنی گرائی ها که عدم اعتماد و نا باوری و شکست را در امر صلح و همبستگی ایجاد می نماید دوری جویند. زیرا همه میدانیم وفراموش نباید کرد که نفاق و عدم اعتماد را دربین مردم ایجاد کردن ویکدیگر را بجان هم انداختن ، توطیه ، دسیسه چینی و دست به انواع بازی های خطرناک سیاسی زدن از شخصیت واهلیت خود انسان می کاهد و به عوض اینکه نهال اتفاق و همبستگی را آبیاری و پرورش نماید آنرا از ریشه درمی آورد تا دوباره نمو ننماید واضح است  همگان دیر یا زود در می یابند که این درخت نفاق و بی اعتمادی ازکجاآب می خورد ولی زنان برعکس همیشه هم آهنگ با سیر زمان و خواست های آن حرکت نموده و در هیچ گونه حلقه های سیاسی در گیر نبوده از خود حساسیت و تعصب نشان نمی دهند . و با وسعت فکر و تفکر معقول وبجا خواسته های همگانی و جمعی را در نظر می گیرند و هیچ گاه نشنیده باشید که زنان در رسانه های گروهی و نشرات به مناقشه و منازعه های زبانی و تحریری که ما درین چند سال شاهد آن هستیم پرداخته باشند . با ابراز معذرت فروان حالا مردان ما به اصطلاح دست خانمها را در غیبت ، پشت سرگوئی ، توهین و دشنام دادن بکلی از پشت بسته اند و همه آن خصایل را که به زنان نسبت میدادند از آن خود ساخته اند .رحیم - بیشتر وقت مشغله های فکری تان روی کدام چیزهامعطوف است که به آن تاحال نرسیده اید؟
سکندری -  شاید به نظر شما مبالغه آمیز جلوه کند که اگر بگویم بیشترین مشغولیت  ذهنم معطوف به زنان داخل و خارج کشورم می باشد ، من آرمانهای زیادی در امر اتحاد واتفاق و همبستگی زنان هموطنم دارم، امیدوارم خانمهای افغان متوجه موجودیت گرانبها و با ارزش خود گردیده  واز کُنج انزوا و گوشهء خانه که جز بی خبری از دنیا واجتماع وسایر زنان دنیا ست خود رابیرون کشند و همانند سایر زنان دنیا دست بکار شوند و آموزش فرا گیرند وبه خود آیند که چرامانند شی  از اشیای خانه مورد استفاده قرار گرفته و بدین صورت در کُنج خانه های شان به موجود عاطل و باطل فرسوده شوند .
رحیم- از انجمن فرهنگی زنان افغان در بلجیم بگوید ، چی وقت با چی کمیت و روی کدام هدف به تاسیس آن پرداختید و در حال حاضر از فعالیت ها و کار ها و اجراات تان لطف نموده معلومات دهید ؟
سکندری – انجمن همبستگی زنان افغان در بلجیم ، در سال 2008 عیسوی با کمیت ده نفر از خانمهای افغان شروع به فعالیت نمود اساسنامه و مرامنامه انجمن بصورت رسمی ثبت و راجستر گردیده،در انجمن مسوول و سکرتر مسوول و مسوول مالی وتشکیلات اجرای وظیفه میدارند، وظایف انجمن طی اجندای یکساله بطور ربع وارتنظیم گردیده و درهر ربع اعضای انجمن و فعالین اجرائیوی در یک وقت معینه و قبلی گرد هم می آیند و اجندای جلسه همان تاریخ توسط مسوول توضیح و تشریح گردیده واعضای جلسه هر کدام وظایف خود را که باید انجام دهند یادداشت نموده و به اجرای آن اقدام می نمایند . تا حال در سه شهر بلژیک انجمن را فعال ساخته ایم ، محافلی به ارتباط سال نو ، روز جهانی زن و روز جهانی مادر را با انتخاب مادر سال 2010 عیسوی راه اندازی نموده ایم . انجمن کار و فعالیت زیاد را ایجاب می کند ، اهداف و مرام آن فقط و فقط جمع شدن و همبستگی زنان و شناسائی زنان افغان به وظایف و وجایب اجتماعی و انسانی طبقه زن ، این طبقه ء از اجتماع که نصف انسانان کره زمین را تشکیل میدهد ولی حقوق مساوی و برابر با جنس مخالف خود ندارد ، می باشد .
