آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Monday, April 23, 2012

یک زن به خاطر مقاومت مسلحانه با طالبان تقدیرشد

چغچران (پژواک،٤ثور٩١) :ماه بانو خانم ٣٨ساله از ولایت غور، که بامقاومت مسلحانه علیه طالبان، مانع ربودن دخترش شد، ازسوی والی این ولایت تقدیر گردید.
ماه بانو، باشنده قریۀ سمک ولسوالی دولتیار، طى محفلى که ديروز در مقر ولايت غور داير شده بود، مورد تقدير قرار گرفت.
وی علاوه نمود که دخترش، با یکی از اقارب ملاشیرعلی قو ماندان طالبان نامزد بود.
ماه بانو افزود که جوان مذکور، به تکلیف عصبی مصاب شد و دخترش حاضربه زنده گی با وی نبود؛ اما طرف مقابل تأکید به عروسی داشتند.
این خانم افزود که زمستان سال گذشته، همراه با شوهرش (که دهقان است) و ٤ پسر و٣ دخترش در خانه بودند، که ملاشیر علی وافرادش منزل ایشان رامحاصره کردند.
وی میگوید: "وقتی دیدم طالبان میخواهند دخترم را با خود ببرند، با تفنگچه اى که داشتیم مقابله را شروع کردم و توانستم ملاشیرعلی، قوماندان آنها شدیداً زخمی کنم."
بانو علاوه نمود که ملاشیرعلی بعد از مجروح شدن، عقب نشینی نمود و در حملۀ بعدی، قصد حریق خانه شانرا داشت؛ اما مردم مانع وی شدند و به وساطت موسفیدان، دخترش با آن جوان عصبی نکاح شد.
وی علاوه نمود که دخترش بعد از سپری نمودن ٣ ماه، موفق به فرار شد و دوباره به خانۀ خود برگشت.
این زن گفت که وظیفۀ خودرا انجام داده و باید همه زنان در مقابل ظلم و ظالم مقاومت نمایند.
محمد نسیم کهزاد ولسوال دولتیار ولایت غور، این حادثه را تأیید کرد وعلاوه نمود که این زن، با فداکاری توانست که از ربودن دخترش جلوگیری نماید؛ اما بعداً در اثر فشار طالبان و موسفیدان محل، مجبور به قبول عروسی دخترش با فردی که تکلیف عصبی داشت گردید.
این خانم، دیروز درحضور برخی از مسوولین ولایت غور و یکتعداد زنان، از سوی والی این ولایت، با اعطای تقدیرنامه، یکمقدار پول و یک نمره زمین رهایشی در شهر چغچران تقدیر شد.
داکترعبدلله هیواد والی غور، حین اعطای تقدیرنامه به این زن، گفت که مقاومت و مبارزه علیه آنهايی که میخواهند طور غیرقانونی بالای مردم حاکمیت کنند، وظیفۀ هرمرد و زن افغان است.
هیواد افزود که ماه بانو، اولین زن غوری است که بخاطر دفاع از خانه و دخترش، جنگید و توانست مهاجمین را شکست دهد.
 وی افزود که مقام ولایت، با اهدای تقدیرنامه و تحفه، از این زن شجاع افغان تقدیر می نماید.
عبدالحی خطیبی سخنگوی والی غور، به جواب اینکه چرا دیرتر از این زن تقدیر به عمل آمد گفت: "با گرم شدن هوا، ماه بانو به چغچران آمد و در موسم سرما راه ها مسدود بود."
http://voiceofwomenafg.blogspot.com/ آوای زنان افغان

از «عصر طلایی اسلام» تا عصر «بازی شیطانی» با اسلام

محمد عالم افتخار
            «کعبه» به دنبال «مدرسه»!(1)
    "چو کفر از کعبه بر خیزد؛ کجا ماند مسلمانی؟!"
خبری خواندم که در نگاه نخست خیلی عادی و پیش پا افتاده جلوه کرد؛ ولی با اندکی تعمق در آن؛ مسایل کوه مانندی برابرم قد برافراشت؛ لطفاً شما هم مروری بر این خبر داشته باشید:

« مهمترین منبع تامین مالی طالبان را بشناسید!

 سایت جنجالی ویکی لیکس که طی دو سال اخیر بارها و بارها با انتشار اسناد محرمانه، باعث شگفتی ملتها و دولتها شده، یکبار دیگر حقایقی را درباره دخالت نابجای برخی از کشورهای منطقه در افغانستان افشاء نمود.
