آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Wednesday, April 18, 2012

Shahin Najafi - Harfe Zan

زنان بر ضد تحریم، جنگ و نظامی‌گری

آنه سورد نویسنده سوئدی
"برای ساختن هر چیز وقت زیادی لازمست ولی برای از بین بردنش فقط چند دقیقه کافیست." این مثل را بار اول در کودکی شنیدم و آن زمان تجربه لازم برای درک عمق این کلمات را نداشتم. ولی زندگی صحت این گفته را به من آموخت. همه چیزهای خوب شکننده اند. امنیت. امید، صلح و اعتقاد به آینده. برای  ساختن، بنیاد نهادن و حفظ آنها به زمان نیاز داریم و همه آنها می توانند به سرعت تخریب و ویران شود.
در بسیاری از کشورها زنان عهده دار نقش خلق و حفظ این بنیاد های اساسی هستند. بنیادهایی که طبیعتن بویژه برای نسل جوان در حال رشد مهم و تعیین کننده است. در دوره جوانی من صحنه بین المللی تحت تاثیر منازعات و جنگ بین ایران و عراق، افغانستان و شوروی، اسراییل و فلسطین بود. بجای حل مسایل، راه حل های خشونت آمیز مرافعات را عمیق تر کرده و زخم هایی را ایجاد کرد که برای ترمیم آن به تلاشهای چندین نسل نیازهست. از آنجا که تعداد بسیاری از جوانان نه تنها اعضای خانواده شان , بلکه کودکی خود و اضافه بر ان اعتقاد به اینده را از دست می دهند, می توان از" نسلهای سوخته" نام برد. دیدن سربازهایی که مردم غیر نظامی را می کشند، بزرگسالانی که کودکان را به قتل می رسانند، مردانی که زنان را می کشند، دوستان و همسایگانی که به دشمنان یکدیگر تبدیل می شوند، تجربیاتی است که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. این نکته قطعی است و همچنین این فاکت که بیشترین لطمات جنگ همواره متوجه افراد ضعیف و کسانی است که نمی توانند از خود دفاع کنند، پول و امکانات برای فرار از منطقه جنگی، از خرابی ها، از سختی ها و مصیبت هایی که همواره  نتیجه جنگ است را ندارند.
اکنون قدرتمداران منطقه ی بی ثبات خاورمیانه را تهدید کرده و ترس فزاینده ای نسبت به عواقب غیر قابل اجتناب آن در دل مردمان می کارند. با وخیم تر شدن مداوم اوضاع، حتا از یک فاصله طولانی جغرافیایی مثل سوئد، ما می توانیم تهدید جنگ علیه
مردم غیر نظامی ببینیم. در برابر ان شاهد وجود نیروی گروه های وسیعی از زنان و مردان این بخش از جهان هستیم و این نکته ای فوق العاده، قابل تحسین و امیدوارکننده است. آنها راه سازماندهی مقاومتی صلح آمیز و در عین حال قوی  در مقابل جنگ در این منطقه را نشان می دهند.
http://voiceofwomenafg.blogspot.com/ آوای زنان افغان