رحیم- انجمن همبستگی زنان افغان مقیم بلجیم ، چی کار های را در آینده ها روی دست دارد ؟ 
سکندری – چنانچه گفته آمدیم انجمن به قسم ربع وار در هر سه ماه جلسه دایرمی نماید و پیشنهادات ،انتقادات و خواست های اعضا در نظر گرفته شده وبحث و گفت و گو صورت می گیرد . ما امسال امید واریم به کمک اعضای انجمن رویداد های بزرگ داخلی و خارجی و روزهای تاریخی و جهانی مانند مبارزه علیه خشونت برزنان ، عرس و بزرگداشت از زنان مشهور شاعران و نویسنده گان نامور را مدنظر گرفته تا به منصهء اجرا گذاریم . همچنان در نظر داریم که خانمهای انجمن در روز های عید به مراکزپذیرائی از مهاجران رفته ودر صورت امکان غذا های افغانی پخته شده و یا هدایای چند برای اطفال مهاجرین و ترتیب مجالس و محافل جهت ارایهء لکچرازجانب دوکتوران روانی و روحی . رهنمائی خانمهای افغان که به زبان فرانسوی وهالندی بلدیت ندارند به شفاخانه ها. همراهی و کمک کردن جهت جستجو ودریافت مسکن و جای و بودوباش ، وغیره که از امکانات انجمن ساخته باشد انجمن دریغ نخواهد کرد.
 رحیم - اگر از شما به عنوان یک زن فعال عرصه اجتماعی  بپرسم که در این ده سال گذشته برای بهبود زنده گی زنان افغان، چی کارهای صورت می گرفت که صورت نگرفت شما نا کرده ها را چگونه و از کجا بر می شمارید؟سکندری -  اگر به این ده سال گذشته نظراندازیم وقت کافی را به هدر داده ایم، اگر انسان بخواهد در ده ماه کاری را بسر برساند می تواند در صورتیکه  دسته جمعی و همگانی عمل نماید ولی اگر همه کار ها رابسپاریم به یک ویا دو نفر و خود تماشا گر باشیم و یا انتقاد گر، هیچگاه موفقیت و کامگاری حاصل نخواهد شد واقعاً من ازین بابت که وقت زیادی را رایگان از دست داده ایم خیلی متاسف هستم. ولی باید حقیقت را پنهان نسازیم که ما خود نمی خواهیم تا از خود کدام حرکت مثبت و فعالیت لازم نشان دهیم ، خانمهای افغان هیچ وقت نمی خواهند استقلال فکری وعمل داشته باشند من ازین گفته ام معذرت و پوزش میخواهم زیرا ما خانمها اکثراً تحت تاثیر مردان فامیل و حتی پسران خود قرار داریم واز خود کدام جنبش وفعالیت مستقل انجام داده نمی توانیم ، باید به اجازه و امر ریئس فامیل یا پسر کلان خانه اگر بکدام محفلی دعوت می شویم باشد در غیر آن شوهر یا پسر کلان قهرو خشونت راه می اندازد لهذا خانم بیچاره عوض اینکه از حقوق معینه که برایش داده شده دفاع نماید می کوشد به بهانه های مختلف مهمان داریم ، مریض هستم ، عروسی داریم وغیره از رفتن در محافل و مجالس که اکثراً خانمها اندصرف نظر می کنند و خاطر جمع به کنج خانه به کارهای همیشگی روزانه خود را مصروف می سازد اینست مشکل برجسته و بزرگ که ما در انجمن بدان روبرو هستیم . بدین گونه ارتباط شماری زیادی  از خانمها با ما قطع گردیده زیرا خانمها خانه هیچ نوع اراده و اختیار را در اجرای امور اجتماعی و فامیلی ندارند و بد تر آنکه نمی خواهند اراده واختیار خود را بدست گیرند خیلی شادمان از ین اند که دیگران برایشان امر نهی