اسناد یاد شده جزو
۲۵۰ هزار سندی است که مسوولان سایت می‌گویند از وزارت خارجه آمریکا به سرقت رفته و تمام مسائل را ازچشم ماموران یا دولتمردان آمریکایی روایت می‌کند و همین مساله ماهیت رفتارواعمال دولتمردان آمریکایی را بیشتردرمعرض قضاوت جهانیان می‌گذارد.
این بار ویکی‌لیکس با انتشار یک سند محرمانه دیگر اعلام کرد که وزیر خارجه آمریکا یعنی خانم هیلاری کلینتون اعتراف کرده که عربستان سعودی مهمترین منبع تامین مالی گروه‌ های تروریستی در سراسر جهان می باشد
.براساس این سند، هیلاری کلینتون درباره اقدام سرمایه‌ داران آل سعود درتامین مالی گروهک ‌های تروریستی اقصاء نقاط جهان هشدارداده واز مقامات مسئول سعودی خواسته است تا این موضوع را حل و فصل کنند زیرا این امردارای اولویتی راهبردی است و یک چالش دایمی وهمیشگی می باشد.وی تاکید کرده است که از مهمترین گروه‌های که از این کمک‌های مالی سعودی بهره برده ‌اند، القاعده، طالبان و سازمان نظامی "طیبة" است که با استفاده از کمک های مالی شاهزادگان آل سعود اقدام به انجام عملیاتهای تروریستی و حملات انتحاری می نمایند.درتلگراف محرمانه ای که در دسامبر ۲۰۰۹ ارسال شده است، کلینتون از دیپلمات‌های آمریکایی خواسته است تا تلاش‌های خود برای توقف رسیدن پول به گروه‌ های مسلحی که ثبات و امنیت را در پاکستان و افغانستان تهدید می‌کنند، مبذول دارند. بویژه اینکه این گروه‌ ها نیروهای ناتو راهدف قرار می‌دهند.اما این اسناد نشان می‌دهد با وجود تمام فشارهای آمریکا، ریاض اقدامات محدودی برای متوقف ساختن بودجه‌ رسانی به گروه طالبان، لشکرطیبه درپاکستان و دیگرگروه‌های افراطی که درافغانستان و پاکستان وهند حملات تروریستی انجام می‌دهند، انجام داده است.به هر حال بسیاری از دیپلمات‌های آمریکایی معتقدند که مبالغ مالی زیادی از سوی عربستان سعودی درموسم حج به دست گروه‌های مسلح می رسد و از آنجایی که رهبران و مسئولان طالبان و القاعده و حتی لشکر طیبه ظاهری کاملا اسلامی دارند، در این دیداروگفتگوهایی که به بهانه سفر بیت الله الحرام صورت میگیرد، هیچ کس شک نمی کند.درباره اینکه حملات انتحاری در افغانستان ریشه در مدارس دینی پاکستان دارد هیچ شکی نیست. همان مدارسی که با کمک مالی آل سعود با اهداف خاصی تاسیس واداره می شوند . این واقعیتی است که هم دولتمردان افغانستان می دانند، هم کاخ سفید نشینان غرب... افغان نیوز»در عین حال؛ دوستانی تماس تلیفونی گرفته و نیز از طریق ایمیل متونی را ارسال داشتند؛ مبنی بر اینکه :
جنرال دوستم پس از سفر حج که همراه با 200 نفرصورت گرفته بوده؛ یکباره در مورد ... (طالبان)  و حتی شبکهء حقانی؛ تغییر موضع داده از آماده گی ی خود برای گل انداختن به گردن ملاعمر و دیگران سخن رانده که غیرمنتظره است و یک چرخش 180 درجه ای را در او نشان میدهد!
کاملاً حقیقت دارد که : اسلام؛ در همان حال که نام دینی است؛ نام فرهنگ و تمدنی نیز می باشد که قسمت مهمی از تاریخ بشریت درقرون وسطی را به خود اختصاص داده است. این بدان معنی است که نمیتوان تاریخ داشت و بشریت داشت ولی واقعیتی به نام و عنوان «اسلام فرهنگی و تمدنی» را از آن حذف نمود و یا درآن مغفول گذاشت و گذشت.آن آن
«اسلام» را درهمه حالات ودرهمه زمانه ها؛ «طالب» دیدن، «القاعده» دیدن، «اخوان» دیدن، «سعودی» دیدن، «بازی شیطان(2)» یا «بازی شیطانی(3)» دیدن؛ مسلماً گمراهی وخیم و تباهکنی است؛ در همان حال که برای روزگار ما چنین ندیدن و پیرامون آن؛ اوهام و خیالات پا درهوا بافیدن ولافیدن؛ گمراهی ای حتی وخیم تر و تباهکن تر میباشد.اینکه بنده درین هفته؛ چرا به این بحث کشانیده شدم؛ داستانی شور انگیز دیگری هم دارد؛ اجازه دهید مختصراً به آن بپردازم.