روسهاکمیل رادرشب عروسی اش باپنج تن دیگر بردند

قسمت چهاردهم
محشر
نویسنده: بشیراحمد غزالی     
شا ید کمیل آ نشب لحظۀ صد با ری آرزوی مرگ میکرد ولی اوهم بسرا غش نمی آمد.همه با شیون وزاری آب کند ۀ برمرگ آ ن جوا ن نا کا م میگریستندازدرود یوار ما تم میبا رید وزمین وآ سما ن بر ا ین مرگ رقتبا ر وا شک آور ،جوان 24 سا لۀ که د ست تقد یر با فجیع ترین وضعی رشتۀ زند گی اش را قطع واورا از فراز قصر آرزوها یش سرنگون کرد اشک میریختند ودرلحظۀ هزار بار نفرین جا ودا نی شانرا براین بیعدا لتیها که زند گی های را برباد کرده است میفرستادند
کمیل که د ستهای خا سف وبی روح شهلا را ا ز فرط درد میفشرد در میا ن ا نگشتا ن او چیزی را د ید که آ ن د ستۀ کلید ویک لوله کاغذ بودآن یکی یاد دا شتهای بود که لحظۀ قبل ازمرگش نوشته بود وآن دیگری هم کلید بکسهای جهیزیه اش که همچنا ن دست نخورده وسر بمهر گذاشته ورفته بود.
کمیل با آخرین توا نی که دا شت به کمک د یگران روانۀ خا نه شد. خا نۀ که یک عمر با چه اشتیا قی درانتظا رزندگی درآ ن بود خا نۀ که برای شهلا تاج محل و قصرآرزوها یش بود .خا نۀ که میبا یست این دو فرشتۀ عشق وآرزود رآ ن به شا د ی زندگی میکرد ند ودرکنار هم میمرد ند. ولی
ا فسوس که چنین نشد!
جای شا دی ونشا ط در ود یوار آ ن مالا ما ل درد وما تم و آه و حسرت شدهردو با چشم گریا ن ود ل خونین در مرگ یکد یگر بآ ن چشم گشودندهرد و با انبوهی از درد وداغ در فرا ق همد یگر بآ ن پا گذاشتند بجای آ نکه عشرت وکا مرا نی وشا د ی وسرور درا ن موج زند شیون وزاری طنین انداز شد.وبجای آنکه بر روی همد یگر بخند ند در عزای هم گریستند
شهلادرحالی قدم به آن میگذاشت که پیگرکبا ب شدۀ منصوب به کمیل را بگورستا ن میبردند وکمیل نیزدرحا لی به آ ن چشم گشود که پیکرنفیس شهلا در چند قدمی اش نقش برزمین بود.دررا بر روی کمیل گشودند وهمینکه چشمش به پا رچه های نفیس دست دوخته شهلا که آنرا با چه امید وآرزوی دوخته بود افتید بی اختیار فریا د زد. اف شهلا شهلای برباد شده ام! دیگر یا رای شیون وزاری را نداشت و آهسته بالای تخت خوابیکه با پا رچه های
د ست دوختۀ شهلا مزین شده بود نشست به نقطۀ نا معلومی خیره شد ودر آ ن به تما شا ی دا ستا ن زند گی ا ش پرداخت.
به دورۀ طفلی که غرق نا ز ونعمت بود ، به د نیای پر آ شوب عشق وجوانی ، به روزگا ر دلداد گی اش به شهلا به دورۀ طلا ئی  نا مزادی وآن عروسی با شکوه، به آن شب فراق و آن زندگی نکبتبا ردرزندان وآن شورواشتیا ق دیداروسرانجام هم این محشرمدهش ومرگ شهلا تکا ن سختی خوردو ما نند دیوانه ها یکه از وحشت چیزی هرا سان باشند از جا بلند شد وفریاد زد:
ای خدا برای چه؟
با زهم یک سکوت مرگبا ر وو حشت آور:
نا گها نی چشمش به دیواری افتید که در آن به خط درشت وزرینی
چنین شعر سوزنا کی از شهلا نوشته شده بود:
( کبا بم کرد داغت ای کمیل نو جـــوا ن ا مشـــــب
( درآ تش سوخت جا نم راغمت ای د لستا ن امشب
( به فریا د ا ست ازهجرت د لـم ای مهربا ن امشب
( شرا رشعلۀ آهم رســـد بر آ سما ن امشــــــــــــب
                           ( همی تر سم که سوزد آتش جا نم جها ن امشب
( مرا ایکا ش چون سنگی کنارت گور میکرد ند
( دل تا ریــک ما را همنشین نور میکرد نـــــــد
( سرم را خا ک پا یــت ای مه مستور میکرد ند
( د وچشمم را فد ا ی آن دوچشم حور میکرد ند
                          ( که میبود م همآ غوش تو ای آرا م جا ن ا مشب
( غم وسوز د لم را کس درین د نیا نمید ا ند
( شرار آ تشم را جز د ل لیلا نمیـــــــــد ا ند
( غم تنها ئی ام را هر که شد تنها نمیـــد اند
( فراق و درد ودا غم راجزاین شهلا نمیداند
                       ( که دارد بر د ل خود داغ ودرد صد جها ن امشب