کند و آنها مانند یک طفل معصوم و بیگناه آنرا اطاعت نمایند . فکر می کنم اگر خانمها مصروفیت سالم ویا وظیفه خارج از منزل داشته باشند و به یک کار یا وظیفه سرگرم باشند ، اینگونه خانمها را می شود هم نظر و هم فکر ساخت وزیر یک سقف جمع نمود ووظایفی برایشان سپرد ولی خانمهای خانه که در منازل و تربیهء طفل ، آشپزی و رُفت و روب خانه از خارج و دنیای بیرون آگاه نیست به مشکل می شود با این خانمها بدور یک میز جمع شد و راجع به مسایل و مشکلات  فامیلی و اجتماعی با آنها صحبت نمود. ولی بعضاً می بینیم  خانم های که در خارج از منازل وظیفه اجرا میدارند ، بدون اجازه شوهران شان به مجلس حاضر نمی شوند . در حالیکه زن و مرد در زنده گی اجتماعی حقوق مساوی و برابر دارند، اگر مرد می تواند در محافل و مجالس بدون همسر و خانم خود با رفقای خود شرکت نماید پس به خانم خود هم اجازه دهند تا در محافل و مجالس اقلاً سه ماه در سه ماه حاضر شده و با دوستان خود به گفتگو و صحبت بپردازند و با تاسف  باید بگویم که مردان ما هراس دارند که مبادا خانمهای شان درین محافل هوشیار و بیدار گردند ویا به اصطلاح گوشهای شان باز شده و دیگر مطیع و فرمان بردار نباشند . بدین ترتیب در ین ده سال هر چند کوشیده ام تا در ین راستا مجادله و پیکار نمایم تا بتوانم خانمهای خانه وخارج از منزل را تحت یک نظر ویک هدف زیر یک سقف داوطلبانه جمع نمایم موفق نگریده ام . به استثنای چند فامیل با سواد و چیز فهم که باهم یکجا درین کارو پیکار مصروف بوده و آن ادامه میدهیم .
رحیم - به عنوان آخرین پرسش ، برای این که زن افغان ، جایگاه رفیع متعادل وبرابر با مردان را در زندگی انسانی و اجتماعی در جامعه ما را یافته باشد. چی باید شود و کدام اقدامات صورت گیرد نقاط نظرمشخص شما درزمینه چیست؟
سکندری – در برابر این سوال شما لازم می بینم اوراق زیادی را سیاه سازم ولی قبلاً چیزچیزی راجع به خانمها نگاشته ام . ولی باید به طور موجز به عرض برسانم که ما خانمها اصلاً خیال نداریم از چهار دیواری منزل بیرون آیم و خود را در قطار سایر زنان دنیا قرار دهیم چون ترس داریم مبادا مورد تحقیرو توهین قرارگیریم اگر ما خانمها که نیم از مردمان کره زمین را تشکیل داده ایم دست بدست هم داده متفق و متحد و همآهنگ گردیم و از دانش و فهم و شعور اجتماعی و مدنی خود را آگاه سازیم آنگاه مردان هیچ وقت نخواهد توانست برما چون کنیز امر و نهی نمایند . جهت جلوگیری از ضیاع وقت و درد سر می خواهم تمام موارد که خانمها می توانند جایگاه متعادل و برابر با مردان را در زنده گی داشته باشند ، بطورخلاصه و فهرست وار در ذیل آنرا به عرض می رسانم .
1- داشتن و فراگرفتن معلومات لازم و کافی از حقوق مدنی و انسانی .
2- وارد بودن و یا خود را وارد ساختن به اوضاع و احوال روز و جهان امروزی زنان دنیا .
3- شناسائی و خود آگاهی ، اتکا به نفس و اعتماد به خود .
4- خود را حقیر وناتوان نشمردن ، جُرات و شهامت در ابراز وبیان آرزو ها و ارمانها.