تماس؛ متفاوتی داشتم که تعیین کننده استقامت بحث قرار گرفت:
وقتی گوشی را برداشتم؛ تصور کردم؛ این همان عزیزی است که سه هفته پیش؛ از کانادا مرحمت کرده و نسبت به اینکه کتاب «گوهر اصیل آدمی» را به لطف دوستی از اروپا  به دست آورده و خوانده اند؛ با من حرف و حدیثی داشتند. همچنان که به آن عزیز پیشتر وعده داده بودم؛ در مورد اینکه چرا در کتاب گوهر اصیل آدمی از نماد های ایده الیستی چون «رب النوع» و «جادوگر» استفاده شده است؛ به ایشان و عزیزان مشابه توضیحی تفصیلی و انترنیتی خواهم داد؛ عرض کردم که این مأمول را جناب  دکتور سید احمد جهش حتی به برترین وجه(4)؛ پاسخ داده اند. ولی دریافتم که مخاطب من فرهیختهء دیگری میباشند و گفتنی های متفاوتی دارند. ایشان که بدواً ندانستم شوخی میکنند؛ فرمودند که: اخطار میدهم که طرز سخن گفتن خود را مواظبت کنی؛ در مورد اندیشه های کبیر هرچه میگویی باید ایدئولوژی پیشروی عصر ما یعنی مارکسیزم – لنینزم مستثنی باشد! 
بعد به حکایت پرداختند:
من پس از تردید ها و با بی انگیزه گی ی بسیار؛ بالاخره با آنچه جناب دکتور جهش  رشته بودند؛ تصمیم گرفتم مانند یک دشمن؛ کتاب «گوهر اصیل آدمی» را بخوانم و هرچه را که در مورد آن تاکنون بافته شده؛ پنبه نمایم.اما نتیجهء خوانش و گرفت و برداشت به عکس آمد؛ شاید هم به دلیل اینکه من سوابق ذهنی و امیال و عواطف مادر زادی و قبیله زادی ی جناب ... ( یکی از رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان – جناح پرچم-5) را نداشتم.
آنچه من دریافتم؛ این است که خودت؛ "جهانی اندیش" شده ای و تمام عالم بشری و حتی هستی ی مادی؛ مانند موم در کفت؛ اینسو و آنسو میشود. ولی بخت بد این است که در کشور و سرزمین ما و مماثل ها؛ دید ها و بینش ها قومی، قبیلوی و مذهبی و به هر حال فوق العاده لوکال (محلی) است.
شاید در نسل جوان سی ساله و پایانتر کسانی پیدا شوند که نوشته های روزانه ات را درک نمایند و تحویل بگیرند؛ ولی در نسل های پیشتر؛ من؛ چنین موارد را استثنایی و ناچیز می بینم و دلیل آن هم واضح است؛ افق دید آن نسل ها؛ بسیار تنگ است؛ اگر این تنگنا ها را قوم و قبیله باعث نشده باشد؛ ایدئولوژي ها باعث شده اند. بعد ها دریافتم که ایشان از تمامی این مقدمات؛ هدف والایی دارند؛ چنانکه فرمودند:پیشنهادمیکنم که درمقالات یومیه یا هفته وارکه به انترنیت یا به مطبوعات میدهی؛ وسعت دید در «گوهر اصیل آدمی» را کنار بگذاری یا کم از کم بسیار بارز نسازی ودردوایرمحدود تروفهماتربرای مخاطبان؛ مطلب بنویسی والا تودرآسمان می مانی ودیگران درزمین؛ زمان میگذرد و برای اکنون چیزی حصول نمی گردد. آاینده را که؛ نه تو میدانی و نه من!