( د لم ای مهربا ن د لبر گل روی تو میجوید
( بها ر زند گی ا م سرو د لجوی تو میجوید
( سربی سجد گاهم طا ق ابروی تو میجوید
( دوچشم اشکبا رم چشم جا دوی تومیجوید
                        ( کجا ئی ای امید ا ین د ل آ تشفشا ن ا مشــــــــب
( بیا ای با غ وبستانم بیا ای سرو ریحا نم
( بیا ا ی آرزوی من بیا ای نور چشما نم
( بیا ای با د شاه دل بیا ای عشق وا یما نم
( بیا رحمی بحا لم کن بیا دیگر مسوزا نم
                        ( که میسوزد زهجرت مغز مغزا ستخو ان امشب
( غبارم ذ ره ام خاک رهم خاکسترم بیتو
( کبا بم آ تشم دود م سپند مجـــــمرم بیتو
( فغا نم نا له ام آهم د م صد خنجرم بیتو
( غریب وبیکس وزاروزهیروابترم بیتو
                       ( بیا کز دوری ات د ارم در آ تش آ شیا ن ا مشب)
کمیل با مطا لعۀ این شعرد لش را آ تش گرفت واز حا ل رفت با زهم بحا ل آمد وحیرتزده به نقطۀ چشم دوخت ومحو تما شا ی زند گی اش شد
مریم خواهرکمیل که خیلی ها بیقراربود دستی بگردن او انداخت وبا عذر وزاری گفت: شهلابرای تو وبیاد تو جان سپرد.اوجرمی نداشت او قربا نی ظلم وزور دیگرا ن شد . آرزوی مرگ داشت نه میل شوهر،اودیوانۀ تو بود وتو گمشده اش بودی اوبیاد تو میگریست ولی د یگران به او میخند ید ند،اوهرگزترا فرا موش نکرد و یاد تو وآرزوهای توسرما یۀ زندگی اش بود،وفایش حدوحصری نداشت وبرای همیش خود را متعلق بتومیدانست وهرگزبرا ن نبود تا سرموی بتوخیا نت کند ولی این جبرزما ن وفشا رد یگران بود ،که اورا اسیر چنین روزی کرد.اوجزهمین راه راه د یگری نداشت راهیکه بآ ن روبراهش کرده بود ند.اوبا این کارخود جا ن خا نواده اش رانجا ت داد ورنه همه را میکشتند.صبوروشکیبا با ش وبیا این نا مه ها ویادگا ری های ا ورا ببین که چه وفای آتشینی بتو داشته
مریم آهسته دستۀ کلید راازدست کمیل برداشت تا بکس ها را با زکند که نا گها ن متوجه کاغذ ی شد که همراه با کلید بود آنرا گشود وچنین چیزی د ید:
( د لبرعزیز ودوست داشتنی ام!
گمشده عزیز ونازنینم !
اگرروزی این دفترپریشان بدستت میرسید لختی به خود بیاندیش وبرای آنچه که در حق ام روا داشتی لحظه فکرکن
آ یا شیوه د لبری همین بود که تو کرد ی آ یا میدانی که هنوز در سوگت غمگینم وتا زند ه ا م در فرا قت مینا لم
تو رؤیای بودی که آمدی ولحظۀ د لی را چراغا ن کردی ور فتی وزند گی را جهنم ساختی!
مرا ببخش که نتوانستم دیگرسری بپایت داشته با شم وچون به پیشگاه توشرمسار بود م نتوانستم نزد ت بیا یم
شرمسا ری ام ا زان بود که اگرعاجزد یگران بود م چرا خنجربردل خود نزد م تا ازهمه چیزآزاد میشدم ود یگر آ نکه من آن شهلا یکه تومیخواستی نیستم مرا ببخش که نتوانستم مونس جا ن وغمگسا ر غمهای فراوانت با شم
کمیل !
تو فدای شهلا شدی وشهلا قربا نی هوس د یگران
کا ش نمیبودم کا ش ازمادرنمیزاد م کاش دوری میان من وتو دوری زمین وآسما ن میبود
کمیل !
من غرق شدۀ هستم که ساحل نجا تی برایم نیست ودیگر توان دست وپا زدن راهم ندارم
به اعماق دریا ودردل نهنگها فرومیروم وبگذاربروم تا دیگرآ نجا کاری بکا رم نداشته باشد
کمیل من غمی ندارم که چه میشوم !
غم وغمها یم غم توست که با چنین غمهای چه میکنی ،بشنوی که عروست، شهلایت ،دل ودنیا ومعبد آرزوهایت عروس دیگری شده وبه آغوش د یگری آ رمیده چه خواهی کرد وبکجا خواهی رفت کاش سه ماه قبل میآ مدی واکنون که د یگر کا رم از کا ر گذ شته مرا ببخش!       
                                             خدا پشت وپناهت فدای تو شهلا)
کمیل چشما نش را بست وبرنگونسا ری خود آ نقد رگریست که همه برایش گریستند
بکسی را که متعلق به شهلا وجهيزیه اوبود گشودند. برپوش د اخلی بکس برلوح کاغذ ی چنین بیتی معلوم میشد:( کا ش آنکس که ترا کشت مرا سوخته بود)