5- دفاع ازحقوق و خواسته های فردی و شخصی خود و آگاهی از اینکه زنان همچون مردان از حقوق مساوی برخوردار اند ، یعنی حق زنده گی ، حق آزادی بیان ، حق دفاع از خود ، حق فراگیری از دانش وعلوم متداول روز .
هرگاه خانم افغان خود را با چنین یک زیور آرسته سازد دیگر جایگاه رفیع خود را در اجتماع بدست آورده وهم گام با سایر زنان دنیا به پیشرفت ها و ترقیات عالی نایل خواهد آمد .
خانم محموده سکندری ،
از شما نهایت سپاسگزارم که به پرسش هایم صمیمانه و با حوصله مندی کامل پاسخ گفتید. صحت وسلامت باشید .
  فضل الرحیم رحیم
خبرنگار آزاد

فرانسوا اولاند رئیس جمهور فرانسه شد

يكشنبه ١٧ ثور ١٣٩١
نتایج رسمی انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، نشان می دهد که فرانسوا اولاند، کاندیدای حزب سوسیالیست، برنده شده است.
بر اساس گزارش ها، اولاند توانسته است که 51.9 درصد آرای شهروندان فرانسه را کسب کند.
به نقل از وزارت داخله فرانسه، نیکولا سارکوزی رئیس جمهور کنونی این کشور، 48.1 درصد آرا را به دست آورده است.
وزارت داخله فرانسه پیروزی اولاند را در انتخابات امروز (یکشنبه) فرانسه تائید کرده است.
از سال 1988 به این سو، این اولین بار است که کاندیدای حزب سوسیالیست فرانسه، موفق به پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری این کشور می شود.
به دنبال پیروزی اولاند، هزاران تن از طرفداران او در پاریس پایتخت فرانسه به رقص و پای کوبی آغاز کرده اند.
http://www.voiceofwomenafg.blogspot.com/  آوای زنان افغانستان

بهار سعید


        بيا مرا بتراش
بيا مــرا بــتــراش ای تـنـم بدستانت
به بت سرای دلت در شبان رويايی
بيا مرا بتراش تا سحـر مرا بتراش
به لمس و بوسه و ناز و نيازو زيبايی
بيا مـرا بتراش در حرير و ابـريشم
به بسـتر شب تنهائی سوزعريانـت
بشـوق پـنجه کشيدن زپای تا بسرم
چـونوروسوسهً شمع ذوق چشمانت
زبوسه ريز لبانت ببـار گــل به تنم
شـراب تشنگی عشق در گلـويم ريز
بـبـردلـم بـه ســر بـالـهای مـژگـانت
به جـذبه های نگاهت زخود فرويم ريز
 بکش مرا به خم و پيچ های آغوشت      
به کوره ی نفــسـت آتشم کن،آبم کن
                                         ميان عشق قـوی پنجه ی دو بازويت
                                         بگيرم و بـفشار، بشکن و خرابم کن
     
فرستنده :امان معاشر

تمدن علمی - صنعتی یا تمدن خود کشی؟

نوشته توسط الهه افتخار
اخلاق وعادات که به کندی تغییر می نمایند در روزگارما مانند ابرها در برابر بادها در تغییرند.
زندگی شهری میلیون ها جوان را طعمه دلالان محبت ساخته کسانی که به پختگی و کهولت رسیده ولی هنوز شاید به جمود پیری قدم ننهاده اند چه بسا بتوانند نسل  آینده را نیک بفهمند؟شاید  در اینجا وجهه نظر کاملا نادرست باشد - ما باید تغییر پذیری  خوی ها نسبت به سقف اخلاق را در نظر اوریم . باید اصل دنیوی و فنا پذیری  آن را به مبنای تغییر حیات  انسانی بپذیریم .
اصل اخلاق ناشی از کنترول آزادی فردی به نفع اجتماع است که برای حفظ و سلامت نوع مفید دانسته میشود؛ بعضی از اداب فقط رسم وعرف است و جزو اخلاق محسوب نمشود .
در تاریخ بشر از این قبیل تغییرات بسیار اتفاق افتاده - انتقال از زند گی صیادی به کشاورزی و دروه صنعت همه منجر به تغییرات در اخلاقیات شده است اینکه دوره سابق برای نوع مفیدتر بوده و به دوره جدید مضرات زیاد تر شده حرف دیگر است.