پرسیدم: میخواهید در چوکات بینش های قومی و قبیلوی یا مذهبی چیز بنویسم؟ فرمودند: میدانم برایت ممکن نیست؛ قومی و قبیلوی بنویسی... ولی در چوکات جهانبینی ی اسلامی اگر باشد؛ نوشته هایت به اذهان آشناتر بوده کم از کم سبب صرف نظر کردن خیلی از خواننده های بالقوه از نوشته هایت نخواهد شد. رویهمرفته مدت درازی گفتگو کردیم. این دوست فرهیخته ضمن دادن مثال ها از برخی نوشته های جاری در انترنیت که تخریش کننده و بیحد روشنفکرانه اند و حتی طوری مشکوک به نظر میرسند که بائیستی استخبارات جنایتکار خارجی در عقب قلمزنان آنها و ناشران قرار داشته باشد؛ علاوه کردند که در نوشته های خودت
وسعت بینش در طول تاریخ و در اطلاعات آفاقی؛ تعداد خواننده گان و استفاده کنندگان را محدود میسازد؛ چرا که اکثریت نه به آنهمه اطلاعات تاریخی و باستانی آشنایی و انس دارند و نه به آنهمه اطلاعات آفاقی از جهان کنونی دسترسی دارند.حتی کلمات و اصطلاحات مخصوص آن مباحث؛ خواننده گان مورد نظر را گنگس نموده و مطالب را پرطول و حجیم میسازد.ایشان تصریح کردند که یکی از همین خواننده گان خودم بودم و صرف پس از خوانش خصمانهء کتاب گوهراصیل آدمی؛ دریافتم که جهانبینی خودت فوق العاده دامنه دارو بکرونو گردیده است؛ لهذا به کسانی که در وجود کتاب؛ به این جهانبینی تماس و آشنایی نیافته اند؛ نوشته هایت خالی از غرابت نمی باشد.
خلاصه پیشنهاد شان این بود که در موقع نگارش مقالات ارتجالی و مقطعی جهانبینی و قابلیت برداشت خواننده و مخاطب بیشتر لحاظ شود.
این صحبت پر از غنای جامعه شناسانه و روانشناسانه؛ مرا متوجه خیلی از باریکی هایی نمود که یا به آنها متوجه نبودم و یا کمتر متوجه بودم و منجمله معنای یک کامینت (نظر) را که در پای مقالهء حقایق کودتا علیه حضرت محمد... در رابطه به چند پرخاشگری قبلاً درج شده بود؛ بیشتر و بهتر دریافتم:سلیمان کبیر نوری
دانشمند گرانقدر جناب محمد عالم افتخار سلام .شما در نوشته های خویش واقعا" با تمام انرژی و توانمندی به دفاع از پیغامبر اسلام پرداخته اید. اما آنچه برادران فوقا"تبصره نموده اند، تقصیری ندارند. زیرا قلم شما آنقدر بلند است که هضم و درک آن برای بسیاری از نخبگان مشکل مینماید. هرگاه این برادران مفهوم اصلی، دقیق و روشن از نبشته ی شما برمیداشتند؛ بدون شک به تمجید و تحسین شما میپرداختند. پیشنهاد من به جناب شما این است که در نگارش با اهتمام و تلاش زیاد، " ساده نویسی" عطف توجه قرار گیرد.به حضرت پیامبر مسلمین درود میفرستم برای جناب شما سلامتی و موفقیت آرزو میبرم با عرض حرمت. نوری
http://payam-aftab.com/fa/news/15858/حقایق-کودتا-علیه-حضرت-محمد؛-و-تبعات-آن-بر-۱۴-قرن-«اسلام»-و-مدعیات-اسلامی-/-محمدعالم-افتخار
چندین روز پیرامون چیزی به مصداق «جهانبینی اسلامی» اندیشه و مطالعه کردم؛ شک نیست که درقرآن و آثار کلاسیک دینی مبتنی بر فلسفه وعرفان اسلامی؛ نوعی جهانبینی وجود دارد ولی در فقاهت یا حقوق که بیشتر اسلام رسمی وعادتی و افواهی را چوکات کرده است؛ مصداق چندانی از جهانبینی نمیتوان یافت. وانگهی واقعیت این است که جوانان و باسوادان مربوط به تودهء مردم خاصتاً درجوامع ناهمگون درون افغانستان؛ سررشته ای از جهانبینی ی اسلامی (چه فلسفی – عرفانی وچه فقاهتی ـ اعتزالی) ندارند. مثلاً پرسیدنی است: آیا چه تعداد ازآنان معنای قرآن را میدانند؟
آیا تاریخ های معتبر اسلام و خلافت ها و سلطنت های اسلامی را خوانده اند و به آنها دسترس دارند؟
آیا اوج ها و حضیض ها در سیر تاریخ حقیقی ی اسلام - یعنی نه فقط تاریخ حاکمان - را متوجه استند و اگر نه بالاتفاق؛ لااقل دراکثریت های نسبی؛ مفاهیم و برداشت های قرار دادی از آنها دارند؟؟!...