محتویا ت بکس همه اش لبا سهای عروسی شهلا ویک قطعه عکس از کمیل بود که بر پشت آ ن ا ین شعربچشم میخورد
( به گل مشغول میدارم د ماغ ودیده را بیتو
که هم رنگ ترا دارد وزا ن بوی تو میآ ید)
چشم کمیل به زیورات شهلا افتید ودر حا لیکه با تعجب بران نگاه میکرد از مریم پرسید :
چرا آنرا با خود نبرده شا ید کسی ما نعش شده با شد؟
وخواهرش که به مشکل میتوا نست از گریه خود داری کند جواب داد:
نه هیچ کسی ما نعش نبود بلکه ما خود گفتیم اقلا این چیزها یت را ببر
ولی او که د یوا نۀ توبود به هیچ چیز د یگری اعتنای نداشت
همه برایش میگفتند توبالا تر ازهزاران عروس تنها وبیکسی نیستی که ا ینگونه خود را
به آ ب وآ تش میزنی وره د شت ود ریا گرفته ای. ولی او میگفت وبخود تلقین میکرد که غم من بالا تر از همه غمهای د نیا ست ،به هر حا لی کمیل خیلیها در ما نده وبیتا ب بود وهمه تلا شهای که برای آرام کرد ن اوانجام میشد سود ی نمیبخشید براي اینکه خرمن هستی اش را چنا ن آ تشی گرفته بود که اگر بدریا میرفت د ریا آ تش میگرفت.
سپید ۀ صبح کم کم دامن پهن کرد همه برای ادای نما ز رفتند وکمیل هم با اند ک توانی که داشت وضو گرفت وبا سوزو گدازی به سجده افتید و دستی بر دعا بر دا شت وفر یا د زد:
ای خدا!
موجود گم کرده راه وپریشا نی هستم که فشا ر غمها ومصا ئب زند گی عقل وهوشم را بد نبا ل بخت واقبا لم ربوده نمیدانم چه کنم وبکجا روم د یروز از زندان د یگران آ زا د شد م وامروز در زندان زند گی خود م اسیرم از زند گی بیزارم ومرگ را هم وسیلۀ نجا تم نمیدانم ازین دوراه آنچه را که برایم بهتر میدانی هما ن را عطا بفرما!
هوا روشن شده بود وجسد شهلا چون سبد گل پر پر شدۀ در میا ن حویلی قرار دا شت که ازکنا رش شیون وزاری به آ سما ن بلند بود وکمیل که ما ت ومبهو ت در گوشۀ ا فتیده بود با آخرین توانیکه دا شت روی پا ا یستاد وآن سکۀ طلا ئی راکه آرزو داشت لحظۀ آینه مصا ف بر روی آ ینه بگذارد با خود گرفت وبرای اولین وآخرین دیدا رآهسته بسوی شهلا روان شد
پیکرۀ نا زنینی با مو های ژولیده وپریشا ن سیمای تا بنا کی که د یگر فروغ ونورزند گی دران نمید رخشید ،آهسته کنا رش نشست چا در ا ز رویش بر گرفتند وکمیل بعد از ده سا ل درد وا شتیاق چهرۀ زعفرانی ورنگ پریدۀ را که د یگرنور امیدی دران نبودسیمای افسرده وپریشا نی را که د یگر موج هوسی دران جلوه نمیکرد
چشم افسونگرو د لفریبی را که د یگر فروغ وفسونی نداشت روی تا بنا ک د لستا نی راکه زند گی اش چون گل بی بهای بپای اوپر پر شد
لحظهً تماشا کرد. برروی زیبا یکه روزگا ری قبلۀ عشق ، معبد آرزوها وگریبا نگیر دل آ رزو مند ش بود چشم گشود وآن آرزوی بزرگ آینه مصا ف گلویش را فشرد وآ ن سکۀ طلا وهد یۀ دیدار شهلا را که سا لها با خود داشت بر روی سینه اش گذاشت وآهسته گفت:
تبریک شهلا !
چه زیبا ای شهلا!
ولی کو آ ن شهلا یکه با تبسم د لنوازی د ل ود نیا یش را روشن کند!
کوآن شهلایکه چشم بگشاید وببیند فروغ دیده اش با چه آرزو وانتظا ری بپا یش نشسته است
سربپای تابوت گذا شت وچشما نش را بپا های شهلا ما لید و لختی آرام گرفت
شا ید برای زند گی بربا د شده وآ رزو های نا کا مش میگریست
بازهم آ را م وخا موش ما نند مرد غمزدۀ که محوغمهای بی پا یا ن زند گی ا ش
با شد.ولی د یری نگذ شت که شعلۀ آهش ا ز اعما ق سینۀ سوزا نش جهید
وچون شمع نیم سوخته ولرزا نی به پای مزار آرزو ها یش خا موش شد
واین قلب داغدار وآرزومند هم از طپش با ز ما ند.
                                                          پا یان
                             شب نهم حمل 1388 هجری شمسی پلخمری
                                       آخرین ویرایش شب سوم عقرب