من اینجا از سیر روابط اخلاقی در حدود خانواده و روابط زن و مرد گپ میزنم.
در کتاب تاریخ جهان باستان بیشترآنچه توجه ی من را معطوف داشت موقف و ارزش خانواده در دوره کشاورزی بود. با نظرداشت این مبداء تا فیلحال تحولات بسیارومهم در افکار وعقاید انسانها روی داده است.
مرور انتقال اندیشه های بشری و کیفیت زندگی قبایل و طوایف در بحث تاریخ بسیار دلچسپ است و دلایل خیلی رویداد هایی ریشه می یابی میشود . پس از  تشکیل  بیولوژیک انسان کنونی ؛ زنده گی با جامعه اشتراکی طایفه ای شروع شده که دوران های قبلی و بعدی تفاوت هایی کرده ؛ اما اشتراکیت طایفه ای  از لحاظ زمانی بسیار طولانی مطابقت دارد. 
مثلاً در ابتدا انسانها همچون درنده گان غذا صرف می کردند زیرا نمی دانستند که طعمه بعدی چی خواهد بود . هنوز معلوم نیست که انسان چگونه از زندگی صیادی به کشاورزی منتقل گردیده  اما با این انتقال به فضایل جدید نیاز پیدا گردید. ازهمه برتر در وضع زن تغییرات بوجود آمد . در زندگی ارام و پایدار کشاورزی بسیار از فضایل کهن ناقص گردید . کشاورزی که از حاصل چینی ها بوجود آمده  بویژه به عهده زن قرار داشت و دامپروری که از شکار حیوانات مشتق گردیده وظیفه مرد ها بود.
زیادت نفوس و احتیاجات دو پیکرجامعه موجب شد که امر مربوط هر کار برحسب  جنسیت تقویت گردد . به وجود زن در مزرعه بیشتر از هر زمان دیگر احتیاج افتاد. زیرا بانوان ثمره کارشان ده برابر افزونتر گردید و استخدام زنی بیگانه برای این همه کار؛ گران بود پس ازدواج یک نیاز گردید و به علاوه کودکی که از ثمره ازدواج آنها بوجود میامد از لباس و خوراک ساده ای که میخواست نفع بیشتر می رساند و به همین جهت مادری امر مقدس شد و تحدید فرزند امر زشت . واحد اساسی جامعه طایفه مادری بود . از اینرو یک چنین نظام اخلاقی در تکامل جامعه بشری مرحله ای اجتناب ناپذیر بشمار میاید. در زندگی اقتصادی و اجتماعی زن و مرد برابر بود. 
کشاورزی و سفالگری به  نقش اقتصادی زن اهمیت بیشتر داد و در اوج نظام طایفه ای زن موقعیت ممتازتر نسبت به مرد را دارا بود. در نظام طایفه ای خانواده زوج تقویت شده بود وهمچنان عفت برای زن امر حتمی شمرده میشد چون بی عفتی منجر به داشتن فرزندانی میشد  که حمایت قانونی نداشت.
اینکه مسیحت تعدد زوجات و طلاق را منع نموده بود  کار معقول بود. چون زن کشاورز فرزندان زیاد  بوجود میاورد و سزاوار بود که زن و مرد تا هنگام  رشد کودک باهم کار کنند. زمانی که فرزند کوچک  به سن رشد می رسید انس و تشابه روح زن و مرد نضج گرفته می بود و مانع طلاق میگردید. این قانون با اصول عفت وزود زن گرفتن وتحریم طلاق وکثرت اولاد پانزده قرن دراروپا ومستعمره های ان دوام داشت .