هرچه دراین پرسش ها و مسأله ها بیشتر عمیق میشدم؛ حالت گیچی ی تلخ و یإس آلود و زجردهنده برمن چیره ترمیگردید. تا جاییکه به این نتیجه رسیدم که اگر بستری موسوم به جهانبینی ی اسلامی؛ بهتر میتواند من ومخاطبم را به هم برساند؛ این بسترنه تنها طورهمواروآماده وجود ندارد بلکه باید با تلاشی شاق وطاقت فرسا آنرا ازنودرجامعه به وجود آورد وپهن کرد. درین گیرودارفکری؛ به واقعیتی موسوم به «عصر طلایی اسلام» رسیدم.
به راستی "عصر طلایی اسلام" حقیقت است یا افسانه؟
اگر روزگاری به مصداق «دوران طلایی» در اسلام ممکن بوده و محقق شده؛ چرا و به کدامین علل و موجبات زوال یافته و منحط شده است . درمقایسه با عصر طلایی اسلام؛ امروزه چه عصری دراسلام میتوان سراغ کرد و نام گذاشت؟
کاملاً حقیقت دارد که : اسلام؛ درهمان حال که نام دینی است؛ نام فرهنگ و تمدنی نیزمی باشد که قسمت مهمی ازتاریخ بشریت درقرون وسطی را به خود اختصاص داده است. این بدان معنی است که نمیتوان تاریخ داشت و بشریت داشت ولی واقعیتی به نام و عنوان «اسلام فرهنگی و تمدنی» را از آن حذف نمود و یا در آن مغفول گذاشت و گذشت.آن آن «اسلام» را در همه حالات و در همه زمانه ها؛ «طالب» دیدن، «القاعده» دیدن، «اخوان» دیدن، «سعودی» دیدن، «بازی شیطان» یا «بازی شیطانی» دیدن؛ مسلماً گمراهی وخیم و تباهکنی است؛ در همان حال که برای روزگار ما چنین ندیدن و پیرامون آن؛ اوهام و خیالات پا در هوا بافیدن ولافیدن؛ گمراهی ای حتی وخیم ترو تباهکن ترمیباشد.بدون هیچ پروایی از مغالطه و به اصطلاح «گناه» باید گفت که عصر کنونی برای اسلام؛ فقط عصر
انحطاط
نیست بلکه دقیقاً عصر «بازی شیطانی» با اسلام است؛ درست به همان مفاهیم و مصداق ها که منجمله در کتاب رابرت درایفوس به همین نام تدوین و تألیف و حلاجی و تثبیت و تسجیل گردیده است!
ولی نخست باید دید؛ عصر طلایی اسلام چه بوده است و با وجود پرابلم ها و مسایل هولناک آغاز تاریخ اسلام؛ چنین عصری چرا و چگونه و بر کدامین زمینه ها و محمل ها و مضمون ها و محرکه ها و انگیزه ها... واقعیت یافته است؛ امریکه با در نظر داشت واقعیت های سرسخت کنونی در عالم اسلام و پیرامون آن؛ باور نکردنی و افسانه ای به نظر میرسد.درینجا توجه عزیزان را به فشرده اطلاعاتی که در ویکی پیدای فارسی وجود دارد؛ جلب میدارم و در مقالهء بعدی به تحلیل و تجزیهء این اطلاعات و مکمل های بیشتر خواهم پرداخت:
دوره طلایی اسلام یا عصر شکوفایی و ترقی اسلامی، بنا بر آثار بر‌جای مانده و نوشته‌های کهن، بین میانه قرن هشتم میلادی تا میانه قرن سیزدهم میلادی تعریف می‌شود. هنرمندان، صنعت گران، فیلسوفان، دانش پژوهان، شاعران، جغرافی دانان، مهندسان، نویسندگان، شیمی‌دانان، فیزیک‌دانان، پزشکان، بازرگانان و دیگر دانشمندان جهان اسلام، نقش به سزایی در رشد، پیشرفت و تکامل دانش‌ها و فنونی از قبیل کشاورزی، هنر، اقتصاد، صنعت، حقوق، ادبیات، دریانوردی، فلسفه، شیمی، فیزیک، جامعه شناسی، پزشکی و غیره ایفا کردند. این دستاوردها علیرغم رعایت و حفظ فرهنگ و سنن گذشته با گسترش نوآوری‌ها، ابتکارات و اختراعات دانشمندان ممالک اسلامی و بدون وابستگی و اتکاء به تحقیقات دیگران، صورت پذیرفت. هووارد آر ترنر در این باره می‌گوید: «هنرمندان، دانشمندان، پادشاهان و رعایای مسلمان دست به دست هم، فرهنگ و تمدن بی همتایی را به وجود آورده‌اند، که تمام جوامع و انسان‌های دیگر کشورها، به شکلی مستقیم و غیر مستقیم، تحت تأثیر آن قرار گرفته‌اند.».  ادامه دارد ----