بازداشت یک دیپلمات ایرانی در برازیل به اتهام آزار جنسی کودکان

برای همچومسلمانان شرم آوراست که زنان با پوششی سراپا پوشیده در گرمای تابستان ازمنازل شان ، جهت انجام کاری خارج شوند. ولی مرد های پنجاه ساله با بدن عریان به کودکان معصوم بچسپند.
ماریانا هکتور ازبرازیل
چهارشنبه 18 اپریل 2012م
دبی – العربیه
پولیس برازیل روز چهارشنبه 18 – 4 – 2012 اعلام کرد یک دیپلمات ایرانی را به اتهام آزار جنسی کودکان بازداشت کرد.
پولیس در بیانیه ای تاکید کرد:" دو مرد که یکی از آنها دیپلمات ایرانی است هنگام آزار جنسی دو دختر 7 و 15 ساله در یکی از استخرهای پایتخت بازداشت شدند."
پولیس هویت دیپلمات را فاش نکرد. بر اساس قوانین این دیپلمات به دلیل برخورداری از حصانت دیپلماتیک نمی تواند در زندان بماند و همچنین محاکمه نخواهد شد اما پرونده او به وزارت خارجه برزیل ارسال شد.
مطبوعات برازیل اما به جزئیات بیشتری از موضوع پرداختند و اعلام کردند این دیپلمات هنگام شنا به زیر آب می رفت و اقدام به آزار جنسی کودکان می کرد.
بر اساس این گزارش حدود 10 کودک در استخر شنا می کردند و یکی از آنها که چندین بار توسط دیپلمات ایرانی مورد آزار قرار گرفت با صدای بلند فریاد کشید و سپس خانواده او به سمت وی شتافتند و پس از اینکه از ماجرا آگاه شدند دیپلمات و همراهش را به پولیس تحویل دادند.
العربیه نت در تماس با روزنامه نگارانی که این حادثه را پوشش دادند به هویت دیپلمات ایرانی آگاه شد.
روزنامه نگاران برازیلی نام دیپلمات حکمت الله غربانی و 50 ساله اعلام کردند.
آنها همچنین اعلام کردند این دیپلمات به عنوان مشاور حقوقی در سفارت ایران در برازیل خدمت می کند.
دیپلمات ایرانی به شکل رسمی به آزار جنسی چند کودک در استخر باشگاه معروف ویزینیاسا متهم و از ورود دوباره به این مجموعه ممنوع شد.
مجله "فیجا " چاپ برازیل تاکید کرد وزارت خارجه ممکن است از دیپلمات ایرانی بخواهد خاک کشور را ترک کند.
این دیپلمات پس از بازداشت در حالی که لباس شنا بر تن داشت به یکی از مراکز پولیس منتقل شد سپس دخترانی که مورد آزار جنسی قرار گرفته بودند نیز به پولیس منتقل شدند و به همراه خانواده های خود علیه وی شکایت کردند.
http://voiceofwomenafg.blogspot.com/ آوای زنان افغان
    