زندگی درقرون وسطایی برای مردم دشوار بود چون نه خانواده باید برای تولید غذا کار میکرد تا یک خانواد میتوانست به کار دیگر بپردازد. مگر در امریکای عصر جدید یک خانواده ای تولید کننده غذا می توانست پنج تا شش خانواده را برای انجام کا ر های دیگر آزاد کند. رفاه در این قرن تا حدی بود که مردم بتواند  درعرصه فعالیت های هنری و فکری توانمند گردند. در واقع در این قرن  مردم  شهرها ، روستا ها  و حتی تمام مناطق که قرن ها با هم پیوند داشتند  خود را مستقل ساختند . مردمانی که عادت داشتند بخشی از یک کل باشند و قوانین و فرهنگ شان را از آن بگیرند در آغاز کوشیدند  به عادات کهن بچسپند وآنچه را که نتوانستند حفظ کنند کوشیدند از نو بیابند. در هر تمدنی خشکه مقدسان دارای فضایل مخصوص به خود بوده و مانده اند. 
جالب است بدانیم که صنعت نیز درآغاز متعلق به خانواده بود زیرا تولید صنعت در خانه صورت میگرفت نه در کار خانه . خانه از مشغله و سر و صدای جدید  به زندگی وظیفه و معنی نو می بخشید.
ظهور ماشین های جدید عمل زنده گی و درک آن را سال به سال مشکلتر ساخت در نتیجه حتی بلوغ و پختگی ذهنی درشهر دیرتر از مزرعه  حاصل میشد. مردان بیست ساله شهر های نو در برابر تغییرات اوضاع به مثابه کودکان شدند و ده سال دیگر برایشان لازم آمد تا اشتباهات شان در برابر مردان و زنان و دولت برطرف گردد.
بلوغ ذهنی شاید هم تا چهل سالگی به تاخیر افتاد و دوران رشد درازتر گردید و تعلیم و تربیه جدید ذهن را با وظایف نو آشنا ساخت؛ با آنکه تعلقات فکری اروپاییان عمداً با دین و معنویت پیوند داشت؛ نگرش به علم به عنوان وسیله برای شناخت جهان طبیعی رواج پیدا نمود و پس از رونسانس جریان غالب گردید.
با وفور تجهیزات جدید  زن بیشتر به یک طفیلی زیبا تبدیل وجزئی از زینت خانه محسوب شد . اصول اخلاقی کهن ارتباط میان زن و مرد را فقط در دایره ازدواج اجازه میداد اما امروز در اثر اختراعات و تسهیلات نوین روابط میان مرد و زن دگرکون گردیده مردان به کثرت گناهان روی آورده به فحشا ی رسمی دست میزنند و خیلی از زنان در لجام گسیختگی همقدم آنها هستند.
آنچه مهم است و باید در مورد آن بکوشیم که علل اجتماعی پیشرفت صنعت را بدانیم و زیانهایی را که به انسانیت و اخلاق و ارزشها درحال هجوم است؛ جدی بگیریم و برای آنها چاره اندیشی اساسی و وسیع نمائیم.
پس از جنگ با ایدئالیسم نسلی پیدا گردید که آرزو ها و رؤیا های پدران ما را نابود ساختند و به بیعفتی و به بد اخلاقی گستاخانه و اصالت فرد روی آورده ضد اجتماعی شدند.
ما باید بدانیم که اصول اخلاقی کهن بر پایه ترس از اقامه حدود در دنیا وعقوبت دوزخ در آخرت استوار است ولی دانش ضد ترس است و با توسعه دانش دیگر نمیتوان ترس را پایهء تعلیم  و تربیه قرار داد.
اکنون زندگی نا معتدل ما طالب علم اخلاق نوین است که  بر طبیعت انسان و ارزشهای زندگی استوار باشد و باید تمدنی را که بر اثر فرار دادن خدایان دستخوش این حوادث  شده است نجات بخشیم.  به غلط خیال میکنیم که  برای هدف بزرگ رهسپار گردیده ایم ما از همشهری بودن به افراد مبدل شده ایم . تک تک افراد که هر کدام  خود را معیارهمه چیز میداند ؛ مگر نمیداند که عمر بشر اینچنینی در سر گذشت طولانی نوع بشر با تحولات عظیم و دوره های متعدد ؛ برابرسطری هم نیست . کمترین حکم خرد این است به مثابه جز در برابر کل فرو تن باشیم .