در یک پیام ویدیویی توسط همسران سفیران آلمان و بریتانیا

درخواست از اسماء اسد برای جلوگیری از کشتار مردم توسط همسرش
چهارشنبه 26 جمادى الأولى 1433هـ - 18 آوریل 2012م
همسران سفیران بریتانیا و آلمان در سازمان ملل در یک پیام ویدیویی از اسماء اسد همسر رئیس جمهور سوریه خواستند از ادامه کشتار توسط همسر خود جلوگیری کند.
همسر سفیر آلمان در گفتگو با العربیه گفت:" ما اعتقاد داریم همه زنان جهان باید پیام های محکمی برای اسماء اسد بفرستند تا برای برقراری صلح گام بردارد. باید به او یادآوری کنیم که مسئولیت بزرگی بر گردن دارد. این یک اقدام شخصی از جانب من و همسر سفیر بریتانیا است. ما یک پیام سرگشاده برای اسماء فرستادیم و به همراه آن طوماری برای امضا منتشر کردیم که در کمتر از یک ساعت 1800 زن آن را امضا کردند."
همسران دو سفیر در پیام ویدیویی خود خطاب به همسر بشار اسد گفتند:" اسماء! در کنار صلح بایست! برای ملت خود با صدای بلند فریاد بکش! از همسر خود جلوگیری کن و تماشاچی نباش! هیچکس به قیافه تو نمی گرد همه در انتظار عملکرد تو هستند."
به همراه این پیام چهار دقیقیه ای تصاویر تعدادی از کودکان کشته و زخمی شده در کنار عکس زیبایی از اسماء اسد منتشر شده است.
فیلم همچنین اسماء را نشان می دهد که دختری را که از اتوبوس پیاده شده در آغوش می گیرد سپس زنی را به نمایش در می آورد که کودک کشته شده خود را با دو دست خود حمل می کند.
آنها سپس گفتند:" ای اسماء! هنگامیکه فرزندان خود را می بوسی و به آنها شب بخیر می گویی زنانی وجود دارند که بستر کودکان خود را خالی می بینند."
گفتنی است مجله " فوگ " اسماء اسد را " گل صحرایی " توصیف کرده بود.
اتحادیه اروپا اسماء اسد را از سفر به کشورهای عضو این اتحادیه ممنوع کرده است.
http://voiceofwomenafg.blogspot.com/ آوای زنان افغان

فراخوان

خواهران و هموطنان گرامی مقیم اروپا!

احترامانه شما را دعوت مینمایم به دومین کنفرانس کمپین اروپایی حقوق بشر برای افغانستان که قرار است بتاریخ 20 اپریل 2012  در دانشگاه گلدسمیت لندن برگزار گردد. موضوع و اجندای کنفرانس "کار ​​به سمت توانمند سازی زنان افغانستان" میباشد.

هدف از تدویر کنفرانس:

·         بررسی وضیعیت حقوق زنان در افغانستان

·         تلاش برای طرح برنامه های عملی در بخش های آموزشی ، بهداشتی ، اشتغالی و اجتماعی

·         و طرح برنامه های کاری برای حمایت و مساعدت از زنان در داخل و خارج

سخنرانان و مهمانان کنفرانس نهاد ها و سازمان های اروپایی و بریتانیایی میباشد.

قابل یادآوری میباشد  که بعضی روزنامه نگاران ، رسانه های اروپایی و فعالان حقوق بشر نیز در این کنفرانس شرکت مینمایند.

این کنفرانس مجالی خوبی خواهد بود برای ایجاد ابتکارات جدید، تبادل آیده های موثر والهام بخش و راهبردی برای بهبودی حقوق زنان افغانستان در درازمدت .

از حضور فعالان حقوق زنان و حقوق بشر به ویژه اساتید و دانشجویان دانشگاه ها که صد در صد ممکن است نسبت وضعیت حقوق زنان و حقوق بشر در  افغانستان نگران باشند و مشغول پژوهش و تحقیقات علمی در این عرصه میباشند و آرزو دارند اقداماتی مناسبی را برای تحقق دموکراسی و حقوق بشر و آینده بهتر برای زنان کشور بردارند و از پژوهش ها و تحقیقات علمی شان نماینده های اتحادیه اروپا و بریتانیا را آگاه بسازند استقبال میگردد.

یاداشت: با توجه به ظرفیت سالن کنفرانس و افزایش علاقمندی اتباع خارجی نسبت وضیعیت حقوق زنان و حقوق بشر در افغانستان اولویت برای آنهایی داده خواهد شد که زود تر ثبت نام نمایند.

برای آگاهی بیشتر لطفآ به شماره های زیر یا نشانی ایمیل تماس حاصل فرمایید.

02073580222 ,0757698922507414993450  ,

nooralhaqnasimi@btinternet.com

داکتر نورالحق نسیمی

ریس کمپین اروپایی حقوق بشر برای افغانستان

دومین کنفرانس مبارزات اروپایی برای حقوق بشر به زبان انگلیسی و با شرکت فعالان حقوق بشر و  سازمان های اروپایی تحت عنوان:

 

 کار ​​به سمت توانمند سازی زنان افغانستان

در داخل و خارج

20 اپریل 9:30 صبح الی  5:30 شام  

محل برگزاری: اپارتمان جدید دانشگاه گلدسمیت لندن

The New Academic Building at Goldsmiths, University of London,

Entrance via:  Laurie Grove, New Cross, SE14 6NW

  Nearest Stations: New Cross or New Cross Gate

Buses: 53, 453, 21, 136, 177, 172, 171, 436, 36, 321

اجندای یا دستور کنفرانس 

٩:٣۰   ثبت نام ، صرف  چای و قهوه

٣۰:١۰  پیام خوش آمدید از جانب داکتر نورالحق نسیمی ریس کمپین

۰۰:١١  سخنرانی زنان افغانستان در بریتانیا

٣۰:١١  حقوق زنان در افغانستان امروز، چالش ها و پیشرفت ها

۱٥:۱۲-۳۰:١۲  بحث و گفتگوی آزاد

٣۰:۱۲٣۰:١   ناهار (غذای چاشت)

٣۰:١   پاسخ بریتانیا (وزارت توسعه بین المللی بریتانیا)

۲:۰۰  پاسخ سازمان های غیر دولتی مقیم افغانستان
۲:۳۰
 لابی گری اتحادیه اروپا در ارتباط به حقوق زنان در افغانستان

۰۰:٣ - ۳۰:٣  فرصت برای پرسش از سخنرانان

۳:۳۰  چای و قهوه

٤٥:۳  تدوین و طرح برنامه های کاری و عملی در ارتباط به:
-- کاهش خشونت علیه زنان / بهره کشی جنسی و ازدواج اجباری
-- چگونگی ایجاد زمینه های آموزشی و اشتغال برای زنان در داخل و خارج
-- چگونگی ایجاد برنامه های بهداشتی در داخل
-- راه اندازی گروه کمکی خودی برای زنان در اروپا و افغانستان

۳۰:٤  نظریات و پیشنهادات

۰۰:٥- ٥:١٥  بررسی و  نتیجه گیری